دیدگا: کانال رسمی خالد توکلی
879
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
لا توجد بيانات7 أيام
-630 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
- نکته آخر به ماهیت جامعه روشنفکری مربوط است. روشنفکری در ایران به طور سنتی یا تحت تأثیر اندیشه چپ بوده یا از ناسیونالیسم الهام گرفته است. در سالهای اخیر روشنفکران دینی نیز به این دو جریان اضافه شدهاند. هم ناسیونالیسم و هم اندیشه چپ و هم نواندیشان دینی، برای هیچکدام، محیط زیست در اولویت نیست. روشنفکران ناسیونالیست، اصولاً هویت جهانی را قبول ندارند و مبنای تمامی جهتگیری و رویکردهایشان در اقتصاد، سیاست و فرهنگ، هویت ملی است که به ماهیت فعالیتهای زیستمحیطی در تعارض است. اصولاً مبنای فعالیت مدنی در جنبشهای اجتماعی نوین و نهادهای مدنی، همکاری بر اساس پیوندهای ضعیف است. روشنفکران چپ یا ناسیونالیست نمیتوانند بر اساس این پیوندها با دیگران ارتباط برقرار و از مرزهای هویتی چشمپوشی کنند.
از این گذشته، در مورد روشنفکرانی که از اندیشه چپ تأثیر پذیرفتهاند نیز باید گفت، از آنجایی که بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، توجه به محیط زیست و محافظت از آن در نهادهای جهانی مورد توجه قرار گرفت، برجسته شدن این امر، همزمان و همراه با افول و ضعف اندیشه چپ سنتی بوده است که بر اثر آن نفوذ خود را در جامعه تا حد زیادی از دست دادند و تا کنون نیز نتوانستهاند جایگاه خود را بازسازی کنند بهگونهای که بتوانند بر جریانهای مختلف اجتماعی مؤثر واقع شوند یا حتی خود جریانساز باشند.
روشنفکران دینی نیز بیش از آنکه به مسائل اینجهانی بیاندیشند و دغدغه اموری مانند محیط زیست را داشته باشند، بیشتر درگیر احیا و در مواردی اصلاح دین بودهاند. بخشی از این روشنفکران به دنبال آشتی میان دین و دنیای جدید برآمدند اما مباحثی که مطرح میکردند آنچنان کلی و انتزاعی بود که نمیتوانستند به امری عینی مانند حفاظت از محیط زیست بپردازند.
«ترامپ» که در انتخابات بیشتر بر شعارهای ناسیونالیستی تأکید داشت، از این قواعد و اصول پیروی نمیکرد و بر این ادعا پافشاری میکرد که منافع ملی ایالات متحده بر اصول جهانی محیط زیست اولویت دارد، در نتیجه حاضر به رعایت مفاد توافقنامههای جهانی در زمینه حفاظت از محیط زیست نبود. برای نمونه اگر به رویکردها و موضعگیریهای ترامپ در مورد نهادهای بینالمللی و ملی دولتی و غیر دولتی نگاهی داشته باشیم، میبینیم که با آنها زاویه داشت و بخش مهمی از مصوبات دولتهای قبل از خود را در این زمینه، نه تنها اجرا نکرد، بلکه آنها را تمسخر و تقبیح نیز میکرد. وی در یک روز سرد زمستانی، نظریه گرمایش زمین و تغییرات اقلیمی را به باد تمسخر میگرفت و توئیت میکرد: «گرمایش زمین کجاست؟» ترامپ با این نهادها چه مشکلی داشت؟ مشکل وی صرفاً این بود که این اصول الزامآور را با رشد اقتصادی و منافع ملی در تعارض میدید و از آنجایی که از دیدگاه وی و ناسیونالیستها، اولویت باید با منافع ملی باشد، با افتخار از پایبندی به تعهدات و اصول قوانین بینالمللی در حوزه محیط زیست امتناع میورزید. نکته قابل توجه آن است که ایالات متحده امریکا یکی از عوامل اصلی انتشار گازهای گلخانهای است که نقش عمدهای در آلودگی هوا دارند.
