روزشمار زندگی
𝗗𝗥.𝗛𝗘𝗡𝗚𝗔𝗠𝗘𝗛 𝗗𝗘𝗥𝗔𝗞𝗛𝗦𝗛𝗔𝗡 𝗗𝗘𝗡𝗧𝗜𝗦𝗧-𝗣𝗢𝗘𝗧 🖇 جراح ، دندانپزشڪ نويسنده و شاعر مجموعه آثار بچاپ رسيده؛ 📚👇🏻 📕ردپاى گم شدهاى ڪه رو به دريا رفته بود... 📘پـا به پـاى بــاران 📙زنے بـا همهٔ حرفھايش 📲|insta : instagram.com/
إظهار المزيد666
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
-27 أيام
-1630 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
Repost from روزشمار زندگی
Photo unavailableShow in Telegram
دنیا پراز آدمهایی است
که نمیدانند
میخواهند بروند
یا بمانند…
#هنگامه_درخشان
@hengamehdr
👍 2❤🔥 1❤ 1
Repost from 🦋 پاپیلو
شماره را عوضی گرفته بودم و یکساعت بیخودی توی صفانتظار ایستاده بودم:
«آقا خودتون کنار شمارهگیر نوشتین نقل و انتقال امور متوفی! خوب من یکساعته تو نوبتم هیچکدومه دیگه جلوش ننوشته متوفی»
«خانوم انتقال تلفن همراه باجهی چهاره شما باید قبلش میپرسیدین برین دوباره صف باجهی ۴»
باجهی چهار هم شلوغ وپلوغ بود ،باید امروز تمامش میکردم که شمارهی چند میلیونی را مسدود نکنند. نوبتم رسید .
«انحصار وراثت و وکالتنامه از وراثتون رو بدین »
مدارک را بالا پایین کرد پرینت گرفت و دوباره برگشت «سیمکارتش لطفا»
بدون اینکه سعی در گفتن یک دروغ کوچک داشته باشم گفتم
«بدون سیم کارت نمیشه؟خونهاست من دیرم شده باید برگردم سر کار»
«نه خانوم باید بیارین»
«شما خیال کن همراهِ متوفی از بین رفته »
مدارک را یک جور عصبانی گذاشت جلوی رویم و شماره بعدی را صدا کرد
«برید کنار لطفا نفر بعدی بیاد»
من ماندم با مدارک کامل متوفی که فقط سیم کارت کوچک تلفن همراهش همراهم نبود.
آمدم کنار در به سه عدد اول شمارهاش فکر کردم که چقدر رُند بود که وقتی داشت این شماره را میخرید چقدر خوشحال بود. که خیال میکرد آدمهایی که دارند شمارهاش را میگیرند چه خوب است که ببینند این شمارهها بغل هم ردیف شدهاند و بگویند عجب آدم با سلیقهای که گشته و گشته تا این شمارهها را پیدا کرده.
به ساعتم نگاه کردم و بیمارانی که در انتظارم نشسته بودند .به دستیارم زنگ زدم «من دیرتر میرسم ازشون پذیرایی کن چارهای ندارم باید اینکار امروز تموم بشه»
تمام راه که پیاده به خانه برمیگشتم فقط به یک چیز فکر میکردم.
«آن اتفاق قشنگ»
که تمام کارهای عالم را متوقف میکند
که تمام بارهای روی دوشت را بر زمین میگذارد.
که اصلا لازم نیست دیگر به هیچجا برگردی یا بروی یا شمارهای را پلاکی به آدم دیگری منتقل کنی یا کارهای دیگری را که خروار خروار هر روز بر سرت میریزند را انجام دهی.
دنیایی که تا وقتی که هستی یک لحظه نمیتوانی به حال خودش بگذاریش
تو را به حال خودت میگذارد، سرد وبیحرکت و بیروح
و میرود بدنبال چرخیدنش و اصلا نمیفهمد تو دیگر نیستی...
زندگی اگر پایانش آن اتفاق قشنگ نبود
به هیچ نمیارزید.
👤✍ هنگامه درخشان
از همراهان پاپیلو
@Papiliouo
💔 2🔥 1👌 1
اخبار را زیرو رور میکنم
کسی را پیدا نمیکنم که مرده باشد
حتی کسی را پیدا نمیکنم که
به زندگی برگشته باشد
صلح را نمیبینم
جنگ را نمیبینم
تاریخ دارد دور سرم چرخ میزند
انگار هزار سالهام
بلند میشوم
راه میروم
کوه ها و رودخانهها دور میشوند
دشتها ودرهها یکی میشوند
شب است یا صبح نمیدانم
پرچمهای سفید
پرچمهای سیاه
پرچمهای افراشته
نیمه افراشته
در باد تکان میخورند
صدای اذان صبح است
یا صدای اذان ظهر نمیدانم
صدای ناقوس میآید
من در ناتمام ترین سمت زمان
ایستادهام...
#عصرنوشت
#هنگامه_درخشان
💔 4❤ 3👍 1👌 1
تبر به ریشه رسید
خدا از آن بالا
شاخههایش را گرفت.
و گفت «نگران نباش مگر از آدمهایم چه چیزی کمتر داری من هستم
چه نیازی به خاک و ریشه داری!؟»
ودرخت در دستان خدا
خشک شد
و خدا فهمید
آدمهایش
چطور خشک میشوند.
❤ 6👍 2
عشق یک علامتِ ساده دارد
دنیا برای شنیدنِ «نامِ کوچکت»
ساکت میشود...
#هنگامه_درخشان
❤ 8👍 1
عشق یک علامت ساده دارد...
جوری صدایت میکند
که انگار تمام ماهیها دارند توی آب دلخواهشان شنا میکنند
انگار باران دارد با خورشید رنگین کمان میسازد
انگار هر شب ماه تمام ابرها را کنار میزند مینشیند وسط آسمان و هر جا که میروی با تو میآید...
انگار دریا در تمام تابستان همسایهات میشود.
انگار برفها را با شهد و عسل ریخته باشند توی کاسه ...
هیچ صدای دیگری در گوشت نمیپیچد...
ودنیا برای شنیدن «نام کوچکت»
ساکت میشود.
#صبحنوشت
❤ 6
چقدر خوب اشاره کردی عطار جان...
چقدر دلم خورده روایت میخواد...❤️🔥❤️🔥
❤ 1
اختر خطة مختلفة
تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.