مسعود بُربُر
عکسها، نوشتهها، گزارشها، و برگزیدههای مسعود بُربُر در تلگرام Masoud Borbor's Telegram channel Story writer ❇️💠👁🐍 —------------------------------------- Admin: @masoudborborpv
إظهار المزيد281
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
+17 أيام
+2230 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
Photo unavailableShow in Telegram
تصویری از یک صفحهی بازی مار و پله
هند، سال ۱۸۹۵
متن داخل خانهها به فارسی است.
در راهنمای تصویر، از این بازی به عنوان یک بازی فلسفی یاد شده است. متن خانههایی را که نیش مار یا نردبان دارد ببینید.
@masoudborbor
👍 11👌 2
Repost from روایتِ روانبُد
Photo unavailableShow in Telegram
از نامهی آنتون چخوف به آهنگساز بزرگ روس، چایکوفسکی، مورّخ ۱۴ اکتبر ۱۸۸۹، مسکو:
«پیتر ایلیچ بیاندازه مرا تحت تأثیر قرار دادید. بینهایت از شما متشکرم. عکس و کتابهایم را برایتان میفرستم. حاضر بودم خورشید را هم اگر متعلق به من بود برایتان بفرستم.
شما قوطیِ سیگارتان را اینجا جا گذاشتهاید. آن را برایتان میفرستم. سه نخ از سیگارهای آن کم شده است. آنها را یک ویولونیست، یک نوازندهی نی، و یک آموزگار کشیدهاند.
یکبار دیگر از شما سپاسگزارم. اجازه بدهید دوست صمیمیِ شما باقی بمانم.»
[عکس امضاشده آنتون چخوف به سال ۱۸۹۹]
روایتِ روانبُد
❤ 11👍 1
داد لبش از نمک
بوی بنفشه به صبح
بر نمکش ساختم
مردم دیده کباب
#خاقانی
@masoudborbor
❤ 9👍 1
Repost from روایتِ روانبُد
شمارههای سپتامبر و دسامبر The Yankee and Boston Literary Gazette اولین جایی بوده که ادگار آلن پوی بیست ساله، اینطور که میگویند و خودش نیز یادی کرده، بابت ارسال چند شعر (الاعراف، تیمور لنگ، بهشت) توجهی دیده و دلیری یافته، نقدی شنیده و راهی پیدا کرده، آنقدر که جسارت نشر شعر مییابد و چاپشدهی «الاعراف» را به ویراستار این مجله، آقای جان نیل، تقدیم میکند: کتابی با عنوان الاعراف، تیمورلنگ، و شعرهای دیگر به تاریخ همان ۱۸۲۹، ۷۱ صفحه در شمارگان ۲۵۰ نسخه. ربط شعر «الاعراف» به تعبیر قرانیِ اعراف و اصحاب اعراف (آیهی ۴۶ سورهی اعراف) و ابرنواختری که تیکو براهه کشف کرد و چندماهی بیشتر نپایید از مشهورات است.
روایتِ روانبُد
❤ 7
چپهای مترقی و عدالتخواه جنبش جدیدی را شروع کردهاند، با این مضمون که حالا که عدالت در جهان نیست و جنگ و خونریزی است و محیط زیست به یغما رفته، هنر کاملا بیمعنی است و وقتی برای این مسخرهبازیها نداریم و اینها نماد سرمایهداری شکمسیر است که باید از بین برود.
و با این توجیه هجوم میبرند به گالریها و آثار مهم. پیشتر رفتهاند روی اثر کلود مونه رنگ پاشیدهاند و به آن آسیب زدهاند و امروز هم با چکش «آینهی ونوس» دیگو ولاسکز هجوم بردهاند.
❤ 3😱 3👎 1😐 1
Photo unavailableShow in Telegram
خنکای صبح
آن روزها
تو را برایم میآوَرْد
و چشمهای تو را،
صدای تو را،
کلمات تو را
خنکای صبح
حالا
یاد تو را میآوَرَد
و عطر تو را،
جای خالی تو را،
و من دیگر منتظر نیستم
تنها جا ماندهام
روی سکوی تمام ایستگاهها
پشت تمام پنجرهها
پای تمام تلفنهای رومیزی
نرگسها و خنکای صبح را بو میکشم
اما دیگر منتظر نیستم...
