cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

پژوهشی در فرهنگ زرتشتی

شناسایی منابع و مآخذ مربوط به تاریخ اجتماعی زرتشتیان و ذکر مطالب محققان و پژوهشگران تاریخ کیش زرتشتی. ارتباط با مدیریت کانال: @aDaryosh

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
2 240
المشتركون
-424 ساعات
-67 أيام
+730 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

گبر محله(شماره ۵) #تاریخ_اجتماعی_زرتشتیان #تاریخ_کیش_زرتشت #پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی در ۱۱۹۳ ه. (۱۷۷۸ م) که خبر درگذشت کریم خان زند به قندهار رسید اعظم خان افغان به کرمان تاخت که باز این بندگان خدا برای چندمین بار قلع و قمع شدند (به روایتی نادر نیز بر این گبر محله نشینان ستم روا داشت که با محبت اولی جور در نمی آید و متناقض است.) از بخت بد در زمان حمله آغا محمد خان که کرمان در محاصره بود، باز معلوم نیست بر سر این اهالی گبر محله چه آمده است؟ خوشبختانه پیشگویی راستین ملا گشتاسب سبب نجات زرتشتیان کرمان شد و خانه او در کرمان در زمان فتح آغامحمدخان محل امنی برای پناهندگان به آن خانه شد. در کتاب مزارات کرمان نیز از کوی گبران یاد شده است که شبی برفبار مأمن بعضی مسافران خراسان بوده است.(ص ۱۰۲) مأخذ: مزداپور، کتایون. سروشِ مغان. یادنامه جمشید سروشیان (مجموعه مقالات). مقاله گبر محله، نوشته دکتر جهانگیر اوشیدری. انتشارات ثریا. تهران ۱۳۸۱ 🔥 @atorshiz 🔥
إظهار الكل...
گبر محله(شماره ۴) #تاریخ_اجتماعی_زرتشتیان #تاریخ_کیش_زرتشت #پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی پیترو دو لاواله ایتالیایی (زمان عباس صفوی ۱۶۲۴ م - ۱۰۲۵ یا ۱۰۳۳ ه) در سخن از اصفهان و برزن زرتشتیان (گبرستان) گوید: گبرها در اینجا پرستشگاه ندارند، چه هنوز آن را نساختند و ... اینان خود را بهدین خوانند و گبر نمی دانند. چه واژه گبر را برای استخفاف و نسبت کفر گویند. تاورنیه در سفر خود در کرمان تعداد زرتشتیان را حدود ده هزار نفر می داند. اِتِر سوئدی در سفرنامه خود می نویسد: تا زمان شاه عباس در سراسر ایران آتشکده های بسیار بود اما شاه عباس یا آنان را یکسره نابود و آتشکده هایشان را ویران ساخت یا وادارشان کرد تغییر دین بدهند و یا از ایران به هند بروند و .... در هیچ جای ایران ندیدم که زرتشتیان به ظاهر شناخته شوند به جز ده گبر آباد نزدیکی اصفهان (حسین آباد جلفا، نزدیک جلفای ارامنه). خلاصه هدف متعصبین برای استخفاف و کافر شمردن بوده که بعد هر کار ناروایی که دلشان می خواهد انجام بدهند و حال آنکه برداشت آنها ناصحیح و به موجب بعضی فرهنگها و گویشها به جای مَرد آمده است. در گزارش پهلوی اوستا فزون به واژه گبره بر می خوریم که برای واژه اوستایی نر nar آورده شده است که نر به معنی مَرد است. که دشمنان به آن عنوان دشمن و نسبت بی دینی می داده اند. معانی رادمرد، جوانمرد، مرد نیز گفته شده. بعد از توضیح کوتاه درباره خسارات مادی و معنوی و فرهنگی که از زمان صفویه تا هجوم آغامحمدخان سخن زیاد است که به برخی اشاره شد و به اختصار چنین است: حمله اول محمود افغان به سال ۱۱۳۲ و غارت و کشتارگبرمحله و منکوب شدن به دست لطفعلی خان والی فارس که صدمه این والی فارس کم از افغانها نبود - حمله دوم افغان در ۱۱۳۴ و همراه بردن تعدادی از زرتشتیان با خود به اصفهان و فارس به سرداری نصرالله خان - که سلطان حسین در روز جمعه ۱۲ محرم ۱۱۳۵ ه. به فرح آباد پیش محمود رفت و تاج خود را تسلیم کرد. ولی محمود کارهای جنونانه انجام داد تا به دست پسر عموی خود اشرف (به انتقام خون پدرش میر عبدالله) او را کشت (۱۱۳۷ ه) خود را پادشاه ایران خواند. اشرف در ۱۱۴۲ ه. در زرقان پنج فرسنگی شیراز به دست مردی بلوچ از سپاهیان پسر عمویش به قتل رسید. نادر دو بار به کرمان آمد به روایتی در سفر اول تعدادی از دلاوران گبر محله را به سرداری سلطان گشتاسب فرزند زعیم بهرام با خود به قندهار برد و بر سردار افغانی به نام علیخان پیروز و دخت ۱۷ ساله (ماهرخ) او را که بسیار زیبا بود به عنوان پاداش به سلطان گشتاسب بخشید و خود راهی هند شد و سپاه زرتشتی را مرخص نمود که بعداً سلطان گشتاسب در کرمان با ماهرخ ازدواج نمود.(ص ۱۰۰_۱۰۱) مأخذ: مزداپور، کتایون. سروشِ مغان. یادنامه جمشید سروشیان (مجموعه مقالات). مقاله گبر محله، نوشته دکتر جهانگیر اوشیدری. انتشارات ثریا. تهران ۱۳۸۱ 🔥 @atorshiz 🔥
إظهار الكل...
