آلونک

شعر از بس گشت بی‌رونق، تعجب می‌کنم مصرع زلفی چو بینم بر بیاض گردنی #سلیم_تهرانی @aloonaksher

روزی گفتیم فقط مرگ می‎تواند ما را از یکدیگر جدا کند، مرگ دیر کرد و ما از یک‌دیگر جدا شدیم... #محمود_درویش برگردان: #اسماء_خواجه‌زاده @aloonaksher

هرگز نکند ز لطف سویم نظری خاصیت روزگار دارد چشمت #احمدخان_گیلانی @aloonaksher

لبم ز خنده و چشمم ز گریه ترسیده‌ست به اشک بی‌اثر خویش بس که خندیدم #کلیم_کاشانی @aloonaksher

#آلونک_شعر سکوت بادهایی فولادین به من بخشید عشق نیز زلزله‌ی واژگان... من از استعمار متنفرم اما دلم می‌خواهد وجب‌به‌وجبِ تو را مستعمره‌ی خویش کنم. نفت و خودخواهی دموکراسی را زیر پا می‌نهند. با‌هم که باشیم سه‌تاییم من، تو و بوسه، بی‌هم چهارتاییم تو و تنهایی من و رنج. می‌ترسم ببوسمت به خانه که برگشتی، دهانت بوی شعر بدهد مادرت سرت داد بکشد: باز کدام شاعر ولگرد تو را بوسیده است؟ #لطیف_هلمت برگردان: #باسط_مرادی @aloonaksher

زلف در گوش تو شرحِ حال ما گفته‌است اما به‌هم پیچیده‌است! #کلیم_کاشانی @aloonaksher

یک ذرّه نیست بی‌غمت ای عشقِ سینه‌سوز! کوتاهی سخن که: تو هم بی‌نهایتی #مجذوب_تبریزی @aloonaksher

پاک کن چهره‌ی حافظ به سر زلف، ز اشک ترسم این سیل دمادم ببرد بنیادم... #حافظ @aloonaksher

دلبرا قیمت وصل تو کنون دانستم که فراوان طلبت کردم و نتْوانستم #اوحدى_مراغه‌ای @aloonaksher

محل و قیمت خویش آن‌زمان بدانستم که برگذشتی و ما را به هیچ نخْریدی... #سعدی @aloonaksher