«شب
بدون تو
چگونه تمام میشود؟»
@masoudborbor
❤ 8👍 5👌 2
🖊 کسانی که مهارت خواندن ندارند، مهارت اندیشیدن هم ندارند
کاتبی را تصور کنید که بعد از اختراع ماشین چاپ، مشغول نوشتن متنی بود که تا به حال بارها و بارها آن را نوشته بود. چه احساسی داشت؟ احتمالاً با خودش فکر میکرد «مشغول چه کار بیهودهای هستم!» امروزه خیلی از آدمها وقتی مجبور میشوند متنی بنویسند که طولانیتر از سی کلمه است، همچین حسی پیدا میکنند. به خودشان میگویند: چه کسی متنی چنین طولانی را خواهد خواند؟ نکتۀ تلخ ماجرا این است که چندان اشتباه فکر نمیکنند. انسانها در خواندن متنهای طولانی به مشکل خوردهاند.
مجموعهای از ناشران، محققان، کتابداران و نویسندگان سراسر جهان، ماه پیش، با انتشار «مانیفست خواندنِ لیوبلینا» اعلام کردند: خواندنِ دیجیتال در حال تخریب عادتِ «خواندن عمیق» در میان ماست.
دستگاههای دیجیتال باعث شدهاند انسانهای امروزی، «بیشتر» از هر دورۀ دیگری در تاریخ بشریت بخوانند. اما آنها دیگر مثل قبل نمیخوانند. خواندنِ دیجیتال، به شکلی روزافزون، به تجربهای تکهتکه، کوتاهمدت، سطحی و گذرا تبدیل شده است. بنابراین شاید تعداد کلمات خیلی زیادی در روز بخوانیم، ولی همۀ آنها در قالب متنهای چند کلمهای یا نهایتاً چند خطی است. حال اگر بخواهیم همان تعداد کلمه را در قالبِ یک متن واحد بخوانیم، با دشواری بسیاری مواجه میشویم. زیرا درک متنی طولانی نیازمند مهارتهای «خواندن عمیق» است.
خواندن عمیق نقشی حیاتی در تمدن بشری داشته است. استیون پینگر، روانشناس و نویسندۀ آمریکایی، با رواج خواندنِ متنهای طولانی در بین عموم مردم از اواخر قرن هفدهم، توانایی «همدردی» کردن با دیگران در میان انسانها افزایش یافت.
مردم با خواندنِ متنهای مفصل دربارۀ زندگیِ دیگر انسانها، توانستند دنیا را از چشم آنها ببینند و این توانایی تأثیر بسیار مهمی در نگرش آنها دربارۀ موضوعاتی مثل بردهداری، شکنجه، ساحرهسوزی، استبداد و دیگر چیزها گذاشت. از نظر استیون پینکر، خواندنِ عمیق باعث «انقلاب نوعدوستانه»ای شد که بعدتر به رویدادهای دورانسازی مثل انقلاب آمریکا و انقلاب فرانسه منتهی گردید. آنچه خواندنِ متنهای تکهپاره و کوتاه دیجیتال ما را از آن محروم میکند، دقیقاً همین توانایی دیدن دنیا از چشم دیگران است.
ماریان وولف، محقق آمریکایی، مینویسد: ما در دنیای آنلاین دائماً در حال اسکرولکردن، نصفهنیمه خواندن یا ذخیرهکردن متنهاییم تا در آیندهای نامعلوم آنها را بخوانیم، چون این رسانه برای خواندنِ عمیق طراحی نشده است.
خواندن دیجیتال از دلایل مهم رواج «سادهگرایی» در دنیای امروز است. سادهگرایی یعنی تمایل به سادهکردن هر چیز پیچیده. اظهارنظرها و موضعگیریهای یکخطی، شفاف و سرراست و فرارکردن از درک عمیق و چندوجهی مسائل. سایمون کوپر میگوید: استادِ سادهگراهای جهان، دونالد ترامپ است؛ کسی که هیچکس حتی توقع «همدلی» کردن را از او ندارد. اما ظهور این نوع سیاستمداران زنگ خطری برای جهان است. پینکر میگوید: «هر وقت سیاستمداران شروع میکنند به ساده حرف زدن، منتظر جنگ باشید».
✍️ آنچه خواندید مروری است بر یادداشت اخیر سایمون کوپر در فایننشال تایمز با عنوان «نگاه انداختن، اسکن کردن، اسکرول کردن: دوران خواندن عمیق به پایان رسیده است» (Skimming, scanning, scrolling — the age of deep reading is over). این مطلب در تاریخ ۱۹ اکتبر ۲۰۲۳ به انتشار رسیده است.