👍 1
گبر محله(شماره ۳) #تاریخ_اجتماعی_زرتشتیان #تاریخ_کیش_زرتشت #پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی شاہ جمشید در فرهنگ بهدینان درباره گبر محله گوید: خرابه های گبرمحله، امروز خارج دروازه گبری تا مسافتی قریب دو کیلومتر به طرف شمال شهر کرمان ادامه دارد. در زمان صفویه این محله خارج شهر بوده است و وصل به زمینهای زراعتی بداغ آباد (نگاه کنید: به نقشه زمان سایکس). عده ای از سربازان و سرداران دلیر نادرشاه نیز از ساکنین زرتشتی این محله بوده اند، از طایفه يوزباشی زرتشتی - بازماندگان آنان نیز به این نام خوانده می شوند. نوشته اند هنگام حمله نادرشاه به قندهار، عده ای از افغانها به گبر محله ریخته به غارت و کشتار در گبر محله پرداختند فقط عده کمی از زرتشتیان توانستند از راه زیرزمینی چاههای قنات خود را به داخل شهر برسانند و با شرایطی که داروغه شهر معلوم نمود، در شهر کرمان ساکن شدند. شاه جمشید ادامه می دهد در دخمه ای در شمال گبرمحله در ۲ کیلومتری که روی تپه ای است (غیر از دخمه های کنونی) و ساردین (sardin) خوانده می شود بقایای کفش و کمر و پارچه های پوسیده اهالی به دست می آید. (قابل توجه انجمن و میراث فرهنگی) و اما واژه گبر و گبری: شادروان پورداود در مقدمه فرهنگ بهدينان (۱۳۳۵) از واژه های بهدین دری و گبری مطالبی نوشته که به اختصار چنین است: «لفظ گبر بنیان ایرانی ندارد باید همان کلمه زشت کافر (جمع كفار) عربی باشد. این با لشکر دشمن به میهن ما آمد و بهانه آن همه کشتار و غارت گردید و چون بیگانه بود، ناگزیر به هیئت گبر = گور (gour) در آمد و از اینجا به سرزمینهای همسایگان ایران رخنه کرد کما اینکه واژه مزکت و مژدک مسجد شد. در نوشته های مورخین و شعرا واژه گبر و گور زیاد به کار رفته مثلاً بابا طاهر همدانی گفته: اگر مستان مستیم از ته ایمان اگر بی پا و دستیم از ته ایمان اگر هندو اگر گبر و مسلمان به هر ملت که هستیم از ته ایمان یا اگر گوریم و ترسا و مسلمان یا اگر گوریم و هندو و مسلمان پیداست که در اینجا از گبر یا گور در لهجه لُری، «زرتشتی» اراده شده است. در ردیف هندو و ترسا و مسلمان. و لهجه های بلوچی، سمنانی و آذربایجانی نیز به لهجه و لفظ گور و گاور بر می خوریم. در عراق لهجه کردی و در ترکیه و در زبان عثمانی هم این لفظ دیده می شود. ترکان عثمانی عیسویان را (کسانی که به دین آنان نباشند) به این نام خوانند.(ص ۹۹_۱۰۰) مأخذ: مزداپور، کتایون. سروشِ مغان. یادنامه جمشید سروشیان (مجموعه مقالات). مقاله گبر محله، نوشته دکتر جهانگیر اوشیدری. انتشارات ثریا. تهران ۱۳۸۱ 🔥 @atorshiz 🔥
إظهار الكل...