سیاست توسعه در ایران بهشدت تحت تأثیر ناسیونالیسم ایرانی است. پرسش اساسی «عباس میرزا» که ناسیونالیسم ایرانی بر آن مبتنی است، پرسش از چرایی علل انحطاط و عقبماندگی ایران است. در پاسخ به این پرسش است که سیاست توسعه در ایران شکل میگیرد و صنعتیسازی و رشد اقتصادی اولویت مییابد. بر این اساس، البته در سالهای بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی که بحث حفاظت از محیط زیست و مخاطرات آلودگی هوا در اجلاس و محافل جهانی مطرح میشود، محیط زیست، همچنان به دغدغه اصلی تدوینکنندگان برنامههای توسعه و روشنفکران تبدیل نمیگردد. برای این دسته از روشنفکران، بازیابی قدرت و عظمت گذشته ایران از هر امر دیگری اهمیت بیشتری دارد. تلاش برای حفاظت از محیط زیست، نیازمند رهاشدن از بند تعلقات هویتی و اندیشیدن به جهان بر اساس رویکردی است که همه یک طبیعت و یک آینده دارند. ناسیونالیسم ایرانی حتی نتوانسته است رویکردی اتخاذ کند که آینده و طبیعت واحد و مشترک ایران را مبنای جهتگیریهای خود قرار دهد.
- سیاستزدگی و نگاه امنیتی در تخصیص بودجه و اجرای برنامههای عمرانی یکی دیگر از علل اولویت دادن به توسعه و برنامههای عمرانی و نادیده گرفتن سیاستهای زیستمحیطی است. بر اساس این نگرش، جمعیتها را میتوان از یک منطقه به منطقهای دیگر کوچ داد، محیط زیست را دستکاری کرد، مسیر آب را به دلایل امنیتی و سیاسی از مسیر طبیعی آن منحرف کرد و ... .
سالهاست که رودخانهها، دریاچهها و تالابهای متعدد در مناطق مختلف ایران خشک شدهاند، گونههای مختلف گیاهی و جانوری از بین رفتهاند، در این میان، به جای آن که این رویدادها بر اساس قواعد زیستمحیطی، مورد بررسی قرار گیرند و برای جبران آنها تدابیری اندیشیده شود، سیاست و امنیت مبنای تصمیمگیری و تصمیمسازی در نظر گرفته میشود. به همین دلیل است که با فعالان و نهادهای مدنی که در حوزه حفاظت از محیط زیست فعالیت میکنند، برخورد امنیتی میشود. از این گذشته، این که توسعه نامتوازن است و مهمترین نتیجه آن در بسیاری از موارد، تخریب محیط زیست بوده است، بیش از هر چیز ناشی از تصمیماتی است که سیاست نقش اصلی را در آن بازی کرده است.
نگاه امنیتی و سیاسی نسبت به نهادهای مدنی به طور عام و نهادهای زیستمحیطی به طور خاص، موجب شده است که هزینه فعالیت در این زمینه بالا باشد، علاوه بر این، داشتن توجیه امنیتی و سیاسی برای اجرای بسیاری از طرحهای عمرانی ضروریتر از توجیه زیستمحیطی است و کسانی که صاحبنفوذ سیاسی هستند یا اگر اراده سیاسی برای اجرای طرحی وجود دارد، به آسانی میتوانند منویات خود را بهپیش ببرند. برای مثال، برخی بر این باورند که در قضیه خشک شدن دریاچههایی مانند ارومیه، دریاچه نمک قم، بختگان، هامون، جازموریان و ... در ایران که تقریبا از اواخر دهه هفتاد نمایان شد، دلایل متعددی وجود دارد که هر یک در جای خود قابل بررسی است. اما به استناد گزارشهای رسانهای، وجود منابع عظیم «لیتیوم» در کف این دریاچهها شاید یکی از دلایل توجه ناکافی به روند خشک شدن این منابع مهم طبیعی و تعلل در احیای آن باشد (ایرنا: 14 شهریور 1401).
- در سالهای پس از جنگ جهانی دوم که توسعه به آرمان اجتماعی بسیاری از کشورها تبدیل شد، موضوع «محیط زیست» جایگاه چندانی در آن نداشت. بهتدریج که مخاطرات و آسیبهای رویکردهای توسعه اقتصادی آشکار شد، طرفداران حفظ محیط زیست، جنبشهای اجتماعی متعددی را در کشورهای مختلف، سازماندهی کردند و در نهایت توانستند، نهادهای بینالمللی و دولتها را وادار به رعایت استانداردهایی کنند که بنابر آن حفاظت از محیط زیست در اولویت باشد. به عبارت دیگر، در تعریف توسعه بهتدریج این باور قوت گرفت که توسعه نباید توانایی نسلهای آینده برای تأمین نیازهایشان را به خطر اندازد. همچنین این باور مورد قبول همگان قرار گرفت که اگر رشد اقتصادی همراه با آلودگی هوا، آب و خاک باشد، پایدار نخواهد بود.