نقل از کانال سخنرانیها
@sokhanranihaa
👍 5
Repost from سخنرانیها
🖊 کسانی که مهارت خواندن ندارند، مهارت اندیشیدن هم ندارند
کاتبی را تصور کنید که بعد از اختراع ماشین چاپ، مشغول نوشتن متنی بود که تا به حال بارها و بارها آن را نوشته بود. چه احساسی داشت؟ احتمالاً با خودش فکر میکرد «مشغول چه کار بیهودهای هستم!» امروزه خیلی از آدمها وقتی مجبور میشوند متنی بنویسند که طولانیتر از سی کلمه است، همچین حسی پیدا میکنند. به خودشان میگویند: چه کسی متنی چنین طولانی را خواهد خواند؟ نکتۀ تلخ ماجرا این است که چندان اشتباه فکر نمیکنند. انسانها در خواندن متنهای طولانی به مشکل خوردهاند.
@sokhanranihaa
مجموعهای از ناشران، محققان، کتابداران و نویسندگان سراسر جهان، ماه پیش، با انتشار «مانیفست خواندنِ لیوبلینا» اعلام کردند: خواندنِ دیجیتال در حال تخریب عادتِ «خواندن عمیق» در میان ماست.
دستگاههای دیجیتال باعث شدهاند انسانهای امروزی، «بیشتر» از هر دورۀ دیگری در تاریخ بشریت بخوانند. اما آنها دیگر مثل قبل نمیخوانند. خواندنِ دیجیتال، به شکلی روزافزون، به تجربهای تکهتکه، کوتاهمدت، سطحی و گذرا تبدیل شده است. بنابراین شاید تعداد کلمات خیلی زیادی در روز بخوانیم، ولی همۀ آنها در قالب متنهای چند کلمهای یا نهایتاً چند خطی است. حال اگر بخواهیم همان تعداد کلمه را در قالبِ یک متن واحد بخوانیم، با دشواری بسیاری مواجه میشویم. زیرا درک متنی طولانی نیازمند مهارتهای «خواندن عمیق» است.
خواندن عمیق نقشی حیاتی در تمدن بشری داشته است. استیون پینگر، روانشناس و نویسندۀ آمریکایی، با رواج خواندنِ متنهای طولانی در بین عموم مردم از اواخر قرن هفدهم، توانایی «همدردی» کردن با دیگران در میان انسانها افزایش یافت.
مردم با خواندنِ متنهای مفصل دربارۀ زندگیِ دیگر انسانها، توانستند دنیا را از چشم آنها ببینند و این توانایی تأثیر بسیار مهمی در نگرش آنها دربارۀ موضوعاتی مثل بردهداری، شکنجه، ساحرهسوزی، استبداد و دیگر چیزها گذاشت. از نظر استیون پینکر، خواندنِ عمیق باعث «انقلاب نوعدوستانه»ای شد که بعدتر به رویدادهای دورانسازی مثل انقلاب آمریکا و انقلاب فرانسه منتهی گردید. آنچه خواندنِ متنهای تکهپاره و کوتاه دیجیتال ما را از آن محروم میکند، دقیقاً همین توانایی دیدن دنیا از چشم دیگران است.
ماریان وولف، محقق آمریکایی، مینویسد: ما در دنیای آنلاین دائماً در حال اسکرولکردن، نصفهنیمه خواندن یا ذخیرهکردن متنهاییم تا در آیندهای نامعلوم آنها را بخوانیم، چون این رسانه برای خواندنِ عمیق طراحی نشده است.
خواندن دیجیتال از دلایل مهم رواج «سادهگرایی» در دنیای امروز است. سادهگرایی یعنی تمایل به سادهکردن هر چیز پیچیده. اظهارنظرها و موضعگیریهای یکخطی، شفاف و سرراست و فرارکردن از درک عمیق و چندوجهی مسائل. سایمون کوپر میگوید: استادِ سادهگراهای جهان، دونالد ترامپ است؛ کسی که هیچکس حتی توقع «همدلی» کردن را از او ندارد. اما ظهور این نوع سیاستمداران زنگ خطری برای جهان است. پینکر میگوید: «هر وقت سیاستمداران شروع میکنند به ساده حرف زدن، منتظر جنگ باشید».
✍️ آنچه خواندید مروری است بر یادداشت اخیر سایمون کوپر در فایننشال تایمز با عنوان «نگاه انداختن، اسکن کردن، اسکرول کردن: دوران خواندن عمیق به پایان رسیده است» (Skimming, scanning, scrolling — the age of deep reading is over). این مطلب در تاریخ ۱۹ اکتبر ۲۰۲۳ به انتشار رسیده است.