👍 2
گبر محله(شماره ۲) #تاریخ_اجتماعی_زرتشتیان #تاریخ_کیش_زرتشت #پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی اکنون نوشتار را در چگونگی به وجود آمدن گبر محله دنبال می نماییم: در جغرافیای کرمان می خوانیم: در زمان شاه سلیمان صفوی انار الله برهانه، علمای کرمان گفتند مجوسیه ساکن بلده باید خارج شهر منزل نمایند تا با مسلمانان محشور نباشند، آنها را در خارج بلده به سمت شمال، جنب همین دروازه، سکنا دادند. (منظور دروازه خراسان یا گبری است) خانه ها و آتشکده ساختند و مدتی زیست کردند. کُرت اول که محمود قلزائی اوغان از قندهار به کرمان آمد اول نتوانست شهر را تسخیر و تصرف نماید، مجوسیه (= زرتشتیان) را غارتید، آن بیچارگان لابد به شهر منزل گرفتند، چون این دروازه جنب آن محله است موسوم به دروازه گبری بود، همانا که مردم کرمان هنوز اغلب مجوس را گبر گویند. مرحوم وكيل الملک آن دروازه را (۱۲۸۰ ه) تعمیر کرده دروازه خراسان نامید. باید بیفزاند تا حدود سالهای ۱۳۱۰ تا ۱۳۱۵ خورشیدی، این دروازه و پنج دروازه دیگر، کرمان (=شهر شش دروازه) آباد بود (پنج تای دیگر: ناصریه، مسجد، ریگ آباد، سلطانی، اَرگ) بودند. باز در ص ۲۷ کتاب مزبور می خوانیم: «محمود افغان در زمان صفویه به کرمان آمده، شهر را نتوانست مفتوح نماید، این محله را ویران و مردمش را تاراج نموده ...) حال تصور بفرمایید بعد از همه ستمهایی که در طول زمان بر این بندگان خدا وارد آمده بود، بعد از کوچ اجباری زمان شاه عباس که زرتشتیان از کرمان و یزد و دیگر نقاط حتی از قزوین به ده حسین آباد (= گبرآباد) جلفا آمدند، کوچاند، زرتشتیان کرمان به خارج شهر، دل از خانه و کاشانه و ترتیب زندگی و معاش، کندن و در جایی سکونت گزیدن که نه دکانی و نه بازاری است و نه شغلی و ... نه دیگر تسهیلات، چقدر رنج آور است. ولی آفرین بر، توان و همتشان که توانستند پایداری نموده و امانت را به بعديها بسپارند و زرتشتیان همواره خواستار همزیستی مسالمت آمیز بوده و هستند و این روح تسلیم پذیری و آرامش در گروه کوچک زرتشتیان، به واسطه تبعیضات و محدودیتهایی بود که به وسیله برخی حکام شرع و عرف انجام می شد که حق را به طرف غیر زرتشتی می دادند، بنابراین از سوی ریش سفیدان توصیه شده بود که کوشش نمایند با دیگران اختلاف پیدا ننمایند که داوری به زیان آنها تمام می شد. توضیح آنکه گروه کوچک زرتشتیان کرمان پس از ساسانیان دخالتی در امور سیاسی و اجتماعی کشور نداشتند همواره مطيع (مطيع الاسلام) بودند حال اگر این می رفت و آن می آمد به حال آنها فرقی نمی کرد. معاش آنان از راه کار در مزارع و کشت و زرع زمینهای اربابان و مسلمانها بود. با کارشان سهمیه ناچیزی از دسترنجشان می گرفتند که با پرداخت مالیاتهای سنگین سرانه - جزیه و غیر چیزی بر ایشان باقی نمی ماند...» به قول آقای همایون صنعتی بقای زرتشتیان کرمان به واسطه آن بود که ریشه در زمین داشتند. یعنی کشاورز بودند و علاقه مند به این شغل خداپسندانه.(ص ۹۸_۹۹) مأخذ: مزداپور، کتایون. سروشِ مغان. یادنامه جمشید سروشیان (مجموعه مقالات). مقاله گبر محله، نوشته دکتر جهانگیر اوشیدری. انتشارات ثریا. تهران ۱۳۸۱ 🔥 @atorshiz 🔥
إظهار الكل...
