cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

روياي رنگارنگ

مشاركات الإعلانات
729
المشتركون
+124 ساعات
+57 أيام
+1530 أيام
توزيع وقت النشر

جاري تحميل البيانات...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
تحليل النشر
المشاركاتالمشاهدات
الأسهم
ديناميات المشاهدات
01
امیدوارم خدا یه آدمی رو سر راهتون قرار بده که بهتون ثابت کنه این جنس انسانی که خلق کرده؛ همشون مزخرف و بی‌لیاقت نیستن
191Loading...
02
الهی که همیشه به موقع برسید ؛ به عشق به پول به زندگی به یار به خوشبختی❤️🙏
1093Loading...
03
اون لحظه رو برای همه‌تون آرزو می‌کنم که خدا بهتون بگه: خواسته‌ات به تو داده شد ❤️🙏
1231Loading...
04
امروز 24 May، روز برادره؛ این روز واسه تشکر از داداش‌ها و کساییه که تو روزهای سخت پشتمون رو خالی نمیکنن.❤️
1281Loading...
05
خدايا نذار كسی نااميد بشه خودت براش معجزه كن ❤️
1000Loading...
06
براتون آرزو می‌کنم سرنوشتتون به آدمی گره بخوره که باعث میشه خودتونو بیشتر دوست داشته باشید!
1201Loading...
07
یه چیزی بگم دلت آروم شه؟ خدا حواسش به همه چی هست حتی چیزایی که فکرشم نمی‌کنی ❤️
1191Loading...
08
نه راهی هست و نه تکیه گاهی...
1160Loading...
09
گاهی وقتا صدت رو برای کسایی میذاری که حتی صفرشون رو هم ازت دریغ می کنن
1201Loading...
10
امیدوارم توی موقعیتی نباشید که ۲۴ ساعت شبانه روز از خودتون بپرسید مگه من چیکار کرده بودم؟؟
1372Loading...
11
امیدوارم خدا حواسش شیش‌دنگ بهتون باشه. نذاره کاریو اشتباه انجام بدین، آدمیو غلط انتخاب کنین، مسیریو عوضی طی کنین، روحتونو خسته کنین و خدایی نکرده جایی بلغزید، امیدوارم همیشه خدا نگاه‌ِش شیش دنگ رو به شما باشه ❤️🙏
1372Loading...
12
برات شبی رو آرزو می‌کنم که از شدت خوشحالی خوابت نبره
1584Loading...
13
عزیزِ من ، برات اون لحظه رو آرزو می‌کنم که خدا بهت بگه : خواسته‌ات به تو داده شد ❤️🙏
1544Loading...
14
برایِ تمامِ کسانی که این پیام را می‌خوانند: خدایا با چیزی که قلبشان را شاد و شکستگیِ دلشان را رفع کند غافل‌گیرشان کن ❤️🙏
1781Loading...
15
من اصلاً آدمِ زرنگی نبودم هیچوقت. مثلا توی مدرسه با اونی گَشتم که باحال‌تر بود، نه درسخون‌تر. بین دوستام با اونی رفاقت کردم که پایه‌تر بود نه پولدارتر.به همکارم مثل خانواده‌م نگاه کردم نه رقیب. هیچوقت بلد نبودم پولامو تنهایی خرج کنم. رفیقم داشت میبُرد، دَست میزدم گوشه زمین با ذوق. خوبیای آدما رو بیشتر از زرنگ بازی‌‌شون باور کردم :) طرف تحقیرم کرد وُ لِه کرد علاقه‌مو، من باز موقع رفتن بهش گفتم جایی کاری پیش اومد بگو بهم. اصلاً وقتی فکر می‌کنم گریه‌م میگیره‌ واسه خودم. اما اشتباهه! کارای من نه! حرف آدمایی که میگن باخت دادی. اگه ماهیت زندگی معامله کردن بود، حتما غصه میخوردم واسه زرنگ نبودنم. اما خب آدما دیر میفهمن که بُرد چیه دقیقا! که زندگی معامله نیست! بزن قَدش بَرَنده✋🏼 تو زنده زندگی کردی.
1791Loading...
16
آرزوی من برایِ شما چشیدنِ مزه‌ی رسیدن، حالا هرچی که می‌خواهید ❤️🙏
2052Loading...
17
