cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

انجمن کوه نوردان ایران

سازمانی مردم نهاد در زمینه کوه نوردی، حفظ محیط کوهستان و پشتیبانی از کوه نوردان ارتباط با ما: آدرس:تهران_خیابان انقلاب_ابتدای لاله زارنو_شماره۵۹۰_طبقه ۴_واحد۱۲ www.alpineclub.ir Instagram.com/alpineclubofiran @alpineclubofiran [email protected]

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
784
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
+117 أيام
+3230 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

00:16
Video unavailableShow in Telegram
#برداشت-آزاد https://t.me/alpineclub_iran
إظهار الكل...
2
Photo unavailableShow in Telegram
#تیکه_کتاب جرأت کنید راست و حقیقی باشید. جرأت کنید زشت باشید! اگر موسیقی بد را دوست دارید، رک و راست بگویید. خود را همان که هستید نشان بدهید. این بزک تهوع انگیز دوروئی و دو پهلویی را از چهره روح خود بزدایید، با آب فراوان بشوئید! کتاب :  ژان کریستف نویسنده: رومن رولان https://t.me/alpineclub_iran
إظهار الكل...
2👌 2👍 1
🅾 تاول  پا در ورزش و کوهنوردی: انجمن پزشکی کوهستان ایران: تاول‌ یک منطقه دردناک و متورم پوست است که در آن مایع در زیر لایه بیرونی پوست جمع شده است. 🔻تاول‌ به طور شایعی در نتیجه اصطکاک ناشی از کفشی که اندازه پا نیست یا مالش جوراب بر روی پوست پا به وجود می‌آید. 🔻برای مراقبت از تاول به این نکات توجه کنید: اقداماتی برای جلوگیری از تحریک بیشتر ناحیه مبتلا انجام دهید. تاول‌های بزرگ را می‌توان با دقت بوسیله یک سوزن استریل خالی کرد، و سپس ناحیه را با پماد آنتی‌بیوتیکی و بانداژ پانسمان کرد. برای محافظت بیشتر می‌توانيد بالشتک‌های مخصوص (moleskin) را از داروخانه بخرید. حفره‌ای بزرگتر از اندازه تاول را در آن ایجاد کنید و آن را روی منطقه تاول‌زده پوست بچسبانید. در صورتی که تاول پای‌تان پس از مدت معقولی بهبود نیافت یا به نظر می‌رسید عفونت پیدا کرده است، به دکتر مراجعه کنید. 🔻کمك به التیام تاول;         تاول‌ها هنگامی رخ می‌دهند كه پوست در معرض اصطكاك قرار می‌گیرد و در نتیجه توده حساسی كه درون آن پر از مایع است روی پوست تشكیل می‌شود. تاول ها اغلب روی دست و پا در نتیجه پوشیدن كفش‌های تنگ یا كار كردن با یك ابزار جدید به وجود می‌آیند. بهترین شیوه برای جلوگیری از تاول پا پوشیدن جوراب‌های ضخیم و كفش‌های راحت و اندازه است. با عوض كردن مرتب كفش‌هایتان و در نتیجه آزادكردن نقاط فشاری هر جفت كفش معین به پاهایتان استراحت دهید. برای محافظت دستهایتان بهتر است هنگامی كه با ابزار یا وسیله‌ای كار می‌كنید كه  ممكن است تاول .ایجاد كند دستكش بپوشید. تاول‌ها معمولا بدون درمان به خودی خود بهبود پیدا می كنند. اما شما باید محل تاول را خشك و تمیز نگه دارید. تاول را با یك بانداژ محافظت كنید و كفش هایی را كه منطقه تاول را تحریك می كنندن نپوشید. انجمن پزشکی کوهستان ایران https://t.me/alpineclub_iran
إظهار الكل...
انجمن کوه نوردان ایران

سازمانی مردم نهاد در زمینه کوه نوردی، حفظ محیط کوهستان و پشتیبانی از کوه نوردان ارتباط با ما: آدرس:تهران_خیابان انقلاب_ابتدای لاله زارنو_شماره۵۹۰_طبقه ۴_واحد۱۲ www.alpineclub.ir Instagram.com/alpineclubofiran @alpineclubofiran [email protected]