گبرمحله(شماره ۱) #تاریخ_اجتماعی_زرتشتیان #تاریخ_کیش_زرتشت #پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی گبرمحله چگونه ایجاد و چگونه و چند نوبت ویران شد؟ ساختمانهایی که اکنون بر ویرانه ها بنا شده تا چه حد مالکیت زمینش قانونی و شرعی است؟ انجمن زرتشتیان کرمان و یک چنین اماکن! نوشتاری که با عنوانهای بالا و با مشروحات زیر از دید می گذرد انگیزه های چندی را در خود دارد: ۱. بنا به خواست فرزندان شادروان جمشید سروشیان است که خواسته اند، گفتاری در یادنامه پدرشان که فردی علاقه مند به دین و فرهنگ و تاریخ ایران بود بویژه شهرِ زاد بومش کرمان بود، فراهم گردد. ۲. گرچه جداگانه نوشتار دیگری داده شده که بیشتر مربوط به شخص آن شادروان می باشد که نوشتار کنونی نیز دربر گیرنده دیدگاههای اوست. ٣. انگیزه یا انگیزه های دیگر این نویسنده عبارتند از: الف - من نیز زاد بومم کرمان و خانه پدری که در آن به دنیا آمدم در حاشیه خرابه های گبرمحله برد. . . ب - هر وقت که همراه کسان، نزدیکان و خانواده، چه برای حضور در شاه مهر ایزدی (باغچه بداغ آباد) و زیارت و چه برای شرکت در جشن سده که در کرمان برگزار می شد و می شود و باز هم خواهد شد، ناچار به عبور از بین ویرانه ها بود که تا سی سال پیش هنوز موجود و دیوارها و بقایای خانه های فروریخته و ویران شده به چشم می خورد. پ - انگیزه دیگر اینکه به هنگام رفتن به دبیرستان پهلوی (کلاسهای ۱۲ - ۱۰) همه روزه به همراهی همکلاسی ام آقای جمشید خسروان، از بین یا کنار خرابه ها (کلنگ خرابه ها) می گذشتیم. ت - پیران و زیارتگاههای دیگری هم: پیرهای شاه وهمن امشاسپند، آدرایزد، اشتاد ایزد، پیر سبزپوشان و بالاخره شاه مهر ایزدی (محل برگزاری جشن سده در این مجموعه (= گبرمحله) قرار داشت. که شادروان دکتر دینیار مزدیسنا، ریاست وقت انجمن زرتشتیان کرمان همه را دیوارکشی و محصور نمود. در غیر این صورت این زیارتگاهها نیز به سرنوشت دیگر اراضی گبر محله دچار می شد. ث - انگیزه دیگر اینکه، آیا آنانی که در این زمینها ساختمان نموده به این امر واقفند که روزی، روزگاری این سرزمینها، صاحبانی داشتند که جور و ستم روزگار آنها را از هستی مادی و حیات ساقط نموده است و وارث واقعی آنها انجمن زرتشتیان کرمان، که متولی اموال و امور جماعتی است می باشد و بایستی ادای دین گردد. به خاطر دارم که کشاورزان از خاکهای ویرانه ها برای پوک کردن زمینهای زراعتی (شاید کود) استفاده می کردند، چون ساختمانها همه خشت و گل بود. در آخرین سفرم به کرمان (شرکت در جشن سده ۱۳۷۸) زمینها تا آن سوی باغچه شاه مهر ایزدی، ساختمان شده بود. بررسی به وضع ثبتی زمینها لازم است با توجه به نیات دینی و فرهنگی و تاریخی شاه جمشید، نوشتار را به گبر محله اختصاص داد، زیرا هنوز هستند مردمی که وجدانی بیدار دارند، کما اینکه در سالهای اخیر فردی به انجمن مراجعه و از محلی در حوالی مسجد صاحب الزمان نام برده که وقف و مربوط به انجمن زرتشتیان کرمان بوده که هم اکنون کرایه می پردازد در نقشه ای که ژنرال سایکس در کتاب خود آورد، (تصویر آن پیوست است) گبر محله نشان داده شده که بنام ویرانه (Desert) از آن یاد می شود.(ص ۹۷_۹۸) مأخذ: مزداپور، کتایون. سروشِ مغان. یادنامه جمشید سروشیان (مجموعه مقالات). مقاله گبر محله، نوشته دکتر جهانگیر اوشیدری. انتشارات ثریا. تهران ۱۳۸۱ 🔥 @atorshiz 🔥
إظهار الكل...