علاوه بر این، در نتیجه تلاشهای نهادهای مدنی و روشنفکران، تعریف توسعه نیز دچار تغییر و تحول شد تا جایی که امروزه یکی از شاخصهای اصلی «توسعه پایدار» به حداقل رساندن آسیب به محیط زیست، حفظ منابع برای نسلهای آینده و استفاده صحیح از منابع با رعایت مسائل زیست محیطی است. در واقع، در توسعه پایدار، جنبههای مختلفی مورد توجه قرار گرفته است: جنبه اجتماعی، اقتصادی و زیستمحیطی. به همین دلیل، نظریهپردازان توسعه پایدار، تلاش کردند، دو اصل ناسازگار، یعنی حفاظت از محیط زیست و رشد اقتصادی را به یکدیگر پیوند دهند و در نهایت، رشدی ارزشمند شناخته شد که موجب از دست رفتن محیط زیست نشود.
تعریف توسعه در ایران آنچه در میان روشنفکران و در میان عامه مردم دارای اعتبار و مقبولیت است بیش از آنکه به توسعه پایدار شباهت و همانندی داشته باشد بیشتر به رشد و توسعه اقتصادی نزدیک است. این برداشت از توسعه مانع از آن شده است تا توجه به محیط زیست به مطالبه اساسی مردم تبدیل شود. در بخش عمدهای از برنامههای توسعه که بیش از 70 سال از عمر آن میگذرد، حفاظت از محیط زیست در اولویت نیست و عمدتاً رشد اقتصادی مبنای تدوین این برنامهها بوده است. اگر چه مبنا و معنای توسعه، بهویژه پس از سال 2000 دستخوش تحول ساختاری شده است، اما آنچه در برنامههای مختلف توسعه در کشور دیده میشود، دغدغه اصلی آن، حداکثر، رشد و توسعه اقتصادی است که برای دستیابی به آن باید هزینههای کلان صرف شود، نیروی کار اختصاص یابد و در صورت لزوم، محیط زیست نیز در خدمت رشد و توسعه قرار گیرد یا حداقل مزاحم آن نباشد. برنامههایی که در طول 7 دهه گذشته در این زمینه اجرا شده است، علاوه بر عوامل جهانی، باید به صنایع بزرگ و سدهایی که ایجاد شدهاند، نیز اشاره کرد که آسیبهای جبرانناپذیری را به محیط زیست وارد کردهاند و در عین حال با کمترین انتقاد، مقاومت قانونی و مدنی مواجه شدهاند.
- نکته بنیادی برای مشارکت در جنبشهای اجتماعی و نهادهای مدنی مرتبط با محیط زیست و میزان موفقیت آنها این ایستار و نگرش است که باید فارغ از هویتها، مرزهای سرزمینی و ایدئولوژیک، در حوزه محیط زیست به فعالیت پرداخت. اصولاً تخریب و آلودگی محیط زیست، مسئلهای جهانی است و برای رفع این مشکل و حفاظت از منابع طبیعی نیز بایستی نگاه و موضع جهانی داشت و به مسئولیت جهانی دولتها و افراد معتقد بود.
از این جهت، ناسیونالیسم، یکی از موانع اصلی تدوین و اجرای برنامههایی است که هدف آنها تعهد به مسئولیت جهانی برای حفاظت از محیط زیست و مبارزه با تخریبها و آلودگیهایی است که از رهگذر رشد و توسعه اقتصادی، تداوم و سلامت این کره خاکی را با مخاطره مواجه ساخته است. در حقیقت، برای حفاظت از محیط زیست باید دغدغه جهانی و توانایی پذیرش مسئولیت جهانی داشت و ناسیونالیستها این دغدغه را ندارند. بحرانهای محیط زیستی مانند کاهش ضخامت لایه اوزون، گرم شدن زمین و آب شدن یخها در قطب، زبالههای اتمی، کمبود منابع آب شیرین، تخریب خاک، گسترش بیماریهایی مانند کرونا، مصرف روزافزون سوختهای فسیلی و ... همه امنیت و آینده بشر را در کلیت آن تهدید میکنند و برای مقابله با آنها هم باید عزم جهانی وجود داشته باشد و هم الزامات بینالمللی و محدودیتهایی برای انجام اقدام در چارچوب مرزهای سرزمینی در نظر گرفته و رعایت شود.