Photo unavailableShow in Telegram
عکسی ماندگار از داخل جانپناه کارگر قله توچال از قله دماوند در سال ۱۳۴۵ توسط عکاسی خوش ذوق اگر دوستان و عزیزان عکاس را می شناسند، لطفامعرفی کنند. عکس از آرشیو باشگاه اسپیلت https://t.me/alpineclub_iran
إظهار الكل...
4
Photo unavailableShow in Telegram
۲۵ اردیبهشت روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی برای بزرگداشت مقام فردوسی، اين شاعر و سخن‏‌سرای حماسی، روز ۲۵ ارديبهشت هرسال به‌نام نامی او نامگذاری شده است تا فرصتی برای شناساندن بیشتر اين شخصيت بزرگ ادبی و شاهنامه فاخر، این گنجينه و ميراث غنی ملی باشد. گرچه اطلاعی از آغاز سرایش و پایان شاهنامه در دست نیست و  صاحب‌نظران با توجه به‌چند بیت از متن شاهنامه، آغاز سرایش آن را سال ۳۶۵ قمری و پایان آن را ۴۰۰ قمری می‌دانند، آن هم به‌دلیل بیت‌هایی که  اشاره به آغاز پادشاهی سلطان محمود غزنوی دارد، ولی درباره روز و ماه پایان کار شاهنامه، خود فردوسی به‌صراحت در پایان کتاب آن را ۲۵ اسفند اعلام کرده است. چند سالی است که روز ۲۵ اردیبهشت را روز «بزرگداشت فردوسی» نامگذاری کرده‌اند که براساس اسناد و مدارک موجود این روز هیچ مناسبتی با زندگی این شاعر بزرگ حماسه‌سرای ایران ندارد. در حقیقت  ۲۵ اردیبهشت ماه را به‌جای ۲۵ اسفند برگزیده‌اند که روز پایان شاهنامه فردوسی است. روزی که به صراحت متن شاهنامه، روز پایان داستان یزدگرد یا کل شاهنامه است، آن هم در سالی که مصادف با ۷۱ سالگی شاعر است. یعنی سال ۴۰۰ قمری
إظهار الكل...
🙏 2 1
00:48
Video unavailableShow in Telegram
در این خاک ..... بجز مهر.. بجز عشق... دگر تخم نکاریم https://t.me/alpineclub_iran
إظهار الكل...
👍 7👌 1
Photo unavailableShow in Telegram
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۳ تولد امیر محمد عباسی عضو پایه ۲ باشگاه اسپیلت گرامی باد💐 متاسفانه مدتی ست این عضو با اخلاق و گرامی این باشگاه (ورودی سال ۱۳۹۷) به دلیل بیماری ALS در بستر و در حال درمان و مداواست. شب گذشته به همت تعدادی از دوستان تولد او را جشن گرفتیم و برایش بهترین ها را آرزو کردیم. او علی رغم محدود شدن فعالیت های فیزیکی همچنان با مغزی بیدار و آگاه از ما تشکر کرد و شادی خود را ابراز نمود و به ما آموخت صبر و امید و تلاش مهمترین درسی ست که در جای‌جای این زندگی کوتاه می تواند همواره رهگشا و راهنمای ما آدمیان باشد. #ذبیح_اله_حمیدی #باشگاه_اسپیلت برداشت از:کانال باشگاه اسپیلت ضمن تبریک روز تولد به امیرمحمد عباسی، برای او بهبودی کامل آرزو می کنیم. https://t.me/alpineclub_iran
إظهار الكل...
👏 2
Photo unavailableShow in Telegram
‍ ‍ *زنان شالی‌زار* شالیزار سبز بود. اما پُر از علف‌های هرزِ... بايد دستکم دو نوبت ديگر وجين می‌شد تا «دشت» جان بگيرد و شالی قد بکشد... آفتاب بهاری می‌تابید و نور طلايی آن به همه‌ی شالی‌زار سرمی‌كشيد. هوا ملايم بود و مطبوع و نفس تازه می‌شد  از هوای دل انگیز صبحگاهی ... زن‌ها مشغول بودند. همسايه‌ها چنانکه رسم بود به كمك هم آمده بودند... کایر. مادرِ نورعلی پسرِ نابينايش و زهرا دختر شيرخواره‌اش را هم همراه آورده بود. مادرِ نورعلی، پای بچه را به ساقه درخت بید بست و زهرا بچه قنداق شده را زير سايه آن خواباند... زیور كه پا به ماه بود؛ هم سلانه سلانه خودش را به شالی‌زار رساند. آهسته و سنگين و با  احتياط گام برمی‌داشت. نرسيده به دشت، اندكی ايستاد. گلنار با تندی گفت:«تو ديگه  چرا؟! چند بار گفتم نيا! خيره‌سر!» زیور سر پايين گرفت و با پر چارقد عرق نشسته بر پيشانی‌اش را پاک کرد. رعنا با دلسوزی نگاهش كرد:«مجبور ديگه... چكار كنه؟» به شالی‌زار كه رسيد كمی روی علف‌ها نشست و بعد برخاست. زن‌ها رديف هم، در شالیزار علف‌های هرز را ريشه بن می‌كردند. گاهی