لفظ گبر(شماره ۷) #تاریخ_اجتماعی_زرتشتیان #تاریخ_کیش_زرتشت #پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی آنچه ما از واژه گبر یا گور در می یابیم همان است که دانشمندان و خاورشناسان نیز در نظم و نثر فارسی از آن دریافته اند و نوشته های اروپائیان هم در زمان صفویان کمترین شبهه در مفهوم زشت و توهین آمیز آن به جای نگذاشته است در میان بسیاری از این خاورشناسان جکسن آمریکایی که در هشتم ماه اوت ۱۹۳۷ درگذشت و پا گلیارورا نام می برم که هر دو لفظ گبر را معادل کافر دانسته اند. برخی خواسته اند لفظ گبر ( = گور = گاور) را به واژه آرامی «گبره» بپیوندند، گبره مانند صدها لغت دیگر سامی (آرامی) که در پهلوی دیده می شود و به آنها «هزوارش»، نام داده اند ، شاید بیش از صد بار در نوشته های پهلوی که امروزه در دست داریم به کاررفته، چه در نوشته هایی که از روزگار ساسانیان به جای مانده و چه در نوشته هایی که از قرنهای اولی اسلامی به ما رسیده است. گبره از واژه های بسیار رایج است و در همه جا این لفظ «هزوارش» به جای واژه و «مرد» آمده است. در گزارش پهلوی اوستا (زند) یعنی تفسیری که در آن روزگاران به زبان پهلوی به اوستا نوشته شده، فزون و فراوان به واژه گبره، بر می خوریم و در همه جا از برای واژه اوستایی نر(۱) ، آورده شده است . نر  در اوستا چنانکه در فارسی و مرت (۲) در پهلوی هم به معنی مرد است در برابر زن و هم به معنی دلیر و یَل و پهلوان نر در اوستا و فارسی در استعاره و مجاز به معنی دلیر و یَل گرفته می شود ، معادل آرامی آن «گبره» به معنی مطلق مرد است در مقابل زن. همچنین باید یاد آور شویم که هیچیک از هیئتهای لفظ گبر = گور = گاور = و گبر(۳) از واژه های آرامی ( هزوارش) به معنی مرد، پیوستگی با واژه گبر به معنی زره ندارد. گبر، نامی که به زرتشتیان داده شده، باید همان کلمه كافر عربی باشد و این دشنامی است که از دشمنان دین و آیین ایران، به یادگار مانده است این کلمه از همان آغاز تاخت و تاز تازیان، چنانکه گفتیم ، در ایران رخنه کرده و چون زبان ایرانیان از عهده تلفظ واژه های بیگانه بر نیامد به این هیئت در آمده البته با این هیئت دگرگون گشته، پس از گذشتن يک دو قرن، دیگر نتوانستند ریشه و بن این لفظ را بشناسند و گمان بردند که پیروان دین زرتشتی را باید چنین خواند. گبرکی که دیدیم چندین بار در شاهنامه و التفهیم بیرونی به كار آمده بدون توجه به اصل لغت، به معنی کیش زرتشتی و دین مزدیسنا به کار رفته است اما در هزار شعر دقیقی که فردوسی در شاهنامه خود آورده واژه های گبر و گبرکی دیده نمی شود ، با آنکه در آن هزار شعر سخن از دین زرتشتی وسنتهای آن آیین و ستیزه ایرانیان و تورانیان است در سر آن آیین یکتاپرستی، ناگزیر دقیقی از معنی زشت این واژه آگاه بوده که آن را به کار نبرده است دلایل فراوان در دست است که دقیقی به دین نیاکان خویش پایدار مانده، زرتشتی کیش یا بهدین بود شک نیست اگر امروزه کسی از ما، پیروان دین کهنسال و پاک ایران را به چنین نام ننگین بنامد، ناگزیر از مفهوم زشت و نکوهیده آن آگاه نیست. زرتشتیان دیرگاهی است که خود را بهدین خوانند و همین نام برازنده است.(پیشگفتار، به قلم ابراهیم پورداوود. ص ۱۵_۱۶) ۱)nar ۲)mart ۳)gabra مأخذ: سروش سروشیان، جمشید. فرهنگ بهدینان. انتشارات دانشگاه تهران. تابستان ۱۳۸۳ 🔥 @atorshiz 🔥
إظهار الكل...