اولین اصل «حقوق بینالملل محیط زیست» اصلی است که بر خلاف ناسیونالیسم، اولویت را به منافع و بهبودی وضعیت جهانی میدهد: بر اساس این اصل که قاعدهای عرفی و الزامآور است و اصل «استفاده غیر زیانبار از سرزمین» نام دارد، بر حقوق حاکمه دولتها در بهرهبرداری از منابعی که دارند مطابق سیاستهای محیطزیستی تأکید دارد و این امر را یادآوری میکند که دولتهای ملی مسئولیت جهانی دارند بهگونهای عمل کنند تا فعالیتهای انجام شده در حیطه صلاحیت یا نظارت آنها موجب وارد آمدن زیان به محیط زیست سایر کشورها یا مناطق خارج از صلاحیت ملی آنها نگردد. در اصل 7 نیز بر مسئولیت مشترک کشورها برای حفاظت از محیط زیست تأکید دارد.
محیط زیست برای هیچکس در اولویت نیست؛
- یکی از ویژگیهای جهان مدرن آن است که بیش از هر زمان دیگر، محیط زیست را تخریب کرده و میکند. به همین دلیل و در واکنش به این وضعیت، نهادهای ملی و بینالمللی، دولتی و غیر دولتی، به بهانههای مختلف، برای حفاظت از طبیعت و منابع طبیعی، کنفرانسها و برنامههای متعددی را برگزار و اجرا میکنند. هدف اصلی بسیاری از این کنفرانسها، اعتراض به سیاستها و برنامههایی است که اجرایی شدن آنها موجب تخریب و آلودگی منابع طبیعی میشود، آگاهیبخشی در مورد خطراتی که به طور مداوم، محیط زیست را تهدید میکند، تلاش برای تدوین یک دستورالعمل بلندمدت بهمنظور عدم تکرار اشتباهات گذشته، بازیابی اکوسیستمهای طبیعی و بازسازی طبیعت و محیط زیست است.
در ایران، وضعیت محیط زیست، بحرانیتر از همیشه است و آثار و پیامدهای زیانبار آن زندگی اجتماعی و اقتصادی مردم را تحت تأثیر قرار داده است. بسیاری از کلانشهرها و حتی شهرهای بزرگ هوای آلوده و ناسالم دارند: نتايج حاصله از مطالعه و مقایسه کیفیت هوای تهران در سالهای 1393-1389 نشان میدهد که تنها یک روز و در سال 1392 کيفيت هوا در شرایط خوب بوده و در سایر سالها هیچیک از روزهای سال در شرایط خوب (پاک) قرار نداشته است. در سال 1389، شاخص کیفیت هوا 178 روز؛ در سال 1390، 61 روز؛ در سال 1391، 173 روز؛ در سال 1392، 175 روز و در سال 1393، 158 روز در شرایط ناسالم مشاهده شد . شهرهای دیگری مانند اهواز، اندیمشک، اصفهان، مشهد، کرج و ... نیز به طور روزافزونی با بحران آلودگی هوا روبهرو هستند.
یکی دیگر از نشانههای بحران زیستمحیطی در ایران این است که گونههای گیاهی و جانوری فراوانی یا منقرض شده یا در آستانه انقراضاند. در قرن گذشته، بر اثر رشد سریع جمعیت و اجرای برنامههای صنعتی و عمرانی در مناطق مختلف، شکار بیرویه حیوانات، زمینخواری و ... بخش زیادی از گونههای مهم جانوری و گیاهی طبیعت کشور در معرض انقراض قرار گرفته یا منقرض شدهاند. بنابر گزارش خبرگزاری «ایسنا» (12 مهر 1401)، «در حال حاضر 128 گونه جانوری و مهرهدار کشور در معرض خطر انقراض هستند که برخی وضع خوبی ندارند و «دوزیستان» بیشترین آسیبپذیری را در این حوزه دارند». حیواناتی مانند یوزپلنگ آسیایی، گور ایرانی، خرس سیاه، گوزن زرد، عقاب طلایی، اردک مرمری، میشمرغ، افعی دماوندی و ... در آستانه انقراض هستند و روزبهروز امیدواری نسبت به نجات آنها کمتر میشود. به طور کلی حدود 76 گونه از ردههای جانوری ایران در فهرست قرمز اتحادیه جهانی حفاظت از طبیعت (IUCN) قرار دارد که شامل 19 گونه از پستانداران، 25 گونه از پرندگان، 16 گونه از خزندگان، 4 گونه از دوزیستان و 10 گونه از ماهیان آبهای داخلی است.