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @tarjomaanweb
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
👍 2👌 2
Repost from روایتِ روانبُد
نسخهی تحشیهشدهی یادداشتهای دیکنز حین نوشتن خانهی قانونزده و دیوید کاپرفیلد (با بهره بردن از استاندارد IIIF)
برای من و شما که امروزه رمانهای قرن نوزدهمی مثل بازار خودفروشیِ ویلیام تکری را یکجا میخوانیم تصورش دشوار است که کسی مثل چارلز دیکنز بیشتر رمانهاش را به صورت سریالی و پاورقیطور مینوشته و منتشر میکرده است، یعنی هم خودش آنها هر ماه یک فصل مینوشته و همان را به صورت جزوهمانندی چاپوپخش میکرده و باز باید دو-سه هفته وقت صرف پیش بردن داستان میکرده تا جزوهی ماه بعد را به دست مخاطب برساند، خواننده نیز هر یکی-دوهفته ،یا هر ماه، فصلی از رمان را با پرداخت پول کمی میخوانده و منتظر میمانده تا قسمت یا فصل بعدی را ماه بعد بخواند ــــچیزی شبیه تجربهی سریال دیدن هفتگیِ ما، با این تفاوت که امروزه یک فصل کامل سریال ساخته میشود و به مرور پخش میشود ولی آن موقع نویسنده هم مثل خواننده چندان نمیدانسته داستان دقیقاً به کجا خواهد رفت. آقای منوچهر خان بدیعی در مقدمهی بازار خودفروشی میگویند در میانهی قرن نوزدهم در انگلستان رمان سهجلدی باب بوده ولی چون گران هم بوده مخاطب کم میشود و ایدهی انتشار رمان به صورت جزوههای ماهانه به هوای قیمت کمتر و استقبال بیشتر مخاطبان کتابخوان بوده، که انگار موفق بوده ایده و آخرین فصلهای رمان خانهی سودازده میگویند ده برابر فصل اول تیراژ داشته.
به هر حال اینطور رمان نوشتن آن هم رمان بلندی که شاید نوشتن و انتشارش دو سال طول بکشد مستلزم این است که مهار کار از دست نویسنده در نرود، اسم و ویژگیها و گذشته و منش و کارهای هر شخصیت به یاد بماند و کار تر و تمیز پیش برود وگرنه کم ندیدهایم حتی همین سالها که نام شخصیتی وسط رمان عوض شده یا اتاق قهرمان داستان از زیرزمین به طبقهی دوم رفته بدون آنکه نویسندهی ما اصلاً روحش باخبر شود. جناب دیکنز برای اینکه رمان را در حدود آگاهی و تمرکز خود نگه دارد و برای اینکه ایدهها و مسیرهای احتمالیِ داستان را طرح بریزد این کار میکرده: برای هر رمان حدود بیست صفحه یادداشت از او باقی مانده که در حکمِ روزنگارِ ایدهها و فکرها و تنظیمات رمان هستند، این شخصیت را یادم باشد باز ازش استفاده کنم، پایان رمان باید این صحنه را به یاد بیاورد، چطور است خانم فلانی را با این شخصیت آشنا کنم؟ جنون اشراف درباری را باز به کار ببرم، پزشک پیر و همسر جوان موتیف جذابیست، بهتر نیست جلو مرگ این زن را بگیرم و مردنش را تا صحنهی آخر به تعویق بیندازم؟ و از این دست چیزها که ربط دارد به پیرنگ داستان، شخصیتها و خلاصه هر جزییاتی که تصور کنید یک رماننویس وقتِ نوشتن در سرش میچرخد.
این یادداشتها را حالا برداشتهاند از دستنویس به نسخهی حروفنگاریشده تبدیل کردهاند بعد با بهره بردن از استاندارد IIIF آنها را حاشیهنویسی کردهاند (فعلاً یادداشتهای خانهی قانونزده و دیوید کاپرفیلد را) که این اشارهی کوچک اینجا به کجا رمان ربط دارد، آن نقطهی سیاه چیست، این خطخطی گوشهی سمت راست ما دقت کردیم زیرش فلان جمله به چشم میآید شاید ایدهای بوده برای پایانبندیِ کتاب، و الی آخر. شاهکار است. خواندن یادداشتهای خانهی سودازده یکساعت تمام لذتی بیهمتا داشت. بخصوص اگر دستی در نوشتن داستان و روایت دارید این پروژهی دیجیتال یادداشتهای دیکنز را دریابید.
https://www.dickensnotes.com/
(آشنایی با این پروژه و آشنایی با استاندارد IIIF را به آقای مهران مدیونم که انگار بر کار فنیِ پروژهی سیمرغنامه نیز نظارت دارند.)
روایتِ روانبُد
👍 3
اختر خطة مختلفة
تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.