2
لفظ گبر(شماره ۶) #تاریخ_اجتماعی_زرتشتیان #تاریخ_کیش_زرتشت #پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی جهانگردان و بازرگانان و گماشتگان سیاسی اروپایی که در روزگار پادشاهی خاندان صفوی در ایران بوده و سفرنامه‌ای از خود به یادگار گذاشته اند و در آنها از زرتشتیان نیز سخنی به میان آورده اند، بیش از اینها هستند. هر چند سفرنامه های آنان سودمند است و آنچه در باره زندگی پیروان آیین کهن یاد کرده اند، با ارزش است باید از بسیاری از آنها بگذریم تا سخن به درازا نکشد در میان اینان سفرنامه اُتر شایان توجه است هر چند که او پس از سپری شدن روزگار صفویان در ایران بود . اُتر سوئدی (۲۶ سپتامبر ۱۷۴۹ در گذشت) در زمان طهماسقلی خان (نادر شاه) به ایران آمد و سفرنامه اش از سندهای بسیار گرانبهای آن زمان است در باره زرتشتیان نوشته : پس از بیست ماه اقامت در اصفهان و فرصتی که برای آموختن زبان فارسی داشتم، با خود اندیشیدم که دیگر ضرورتی برای اقامت بیشتر در اینجا نیست در همان روزهایی که می خواستم از ایران بیرون بروم، خبر مرگ نادر شاه پراکنده شد چون احتمال آشوب مي رفت. به اندرز دوستان خود ، زودتر راهی شدم. در روز دوازدهم آوریل ۱۷۳۹( = ۱۱۵۲ هجری) با چند تن ارمنی و گرجی راه بغداد پیش گرفتیم در روز ۲۷ آوریل رسیدیم به کنگاور در آنجا ویرانه آتشکده ای دیده می شود.  آنچنانکه در آنجا به من گفتند هنوز چند تن از گبران در کنگاور به سر می برند اما دین خود را از دیگران پنهان می دارند و به ظاهر مسلمان اند و نزد مردم چنین به شمار آیند. تا زمان شاه عباس در سراسر ایران آتشکده های بسیار بر پا بود. کوه البرز و سرزمینهای فارس و خراسان از این آتشکده ها بر خوردار بود ، همه جای ایران گبران می زیستند . شاه عباس آنان را یکسره نابود کرد و آتشکده های آنان را ویران ساخت و آنان را ناچار کرد که به دین اسلام در آیند و یا از ایران بیرون روند، هزاران هزار از آنان به هند روی آوردند سرزمین ایران که پیش از این کم جمعیت بود، و از این پیشامد کم جمعیت تر گردید و دیگر نتوانست از این کاهش سر بلند کند. در همه جای ایران ندیدم که گبرها به ظاهر شناخته شوند، به جز در یگانه ده گبر آباد ، به نزدیکی اصفهان.(پیشگفتار، به قلم ابراهیم پورداوود. ص ۱۳_۱۵) مأخذ: سروش سروشیان، جمشید. فرهنگ بهدینان. انتشارات دانشگاه تهران. تابستان ۱۳۸۳ 🔥 @atorshiz 🔥
إظهار الكل...
