cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

ღ꧁ مهد عشق ꧂ღ

🍃◎•🌺•◎🍃◎•🌺 •◎ 🌺•◎🍃◎•🌺•◎ 🍃◎•🌺•◎ زِ جان شيرين تری ای چشمه نوش 🌱 مهد عشق 🌱 https://t.me/mahde_eshgh 🍃◎•🌺•◎ ◎•🌺•◎🍃◎•🌺•◎ 🍃◎•🌺•◎🍃◎•🌺•◎ ارتباط با ادمین: @Bahrami1221

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
233
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
لا توجد بيانات7 أيام
لا توجد بيانات30 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

شیخ ابوسعید ابوالخیر در راه بود، گفت : هر جا كه نظر می‌كنم بر زمین همه گوهر ریخته و بر در و دیوار همه زر آویخته! كسی نمی‌بیند و كسی نمی‌چیند .... گفتند : كو؟ كجاست؟ گفت : همه جاست هر جا كه می‌توان خدمتی كرد ، یا هر جا كه می‌توان راحتی به دلی آورد آن جا كه غمگینی هست و آن جا كه مسكینی هست. آن جا كه یاری طالب محبت است و آن جا كه رفیقی محتاج مُرُوَت .... ⇢ ❥ ࿐ྂ
إظهار الكل...
در ماه رمضان پیرمردی دور از چشم مردم، غذا میخورد. چند جوان به او گفتند: ای پیرمرد مگر روزه نیستی؟ پیرمرد گفت: چرا روزه‌ام، فقط آب و غذا میخورم. جوانان خندیدند. پیرمرد گفت: بلی، دروغ نمیگویم، کسی را مسخره نمیکنم، به کسی دشنام نمیدهم، کسی را آزرده نمیکنم، چشم به مال کسی ندارم و ... ولی چون بیماری خاصی دارم متاسفانه نمیتوانم معده را هم روزه دارش کنم، آیا شما هم روزه هستید؟ یکی از جوانان در حالی که سرش را از خجالت پایین انداخته بود، به آرامی گفت: خیر ما فقط غذا نمیخوریم. ماه رمضان برای همه‌ی آنان که چشم و دل و زبان و رفتار و کردارشان، در خدمت خلق خداست، و زمین را، آب را، و گل و سبزه را و دیگر موجودات را آسیب نمی‌رسانند پر برکت باد... 🍃🌾
إظهار الكل...
🌷🍃با آرزوےِ سلامتے و خوشبختي 🌷🍃تقدیم بہ تڪ تڪِ شما بزرگــــــــــــــواران 🌷🍃سپـــاس از حضـــور گرمتـون 🙏 🍃🌸🍃🌸 باآرزوے بهترینها تقدیمتان شب تون بخیر          ‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌
إظهار الكل...
سجده بـه در میکده ها جرم وخـطا نـیست در مسجدو محراب اگر لطف و صفا نـیست چـون زنـده به عشقیـم در این دیر خرابـات از بــاده و پیـمـانه دگر خـوف و رجا نیست دیـوانـه دلی کـز پی تو خانه به دوش است بــی مهـری تـو  بـر دل بــیـچاره روا نیـست دردی که ز عشـق تـو پدید آمده ،جان است ایــن درد گـرانـمـایه کـه محتاج دوا نیـست دل ، خوش به خیالی است که بـیمـار بـماند سـودازده ی عشـق تـو در فکر شـفـا نـیست مـست خُــم چشــم تو اگـر گـشـته، گـرفـتـار شیرین تراز این باده در این، جام بـلا نیست آن کس که به سـودای وصـال تو اسیر است پابند تو گشـته است ،دمی از تو جدا نیست زآن نــــاوک  مـــژگان و خـم زلــف پریـشان تیـــری بـــرهـاندی ، که مـرا فکر بقـا نیـست گــفتی ز چـه دیوانـه دلت سـر بـه هـوا شـد دیوانه ی عشق است،بخدا سر به هوانیست #علی_فعله_گری ،
إظهار الكل...
دل به هجران تو عمریست شکیباست ولی بار پیری شِکنَد                   پشتِ شکیبائی را ... #شهریار
إظهار الكل...
. دلم از دست غمت دامن صحرا بگرفت غمت از سر ننهم گر دلت از ما بگرفت خال مشکین تو از بنده چرا در خط شد مگر از دود دلم روی تو سودا بگرفت دوش چون مشعله شوق تو بگرفت وجود سایه‌ای در دلم انداخت که صد جا بگرفت به دم سرد سحرگاهی من بازنشست هر چراغی که زمین از دل صهبا بگرفت الغیاث از من دل سوخته ای سنگین دل در تو نگرفت که خون در دل خارا بگرفت دل شوریده ما عالم اندیشه ماست عالم از شوق تو در تاب که غوغا بگرفت بربود انده تو صبرم و نیکو بربود بگرفت انده تو جانم و زیبا بگرفت دل سعدی همه ز ایام بلا پرهیزد سر زلف تو ندانم به چه یارا بگرفت #سعدی