گونههای مختلف گیاهی نیز حال و وضع خوبی ندارند. از پوشش گیاهی جنگلهای هیرکانی که 25 تا 50 میلیون سال قدمت دارد، 51 درصد آن تاکنون منقرض شده و تنها از 3/10 درصد آن حفاطت میشود. در بسیاری از مناطق مختلف ایران، گونههای گیاهی در معرض خطر فراوانند: در استان یزد، 14 گونه گیاهی، اکنون بسیار کمیاب و در آستانه انقراض هستند، در استان آذربایجان غربی، زنگ خطر برای گیاهان دارویی و خوراکی به صدا درآمده است، در استان مازندران نیز گیاهان متعددی بر اثر چیدن بیرویه، لگدمال کردن، تغییر کاربری زمینها و گسترش شهرها در معرض نابودی هستند.
دریاچهها، رودخانهها و بسیاری از منابع آب زیرزمینی نیز از بحران زیستمحیطی در امان نماندهاند و به یکی از موضوعات جدی کشور، بهویژه در چند سال اخیر تبدیل شدهاند. خشک شدن دریاچه ارومیه که بسیاری از کارشناسان بر این باورند نفسهای آخر را میکشد، دریاچههای هامون در استان سیستان و بلوچستان در مرز شرقی ایران، دریاچههای کافتر، بختگان، مهارلو، پریشان و طشک در استان فارس، دریاچه جازموریان در جنوب کرمان و غرب سیستان و بلوچستان، تالاب گاوخونی در استان اصفهان، دریاچه نمک و حوض سلطان در استان قم و … از جمله مهمترین تالابها و دریاچههای خشک شده ایران هستند که بازتاب رسانهای چندانی نداشتهاند.
آنچه در بالا مورد اشاره قرار گرفت، مشتی از خروارها تخریبی است که در محیط زیست کشور روی داده و تاکنون نه تنها برای توقف آنها کاری جدی صورت نگرفته است، بلکه روزبهروز شاهد تخریب بیشتر منابع زیستی و طبیعی در اقصی نقاط کشور هستیم. با این اوضاع و احوال و این بحران عظیم، پرسشی که پیش میآید این است که چرا بحران محیط زیست به دغدغه مردم، مسئولین و روشنفکران تبدیل نشده است؟
- در روزها و ماههای گذشته در جادههای مختلفی که به نوعی به سقز منتهی میشوند، چندین تصادف مرگبار روی داده است. با توجه به این که اکثر کسانی که در این حوادث آسیب دیدهاند، در سنین جوانی بوده، تأسف و تأثر فراوان مردم را به همراه داشته و احتمالاً با این مطالبات و پرسشها روبهرو شدهاند که چرا عواملی تأثیرگذار بر وقوع تصادفات جادهای شناسایی نمیشوند و چرا بهطور جدی تدابیری اندیشیده نمیشود تا آمار تصادفات و تلفات جادهای کاهش یابد؟
توجه این پرسشها یا بهتر است گفته شود مطالبات، آنگاه ضرورت مییابد که بدانیم «براساس اعلام سازمان پزشکی قانونی، آمار تلفات ناشی از حوادث رانندگی در سال 1401 افزایش 16 درصدی داشته است. متأسفانه ۱۹ هزار و ۴۹۰ نفر در تصادفات رانندگی سال 1401 جان خود را از دست دادهاند. میزان تلفات حوادث رانندگی در سال 1400 برابر با ۱۶ هزار و ۷۷۸ نفر بود که برایناساس، نرخ این تلفات رشد 16.2 درصدی را تجربه کرده و رکورد جدیدی را در چند سال اخیر ثبت کرده است.