👍 1
لفظ گبر(شماره ۵) #تاریخ_اجتماعی_زرتشتیان #تاریخ_کیش_زرتشت #پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی در سرزمینهای همسایه ایران در هر جا که این لفظ راه یافته باز به همین معنی به کار می رود چنانکه گوره در عراق و گاور در لهجه کردی رایج عراق و گاوور در ترکیه . در چند صد سال پیش از این هم گاوور در سرزمینهای دولت عثمانی همواره در سر زبانهای مردم بود. شاردن که چندین سال در روزگاران صفوی در ایران گذرانید، در سفر اول از سال ۱۰۷۵ تا ۱۰۸۱ هجری در زمان شاه عباس دوم و شاه سلیمان اول و سفر دوم از سال ۱۰۸۲ تا ۱۰۸۸ هجری در زمان شاه سلیمان اول (۱۰۷۷ - ۱۱۰۵ هجری) در سفر نامه خود چندین بار از زرتشتیان یاد می کند. در جایی گوید: زرتشتیان را در هند پارسی نامند و در ایران گور(۱) خوانند. این واژه يک كلمه عربی است ، به معنی کافر یا بت پرست و ترکها ( ترکهای عثمانی مراد است)(۲) گویند. ترکها ، همه عیسویان را به این نام باز خوانند و کسانی را که به دین و آیین خود ترکها نیستند 《گاوور》 ، نامند من خود دیدم که این لفظ همیشه در سر زبانهای ترکهاست و هر آنگاه که از یهودیان و عیسویان سخنی به میان آید ، همین لفظ درباره آنها بر زبان رانده می شود هر چند که شاردن نتوانست چیزی از آیین زرتشتیان بدست بیاورد و به چند تن از آنان که برخورد ، خود داری کردند که بدو چیزی از دین خود بگویند آنچه شاردن از آنان شنیده و آنچه به چشم خود دیده در سفرنامه خود آورده است. در جایی گوید: من هیچ چیز را درست تر از این نیافتم که زرتشتیان اسکندر را به بدی یاد می کنند، به جای اینکه مانند دیگران او را بستایند، او را راهزن وغارتگر و ستمكار می دانند همچنین تازیان را دشمن دارند و همه آسیبها و گزندها و شوربختی که به ایران روی داده از اینان دانند شک نیست که در این عقیده اشتباه نکرده اند. جهانگرد ایتالیایی پیترودلاواله که از سال ۱۶۱۶ (= ۱۰۲۵ هجری) تا فوریه ۱۶۲۴ (= ربیع الاول ۱۰۳۳) در ایران گذرانید و شاه عباس بدو مهربان بود در سخن از اصفهان و برزن زرتشتیان در آنجا گبر ستان گوید: «گبر ها در اینجا پرستشگاه ندارند، چه هنوز آن را نساختند. اینان از تازیان بیزارند. خود را گبر نمی نامند زیرا این لفظ به معنی کافر و بی دین و بت پرست است ، خود را بهدین  خوانند. دیگر از مردم اروپا که در روز گار صفوی در ایران بوده و از زرتشتیان هم كم و بیش یاد کرده ، الئاريوس آلمانی است که در روز گار شاه صفی (۱۰۳۸_۱۰۵۲ هجری) در ایران بوده ، زرتشتیان را به نام گبر و برزن آنان را در اصفهان گبر آباد یاد کرده است. تاورنیه بازرگان فرانسه، سالها در ایران گذرانید ، در جایی از سفر نامه خود گوید: در پایان سال ۱۶۵۴ میلادی ( =۱۰۶۵ هجری) برای انجام داد و ستدی که با گبرها داشتم ، سه ماه در کرمان ماندم، در این شهر بیش از ده هزار گبر هستند و بداد و ستد پشم می پردازند ، در چهار منزلی کرمان پرستشگاه بزرگ آنان است و پیشوای بزرگ آنان در همانجا جای دارد.‌ هر زرتشتی ناگزیر است در هنگام زندگی خود، به آنجا برای زیارت برود.(پیشگفتار، به قلم ابراهیم پورداوود. ص ۱۲_۱۳) ۱)gaur ۲)(guiâour) giaour مأخذ: سروش سروشیان، جمشید. فرهنگ بهدینان. انتشارات دانشگاه تهران. تابستان ۱۳۸۳ 🔥 @atorshiz 🔥
إظهار الكل...
👍 1
نشانه‌ها ی زن شایسته و زن روسپی در دینکرد ششم #تاریخ_کیش_زرتشت #پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی (کهن آموزگاران) آنها همچنین معتقد بودند که زنی که این نشانه‌ها در او باشد زن شایسته ای است: عاشق شوهرش باشد، به سفره عشق بورزد، حافظ دروازه خانه باشد، لباسی مناسب خود بپوشد، جسم و جای خود را پاکیزه نگاه دارد. زنی که این چند نشانه در او باشد روسپی است: جادوگری، پیشگویی، بت پرستی، کلام مأیوسانه، خود فروشی، پوشش زننده، نگاه نداشتن پاکیزگی جسم و جای.( ص ۶۷) مأخذ: کتاب ششم دینکرد. مولف: آذرباد فرنبغ پسر فرخزاد و آذرباد پسر امید( ترجمه به انگلیسی شائول شاکد). ترجمه دکتر فرشته آهنگری. انتشارات صبا. بهار ۱۳۹۲
إظهار الكل...