إظهار الكل...
نبض اشعارم درونِ حلقه چشمان توست مو پریشان کن ؛ غزل آماده فرمانِ توست #فاضل_نظری
إظهار الكل...
#پندانه درس اول: عشق را بی معرفت معنا مکن زر نداری مشت خود را وا مکن درس دوم: گر نداری دانش ترکیب رنگ بین گلها، زشت یا زیبا نکن درس سوم: پیرو خورشید یا آیینه باش هر چه عریان دیده ای افشا مکن درس چهارم: ای که از لرزیدن دل آگهی هیچ کس را هیچ جا رسوا مکن درس پنجم: دل شود روشن زشمع اعتراف با کس ار بد کرده ای، حاشا مکن درس ششم: زر بدست طفل دادن ابلهی ست اشک ر ا نذر غم دنیا مکن درس هفتم: خوب دیدن شرط انسان بودن است عیب را در این و آن پیدا مکن #بهرام‌‌سیاره(پریش‌‌رضایی)
إظهار الكل...
دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند سروران بر در سودای تو خاک قدمند شهری اندر هوست سوخته در آتش عشق خلقی اندر طلبت غرقه‌ی دریای غمند خون صاحب‌نظران ریختی ای کعبه‌ی حسن قتل اینان که روا داشت که صید حرمند صنم اندر بلد کفر پرستند و صلیب زلف و روی تو در اسلام صلیب و صنمند گاه‌گاهی بگذر در صف دلسوختگان تا ثناییت بگویند و دعایی بدمند هر خم از جعد پریشان تو زندان دلی‌ست تا نگویی که اسیران کمند تو کمند حرف‌های خط موزون تو پیرامن روی گویی از مشک سیه بر گل سوری رقمند در چمن سرو ستادست و صنوبر خاموش که اگر قامت زیبا ننمایی بچمند زین امیران ملاحت که تو بینی بر کس به شکایت نتوان رفت که خصم و حکمند بندگان را نه گزیرست ز حکمت نه گریز چه کنند ار بکشی ور بنوازی خدمند جور دشمن چه کند گر نکشد طالب دوست گنج و مار و گل و خار و غم و شادی به همند غم دل با تو نگویم که تو در راحت نفس نشناسی که جگرسوختگان در المند تو سبکبار قوی حال کجا دریابی که ضعیفان غمت بارکشان ستمند سعدیا عاشق صادق ز بلا نگریزد سست‌عهدان ارادت ز ملامت برمند ✍حضرت سعدی🍂 🍂🍂
إظهار الكل...
گفت با زنجیر، در زندان شبی دیوانه‌ای عاقلان پیداست، کز دیوانگان ترسیده‌اند من بدین زنجیر ارزیدم که بستندم بپای کاش میپرسید کس، کایشان بچند ارزیده‌اند دوش سنگی چند پنهان کردم اندر آستین ای عجب! آن سنگها را هم ز من دزدیده‌اند سنگ میدزدند از دیوانه با این عقل و رای مبحث فهمیدنیها را چنین فهمیده‌اند عاقلان با این کیاست، عقل دوراندیش را در ترازوی چو من دیوانه‌ای سنجیده‌اند از برای دیدن من، بارها گشتند جمع عاقلند آری، چو من دیوانه کمتر دیده‌اند جمله را دیوانه نامیدم، چو بگشودند در گر بدست، ایشان بدین نامم چرا نامیده‌اند کرده‌اند از بیهشی بر خواندن من خنده‌ها خویشتن در هر مکان و هر گذر رقصیده‌اند من یکی آئینه‌ام کاندر من این دیوانگان خویشتن را دیده و بر خویشتن خندیده‌اند آب صاف از جوی نوشیدم، مرا خواندند پست گر چه خود، خون یتیم و پیرزن نوشیده‌اند خالی از عقلند، سرهائی که سنگ ما شکست این گناه از سنگ بود، از من چرا رنجیده‌اند به که از من باز بستانند و زحمت کم کنند غیر ازین زنجیر، گر چیزی بمن بخشیده‌اند سنگ در دامن نهندم تا در اندازم بخلق ریسمان خویش را با دست من تابیده‌اند هیچ پرسش را نخواهم گفت زینساعت جواب زانکه از من خیره و بیهوده، بس پرسیده‌اند چوب دستی را نهفتم دوش زیر بوریا از سحر تا شامگاهان، از پیش گردیده‌اند ما نمیپوشیم عیب خویش، اما دیگران عیبها دارند و از ما جمله را پوشیده‌اند ننگها دیدیم اندر دفتر و طومارشان دفتر و طومار ما را، زان سبب پیچیده‌اند ما سبکساریم، از لغزیدن ما چاره نیست عاقلان با این گرانسنگی، چرا لغزیده‌اند ✍پروین اعتصامی 🍂 🍂🍂
إظهار الكل...