- در نگاه اول ممکن است برای علتیابی این تصادفات بهدرستی به سه عامل جاده، خودرو و راننده اشاره شود که هر کدام به نوعی در رویدادهای جادهای نقش دارند. تردیدی نیست جادهها - بهویژه جادههای کردستان - هم استاندارد نیستند و هم ترافیک سنگینی دارند، خودروها - بهویژه خودروهای تولید داخل - امکانات ایمنی قابل قبولی ندارند و خردهفرهنگ رانندگی نیز مبتنی بر رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی و از آن مهمتر براساس «گذشت» نیست. ضمن آنکه چه در مرحله صدور گواهینامه و چه در مرحله نظارت بر تخلفات رانندگی، جدیت و قاطعیت لازم وجود ندارد و افزایش «سرعتگیر»ها فعلاً عملیترین و مهمترین و در عین حال بیاثرترین راهکاری است که اندیشیده و اجرایی شده است. قبلاً در این زمینه مطالبی را منتشر کردهام و آن را تکرار نمیکنم.
- نکتهای که در اینجا شایان توجه است این است که بدانیم، جادههای کردستان به طور خاص، صرفاً مسیری برای آمد و رفت مسافر نیستند. جادههای پرپیچوخم در اینجا محل کسبوکار است، همانگونه که کوهها و درههای صعبالعبور محل امرار معاش برای کولبران است. در حقیقت، جاده امتداد کوهها و درهها است و «باربری» با خودروی سواری ادامه همان «کولبری» است. در هر دو امنیت حداقلی است (مرگ و قطع عضو هزینهای است که کولبران و باربران میپردازند)، در هر دو، سود اصلی و عمده نصیب باندهای قاچاق میشود، در هر دو، جوانان، قربانیان اصلی هستند و برای هر دو هیچ برنامهای که معطوف به حل مسائل و مشکلاتشان باشد، وجود ندارد.
- توسعه نامتوازن که از ابتدای تأسیس دولت مدرن در ایران، عمداً و با توجه به توجیهات ایدئولوژیک دینی و ملی اجرا شده است، یکی از علل اساسی و بنیادی این هزینههایی است که به مردم و خانوادهها تحمیل میشود. بیکاری و فلاکت در کشور و در کردستان بیداد میکند. جوانان کردستان، برای امرار معاش، چارهای جز کولبری و باربری ندارند. در کولبری، اگر کولبران با شلیک مستقیم کشته میشوند در جادهها، باربران، بهطور غیر مستقیم، قربانی عدم تخصیص بودجه مناسب به جادهها، فراوانی خودروهای بیکیفیت و رانندگیهای ماجراجویانه هستند.
Repost from پایگاه خبری تحلیلی واکاوی
Photo unavailableShow in Telegram
✔️هنر نمایش
✍️خالد توکلی| جامعهشناس
🔹در شهر سقز، علاوه بر جشنواره سالانه تئاتر کردی، در طول سال، بیش از نیم قرن است که به طور مستمر، توسط انجمنهای مختلف نمایشی، نمایشنامههای گوناگونی بهروی صحنه میروند. این نمایشها تنوع جالبی دارند و به همان نسبت نیز مخاطبان گسترده و متنوعی را از طبقات و اقشار متفاوت اجتماعی جذب کردهاند که از علاقه فراوان مردم این شهر به هنر تئاتر و نمایش حکایت دارد.
🔹با این اوصاف، پرسشی که ممکن است مطرح شود این است که چرا این هنر در شهر سقز، اینگونه ریشه دوانده، گسترش و تداوم یافته است؟
🔹اولین نکتهای که در این زمینه به ذهن متبادر و در عکسهای قدیمی – صد ساله اخیر- دیده میشود این است که در شهر سقز، همزمان با ورود آموزشوپرورش نوین، معلمان و فرهنگیانی حضور داشتهاند که از اهمیت نقش هنر نمایش برای یادگیری و انتقال مفاهیم و ارزشهای اجتماعی و در برخی از موارد برای باورهای سیاسی، نه تنها غافل نبوده، بلکه به آن توجه ویژهای نیز داشتهاند...
🔸کامل در وبسایت #واکاوی بخوانید:
🌐 https://vakawi.ir/21867-2/
@vakawii
مامۆستا "عەلی باپیر" ئەڵێ لێمان ئەپرسن بۆچی ناچن بۆ غەززە بۆ ئەوەی بەرگری بکەن لە حەماس. لە وەڵامدا ئەڵێ ئیسە "بوار" نیە بۆیە ناتوانین بچین.