شوخی می‌كردند. ترانه می‌خواندند و خبرهای محله را به هم می‌گفتند... عرق از سرو روی شان جاری بود؛ ولی احساس خستگی نمی‌كردند. بوی عرق با بوی خاك و بوته‌های هرز در هم می‌آميخت... قمر اجاق کوربود؛ اما شوخ طبع بود و همه را سرگرم می‌كرد... زیور كوبش شديدی احساس كرد!... قمر لبه چارقدش را جلو كشيد. وقتی ديد رعنا به كناره زمين رفته، آهسته گفت: «يك خبرخوش!» زن‌ها كنجكاو شدند: «خانه رعنا خبرهاست. برای دخترش خواستگاری آمده. پسرِگچ‌كار است. يك مادر پير دارد با يك خواهر... پدر ندارد...» رعنا مقداری هيمه جمع كرد و آتش گيراند. بعد كتری لوله بلند و سياه را كنارش گذاشت. وقتی كه برگشت قمر چند رديف كارش را وجين كرده بود. زیور كه سنگين هوكا می‌كشيد، جلوتر نشست. اوق زد. كوبش‌ها سنگين بود و تپش‌های قلبش نامنظم... زن‌ها با نگرانی به او خيره شدند. گلنار به طرفش رفت. كمكش كرد و روی علف‌ها نشست. بعد به دهانش آب رساند! زیور آرام برخاست.احساس كرد كه درد ممتد و سخت شده... بچه‌ی زهرا صدای گریه‌اش می‌آمد... قمر داد زد: «زهرا بدو بچه گرسنه شه...» رعنا گفت:«آفتاب رو سرش می‌تابه!» بچه داشت زار می‌زد كه زهرا به طرفش دويد. قند آب خوراند ولی آرام نشد و همچنان بی‌تابی می‌كرد... گلنار رو به زیور گفت:«ببرمت خونه؟» زیور نفس عميقی كشيد و درد را تحمل كرد و نمی‌دانست چه كند. بعد برخاست و به سختی دسته‌ی هوكا را چسبيد و شروع كرد به وجين كردن... قدسی روسری‌اش را كشيده بود جلو و زير لب زمزمه می‌كرد. قمر خودش را به او رساند:«امروز حواس ما به قدسی نبوده. بلندتر بخوان. دل ما گرفته... برای عروسی رضی و ملیح...» ملیح از خجالت سرش را پايين گرفت؛ رضی اما لبخند به لب داشت. قمر در فكر فرو رفت. زیور نفس عميقی كشيد... زن‌ها لبه روسری را جلو كشيده بودند. قدسی همچنان گرم صحبت بود. گلنار گفت:«خدا چِش و دلتو شاد و خندون داره. دعا كنيم زیور به سلامتی سبك شه...» زیور از درد كلوخ را در مشت می‌فشرد و دندان می‌ساييد. گلنار او را زير درخت بید خواباند. بعد قمقمه آب را آورد. يكی يكی گلو تازه كردند. آهسته گفت: «بايد دایه‌مار رو خبر كنيم.» گلنار قمقمه را زير سايه درخت گذاشت و بعد رو به رضی گفت:«برو دايه‌مار رو بيار.» رضی دوان دوان به طرف روستا دويد. گلنار زيرچشمی نگاهی به زیور انداخت و آه كشيد. يك دفعه سرش گيج رفت.  درد چون دود از كاسه سرش برخاست. شقيقه‌هايش تير كشيد. انگار پُتك سنگينی به سرش كوبيده باشند. بر زمين افتاد. زن‌ها به طرفش دويدند... ملیح به دهان او آب رساند. رعنا پاشورش كرد. زن‌ها نگرانش بودند. صالح با آستين پيراهن، عرق سر و صورتش را پاك كرد. زن‌ها حلقه دور او را تنگ كردند. گلنار با كتری آب گرم كرد. ناله‌های زیور شديدتر می‌شد. مردان زير لب نجوا می‌کردند و زن‌ها نگران...   ناله زیور شديد و شديدتر شد و گاهی فرياد می‌كشيد. قمر زیر لب چیزی می‌خواند. رضی «اَختردايه مار» را آورد. زن‌ها دور زیور چادر كشيدند.  دايه‌مار با بی‌تابی نگران‌كننده‌ای گفت:«وقتشه! وقتشه!» زمان نفس‌گير بود و به كندی می‌گذشت... صدای گريه زن‌ها شنيده می‌شد. چند لحظه بعد شادیِ زن‌ها برخاست. صدای نوزاد درميان چادر پيچيد...  قمر فرياد كشيد... فرياد نامفهوم... صالح شادمان پرسيد: «...دروگر است يا نشاگر؟...» «...نشاگر!...نشاگر...!» اردیبهشت۱۴۰۳- مه۲۰۲۴- پهلوان برداشت از: گروه کوهنوردی بامدادان بابلسر https://t.me/alpineclub_iran
إظهار الكل...
انجمن کوه نوردان ایران

سازمانی مردم نهاد در زمینه کوه نوردی، حفظ محیط کوهستان و پشتیبانی از کوه نوردان ارتباط با ما: آدرس:تهران_خیابان انقلاب_ابتدای لاله زارنو_شماره۵۹۰_طبقه ۴_واحد۱۲ www.alpineclub.ir Instagram.com/alpineclubofiran @alpineclubofiran [email protected]

👍 1 1🙏 1
Photo unavailableShow in Telegram
إظهار الكل...
1