👍 7
لفظ گبر(شماره ۴) #تاریخ_اجتماعی_زرتشتیان #تاریخ_کیش_زرتشت #پژوهشی_در_فرهنگ_زرتشتی شرف الدین علی یزدی به فرمان ابراهیم میرزا پسر شاهرخ، کتابی در تاریخ جهانگشایی تیمور نوشت و به آن 《ظفر نامه》 نام نهاد. علی یزدی در هنگام چهار سال رنج عبارت پردازی کشید تا در سال ۸۲۸ کتاب بزرگ خود را در جهانگیری صاحب قران تاتاری پایان رسانید. پایه کار این ظفرنامه ، ظفر نامه دیگری است که نظام الدین شامی تألیف کرده اما این یزدی در هیچ جای کتاب خود از آن شامی نامی نمی برد و در سراسر آن تاریخ بیداد و ستمگری و سنگدلی آن درنده تاتار را ستوده و همه کردارهای اهریمنی او را ایزدی خوانده است اگر دو سه قرن پس از استیلای عرب بر ایران، نویسندگانی از ما بیدادهای تازیان را باصلوات و سلام یاد کرده اند ، می توان گفت تعصب سامی، آنان را کور و کر ساخته ، نتوانستند آنچه به نیاکانشان در چند قرن پیش رفت دریابند، اما علی یزدی ، همزمان تیمور، چگونه رفتار آن دیو سهمگین را ندیده و نشنیده گرفت. ما پس از گذشتن چندین قرن هنوز اثر استيلای آن پيک اهریمنی را در همه جای ایران می بینیم اما گویا برخی از گماشتگان دستگاه دولتی ما چیزی از این آسیبها نمی بینند که به هزينه دولت، به روی گور این چاکر فرومايه خاندان تیموری گنبد و بارگاهی در یزد ساختند تا پرورش یافتگان دبستانهای 《گبر و ترسا》 از زیارت مزار شریف شرف الدین بی بهره نمانند. باری همین علی یزدی در ظفرنامه ، در نظم و نثر، لفط گبر را به معنی کافر به کار برده است: تن کافران خاک شد زیر نعل زخون سنگ آن دره مجموع لعل نهال سنان را زنصرت بهار زسرهای گبران بر آورد بار ز بس گبر که افتاده دیگر نخاست شد آن دره با قله کوه راست زبس خون که از ز خم داران چکید ز هندوستان خون بجیحون رسید پیداست که پهنه کارزار در هندوستان است و هماوردان این پیکار پیروان کیش برهمنی هستند که گبران یعنی کافران خوانده شده اند. در تاریخ عالم آرای عباسی تألیف اسكندر به یک ترکمان، منشی شاه عباس بزرگ، در لشکر کشی شاه طهماسب به گرجستان در همه جا مردم آن سرزمین به نام گبران یاد شده. چنانکه می دانیم مردم آنجا عیسوی بودند و هنوز هم هستند و در پیکار آن ديار هم ، بسا اسكندر بيک، از کشته شدن کشیشان و ویران شدن کلیساها سخن داشته است. در آن تاریخ در جایی گوید: در آن تاریخ در جایی گوید 《رایات نصرت قرین همایون به جانب تفلیس در حرکت آمده، ساحت آن حدود از وجود ناپاک گبران》 باز گوید: 《در این حال جنود اسلام به سر ارباب کفر و ظلام ایلغار نموده ، چون به مسکن و مقام گرجیان بی ایمان رسیدند ، تیغ یمانی غازیان سرافشانی آغاز نموده، عرصه آن سرزمین را از خون گبران و کشیشان رنگین ساخته، خانه های آن بدکیشان را به آتش قهر سوخته غنیمت فراوان به دست سپاه کینه خواه در آمده》. این پیشگفتار گنجایش آن را ندارد که بیش از این از نوشته های نظم و نثر فارسی، چه کهنه و چه نو، گواهانی از برای نمودن مفهوم لفظ گبر بر شمریم. همین اندازه که برشمردیم به خوبی می نمایاند که لفظ گبر به جای لفظ كافر به کار رفته یا به معنی بی دین و بد کیش آورده شده است. در برخی از لهجه های کنونی ایران به همین معنی رواج دارد چنانکه در لهجه بلوچی که گور  گفته می شود و در لهجه سمنانی گبر به همین معنی است و در آذربایجان گاوور گویند.(پیشگفتار، به قلم ابراهیم پورداوود. ص ۱۰_۱۱) مأخذ: سروش سروشیان، جمشید. فرهنگ بهدینان. انتشارات دانشگاه تهران. تابستان ۱۳۸۳ 🔥 @atorshiz 🔥
إظهار الكل...
👍 1 1