cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

غزل شعر کلاسیک

فقط شعر و موسیقی در صورت داشتن انتقاد یا پیشنهاد و یا درج شعر در کانال @sha3232 @shasha3232

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
298
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
لا توجد بيانات7 أيام
-330 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

از اشکِ من بر فرش گل رویید از رَشک هم صدهاهزاران بید که روبروی حد بالایت؛ پایین بیاورده سرِ تأیید.. ریشه دوانده بی‌گمان در من؛ آهسته‌آهسته گلِ تردید.. سمیست این گل همچنین کرده است؛ حساسیت‌های مرا تشدید.. این لالهء وحشی یقینم‌ را؛ با زهر‌خندی میکند تهدید این فرش اما عرش‌آویز است من با تو بر دیوارها جاوید... #سید_شهریار_موسوی
إظهار الكل...
Photo unavailableShow in Telegram
"مهستی گنجوی" شاعر فارسی‌سرای قرن پنجم و ششم است که بعد از خیام او را برترین رباعی‌سرای ایران و پایه‌گذار مکتب "شهر آشوب" در قالب رباعی می‌دانند! او اولین زنی است که در شعرهایش خواسته‌های زنانِ آن موقع را بيان كرده بود. این بیت از اوست: زن را که سر زلف چو زنجیر بود در خانه به زنجیر نگه نتوان داشت!
إظهار الكل...
جای آن که رعد باشم تا پریشانت کنم کاش باران می شدم تا بوسه بارانت کنم کاش دریا ، تا در آغوشت بگیرم موج موج کاش ساحل ، تا دمی بر سینه مهمانت کنم یا نسیمی ، دست پنهان نوازش بر تنت یا زلال آب چشمه ، تا دو چندانت کنم عاقبت شاعر شدم گاهی گریز در خودم ناگزیرم می کند از خود گریزانت کنم تو سراسر سازشی ، شوق است آبادم کنی من سراسر زلزله ، بیم است ویرانت کنم من زمستانم ، نمی خواهم زمینگیرم شوی تو بهارانی ، نمی خواهم زمستانت کنم می روی ، باشد ، ولی ای خوب ! پیش از رفتنت این غزل را هم بخوان شاید پشیمانت کنم
إظهار الكل...
هيزم انبارها می‌شدم ،، به بوی سرانگشت‌های تو بود كه جوانه كردم چه بود زندگی اگر تو نمی‌رسيدی..؟ @Sheereclassic #شمس_لنگرودی
إظهار الكل...
دلم از دنیا گرفته باباکوهی غم توچشام نشسته بابا کوهی💔
إظهار الكل...
🎈 عنوان صدا : آهنگ کمتر شنیده شده وبسیار زیبای دنیا دوروزه باصدای جمشید #
إظهار الكل...
با کمانِ ابروانت دوختی؛ بالِ پروازِ نگاهم را به خویش می‌چکد از روحِ من خونِ جنون روی رقصِ بیدهای دل‌پریش مملو از حسرت‌محالی‌های سرخ در عبورِ خویش میجویم مرا ابرباور سایه‌بانم میشوی بغض‌میخندم به رقصِ سایه‌ها.. از بهارِ تو غزل هم سبز شد عطرِ سرخِ لاله در باغِ خدا می‌وزد آهنگِ خیسِ ابرِ تو؛ بر سکوتِ تشنگیِ بغض‌ها.. خوابِ من آرامشِ کابوس‌هاست از سقوط و زخم دیگر باک نیست بعد از این با کوه‌ها دل‌شکوه کن! قلبِ من را گوش کن پژواک نیست..! #سید_شهریار_موسوی
إظهار الكل...
چنان قحط شد سالی اندر دمشق که یاران فراموش کردند عشق چنان آسمان بر زمین شد بخیل که لب تر نکردند زرع و نخیل بخوشید سرچشمه‌های قدیم ... نماند آب، جز آب چشم یتیم @Sheereclassic نبودی بجز آه بیوه زنی   اگر برشدی دودی از روزنی چو درویش بی برگ دیدم درخت   قوی بازوان سست و درمانده سخت نه در کوه سبزی نه در باغ شخ   ملخ بوستان خورده مردم ملخ در آن حال پیش آمدم دوستی از او مانده بر استخوان پوستی وگرچه به مکنت قوی حال بود   خداوند جاه و زر و مال بود بدو گفتم: ای یار پاکیزه خوی   چه درماندگی پیشت آمد؟ بگوی بغرید بر من که عقلت کجاست؟    چو دانی و پرسی سوالت خطاست نبینی که سختی به غایت رسید   مشقت به حد نهایت رسید؟ نه باران همی آید از آسمان   نه بر می‌رود دود فریاد خوان بدو گفتم: آخر تو را باک نیست   کشد زهر جایی که تریاک نیست گر از نیستی دیگری شد هلاک   تو را هست، بط را ز طوفان چه باک؟ نگه کرد رنجیده در من فقیه    نگه کردن عالم اندر سفیه که مرد ارچه بر ساحل است، ای رفیق   نیاساید و دوستانش غریق من از بی مرادی نیم روی زرد  غم بی مرادان دلم خسته کرد نخواهد که بیند خردمند، ریش   نه بر عضو مردم، نه بر عضو خویش یکی اول از تندرستان منم   که ریشی ببینم بلرزد تنم @Sheereclassic منغص بود عیش آن تندرست   که باشد به پهلوی رنجور سست چو بینم که درویش مسکین نخورد  به کام اندرم لقمه زهرست و درد یکی را به زندان بری دوستان   کجا ماندش عیش در بوستان؟ @Sheereclassic #سعدی
إظهار الكل...
Müslüm Gürses alın yazım gibi meselem Bu benim meselem derin meselem Ezelden ebede giden meselem Hattirim cignendi kalbim kirildi Ömrümün derdidir benim meselem Meselem kirik sazim gibi Meselem iki gözüm gibi Meselem Meselem bir sevda türküsüdür Meselem askimin öyküsüdür Meselem yer yüzü gök yüzüdür Meselem, meselem @samadbehrang Cevapsiz sorular üst üste biner Kördügüm misali benim meselem Hasretin korkusu ruhuma siner Yanina cagirir beni meselem
إظهار الكل...
Photo unavailableShow in Telegram
من اینجا بس دلم تنگ است    وهر سازی که می بینم بد آهنگ است  بیا ره توشه برداریم   قدم در راه بی برگشت بگذاریم   ببینیم آسمان هرکجا آیا همین رنگ است   من اینجا از نوازش نیز چون آزار ترسانم   ز سیلی زن، ز سیلی خور   وزین تصویر بر دیوار ترسانم ....  بیا ای خسته خاطر دوست ! ای مانند من دلکنده و غمگین!   من اینجا بس دلم تنگ است   بیا ره توشه برداریم   قدم در راه بی فرجام بگذاریم.....                                                                        مهدی اخوان ثالث
إظهار الكل...