- ئەز قەزا غەززە بوارێکی باشە بۆ کەسانێک کە خۆیان بە پشتیوانی موسوڵمانان ئەزانن و هەر لە دوورەوە پشتیوانی خۆیان دەرئەبڕن. کورد لە قەدیمەوە وتوویەتی: قوونی ڕەش و سپی لە بواردا دەرئەکەوێ.
Photo unavailableShow in Telegram
لە فستیقاڵی گەلاوێژ لە سلێمانی، دیم کاک قوبادی جەلیزادە، ئەگەڕا بەناو خەڵکا و بەتایبەت بەوانەی لە ڕۆژهەڵاتەوە چووبوون، کتێبەکانی خۆی پێشکەش ئەکردن. کاک قوباد هەستێکی یەکجار ناسک و ئینسانی هەیە و ئەمەیش بەجوانی لە شێعرەکانیا ڕەنگی داوەتەوە.
خۆشبەختانە، لوتفی کرد و دوودانە لە دیوانە شێعرەکانی دا بە منیش. دانەیەک لە کتێبەکان "شهید تنهایی قدم میزند" بوو کە کامیل نەجاری بەشێک لە شێعرەکانی قوباد جەلیزادەی کردوە بە فارسی.
خورشید بە ماە گفت
من میخوابم
بگذار ستارەها
سرگرم بازی کودکانەی خود باشند.
سلێمانی شاری جیهانی داهێنانی ئەدەبی و شێعرە. دڵنیام شێعری قوباد جەلیزادە کاریگەری بووە لە هەڵبژاردنی ئەم شارە حەیاتە لە لایەن یۆنسکۆوە.
لە فستیقاڵی گەلاوێژ لە سلێمانی، دیم کاک قوبادی جەلیزادە، ئەگەڕا بەناو خەڵکا و بەتایبەت بەوانەی لە ڕۆژهەڵاتەوە چووبوون، کتێبەکانی خۆی پێشکەش ئەکردن. کاک قوباد هەستێکی یەکجار ناسک و ئینسانی هەیە و ئەمەیش بەجوانی لە شێعرەکانیا ڕەنگی داوەتەوە.
خۆشبەختانە، لوتفی کرد و دوودانە لە دیوانە شێعرەکانی دا بە منیش. دانەیەک لە کتێبەکان "شهید تنهایی قدم میزند" بوو کە کامیل نەجاری بەشێک لە شێعرەکانی قوباد جەلیزادەی کردوە بە فارسی.
خورشید بە ماە گفت
من میخوابم
بگذار ستارەها
سرگرم بازی کودکانەی خود باشند.
سلێمانی شاری جیهانی داهێنانی ئەدەبی و شێعرە. دڵنیام شێعری قوباد جەلیزادە کاریگەری بووە لە هەڵبژاردنی ئەم شارە حەیاتە لە لایەن یۆنسکۆوە.
جنگ حماس و اسرائیل
عبدالعزیز مولودی
پنج روز از جنگ جدید حماس و اسرائیل می گذرد که با حمله گسترده زمینی حماس به شهرهای جنوبی اسرائیل آغاز شد. جگی که به نظر می رسد همانند گذشته به نتیجه خاصی نمی رسد و تنها اثر آن، شکل گیری دور تازه ای از کشتار نظامیان و غیرنظامین، تخریب و انهدام مناطق مسکونی و آسیب های دیگر و باز گذاشتن زخم چرکین ناشی از بحرانی عمیق در گذشته است.
این جنگ اکنون بیش از دو هزار نفر قربانی و هزاران نفر زخمی برجای گذاشته است. با این وصف آیا می توان تصور کرد که مانند گذشته کشور های عربی منطقه بر اساس آنچه آرمان فلسطین خوانده می شد، از این حرکات حمایت کنند؟ پاسخ این سوال منفی است. زیرا فضای منطقه و جهان بسیار تغییر کرده است. اما در این شرایط چرا حماس در این سطح مبادرت به جنگ کرد؟ پاسخ به این پرسش مستلزم طرح چند مسئله است:
-حماس در حال حاضر بیشتر به عنوان نیرویی نیابتی عمل می کند . به نظر می رسد برای این جریان، دیگر آرمان فلسطین یعنی تشکیل دولت مستقل فلسطینی مطرح نیست، امری که با استراتژی مشخص و در یک همبستگی داخلی قابل تحقق است. وجود تنش و دوگانگی قدرت میان حماس و ساف-سازمان آزادیبخش فلسطین- و فساد ناشی از آن، به نوعی پشت پا زدن به آرمان یادشده است
-اگر قبلا کشورهای عربی با فلسطین به صورت همه جانبه همراهی می کردد، اکنون و با توجه به روند صلح ابراهیم، دیگر اراده ای برای حمایت از گروه هاییکه نیابتی عمل می کنند، ندارند.
-جنگ و بحران جنگی در خاورمیانه تنها از سوی نظامیان و اقتدارگرایان حاکم در کشورهای منطقه حمایت می شود و از آن جان می گیرند. دولت نتانیاهو در راس آنها از این جنگ علیرغم تبعات آن سود می برد. به یمن این جنگ اکنون یک دولت فراگیر شکل گرفته است. حماس هماز آن بهره می برد زیرا هر چند منفی، اما در کانون توجه جهانی قرار گرفته است.
-کشورهای اقتدارگرای دیگر منطقه نیز هر یک نفعی از این بحران می برند. از جمله روسیه، ترکیه و .....
- کشورهای عربی روابط خود را با اسرائیل در چهارچوب طرح ابراهیم عادی سازی کرده و به نظر نمی رسد بخواهند با حرکتی عجولانه آن را به هم بزنند.
در چنین شرایطی، حماس دست به اقدام جنگی می زند. جنگی که با انهدام مناطق مسکونی و کشتار غیر نظامیان، نتیجه عینی برای فلسطین و حماس بدنبال ندارد. آنها هدف دیگری از این جنگ دارند که با خواست مردم منطقه همسو به نظر نمی رسد. شاید آنها به تصور محدود بودن دست اسرائیل در ضد حمله - به دلیل در جریان بودن موضوع صلح ابراهیم - دست به چنین اقدامی زده اند و فکر می کردند با این حجم از پاسخ خشونت آمیز روبرو نمی شوند. در حالیکه پاسخ اسرائیل بسیار خشونت آمیز و حتی در برخی زمینه ها مخالف حقوق اولیه بشر بوده است، مانند قطع آب و برق غزه. هر دو طرف دچار جنایت جنگی شده اند و بایستی مسئولیت آن را بپذیرند.
خشونت دیری است در خاورمیان بیداد می کند و از حد گذشته است. فقر، بیکاری، تورم، مهاجرت، آوارگی و کشت و کشتار برخی از آثار یاد شده است.برخی آثار نادیده و پنهانی نیز دارد، ضمن اینکه از نظر سیاسی، صلح و دمکراسی نیز به محاق رفته و چرخه باطلی از خشونت -نظامیگری و خشونت بیشتر را در بر داشته است. در این صورت، آیا جنگ قابل سرایت به کشور دیگر است؟ این ام امکان پذیر است در شرایطی که جنگ و رفتار جنگی دو طرف از بعد داخلی خارج شود و نیرو یا کشور دیگری وارد جنگ شود. در شرایط فعلی و علیرغم پروپاگاندای گسترده هواداران جنگ، نشانه ای برای گسترش جنگ دیده نمی شود. آمریکا هر چند از اسرائیل به شدت حمایت می کند، اما معتقد است ایران در این جنگ مشارکت ندارد. در ایران هم علیرغم تبریکات مقامات نظامی و سیاسی، اعلام شده است که هیچ مشارکتی در این جریان نداشته اند. دولت لبنان هم دست داشتن حزب الله در این جنگ را رد کرده است. بنابراین، شاهد جنگی کم شدت و در عین حال مخرب در نوار غزه و اسرائیل هستیم. زیرا نه حماس قادر به محو اسرائیل است و نه اسرائیل قادر به نابودی حماس است. این واقعیت را مقامات هر دو طرف می دانند و با درک چنین واقعیتی مبادرت به جنگ و خونریزی می کنند. در این صورت، از نتایج چنین جنگی چه کسانی بهره می برند و با چه قیمتی؟ در حالیکه هزینه این جنگ به مردمی تحمیل می شود که خود تمایلی به جنگ و اراده ای برای ن ندارند.
اقتدارگرایی، بزرگترین درد مشترک مردم منطقه است که متاسفانه چنانکه کارل پوپر می گوید به علت وجود آن، هرگونه تغییری در مناسبات سیاسی و قدرت در چنین کشورهایی مستلزم خشونت زیاد است.
@moloudiaziz🌿🌿
اختر خطة مختلفة
تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.