همون پسری که وقت واسه دوردور و برنامه نداره. همون که مقایسه‌ش کردن و بهش گفتن بی‌عرضه؛چون نخواست با نامردی به خواسته‌هاش برسه. همون که با دست خالی و بدون حامی داره میجنگه! همون که به بدن وُ موی بازِ دخترا زُل نمی‌زنه. همون که اگه باهاش بری سفر لم نمیده بِربِر نگات کنه وُ کار می‌کنه! همون که لوس بار نیومده. همون که دوست دخترش رو فقط واسه خوشگذرونی نمی‌خواد وُ توی سختیا هم کنارشه. همون که مسئولیت پذیره. همون که توی تاکسی اگه یه دختری کنارش بشینه نمیچسبه بهش. همون که قهرمانِ خواهرشه. همون که مامانش رو بیشتر از خودش دوست داره. همون که دست وُ دلبازه. همون که دوست دخترشو خواهرش جای اینکه بترسن ازش، باهاش رفیقن. همونکه موفقیتِ زندگیش رو باید به خودش تبریک بگی نه سرمایه و روابطِ باباش. همون پسری که باید بهش گفت: خیلی مَردی حاجی ❤️
2041Loading...
18
همون دختری که شب زود می‌خوابه چون صبح زود باید بره سرکار. همونی که با سختی درس می‌خونه. همون که هدف داره. همونی که با هر چیزی دنبال فالو شدن نیست. همونی که اصیل بودنِ رفتارش از اصل بودن لباسش براش مهم‌تره! همون که تلاش نمی‌کنه توی چشم باشه! همونی که براش فرقی نمی‌کنه با ماشین بره اینور اونور یا با مترو و اتوبوس! همونی که برای خانواده‌ش ارزش و احترام قائله. همونی که می‌شه باهاش قدم زد. همون که جز غیبت کردن هم، حرف داره واسه گفتن! همونی که بیشترِ وقتش جلوی آینه نمی‌گذره! همون که عقده‌ی پَریدن با پسرای پولدار وُ معروف رو نداره. همون که دستش توی جیب خودشه. همون که با بچه‌های کار مهربونه وکمک می‌کنه به آدما. همون که از اول متن داره میگه: عه این که با منه اره با توام. دَمت گرم دختر ❤️ زندگی با تو جایِ «واقعی تریه». تو خیلی متفاوت وُ قِشَنگی.
2032Loading...
19
اونجا که سهراب سپهری میگه آرزویم این است آنقدر سیر بخندی که ندانی غم چیست همونجا رو برات آرزو می‌کنم 🤍🍃
2357Loading...
20
دمِ اونایی گرم که؛ بهمون نیازی نداشتن، ولی همیشه ازمون خبر گرفتن
2455Loading...
21
‏تویی‌که‌ داری این پیام رو می‌خونی، امیدوارم خدا به موقع به اون آرزویی که فکر می‌کنی محاله، برسونَتِت 🤍🍃
2654Loading...
22
دنبال هیچکس ندو آدمایی که هم دیگه رو دوست دارن کنار هم راه میرن
2613Loading...
23
میخواستم به تو که از خستگی افتادی توی رختخوابت و چشمت به گوشی خشک شده و احتمالا کسی رو هم نداری برای دو کلام حرف زدن و دلت هم نمیاد همینجوری بخوابی، بگم : شب بخیر… خوب بخوابی❤️
2861Loading...
24
کاش آدم‌های درستی رو دوست داشته باشیم !!
2552Loading...
25
جلوی داشبورد تاکسی عکسی از یک جوان که در پارکی ایستاده بود و به لنز خیره نگاه میکرد و لبخند میزد چسبانده شده بود از راننده پرسیدم «پسرتونه؟» راننده :گفت «نه پسر برادرمه... خيلي دوستش داشتم.» پرسیدم «رفتن» خارج؟ راننده :گفت «نه... فوت شده.» به عکس جوان نگاه کردم به چشمهایش به .لبخندش چقدر جوان بود چقدر سرزنده بود پرسیدم این عکس غصه دارتون نمی کنه؟» راننده گفت: «هر وقت خیلی عصبانی ام یا خسته ام یا کلافه ام... هر وقت ترافیکه یا گرممه یا خیلی سردمه به عکسش نگاه میکنم. بعد یه کم گریه میکنم بعد آرومتر میشم و میرم چیزی نگفتم و دوباره به عکس جوان که به من لبخند میزد نگاه کردم به صورت راننده هم نگاه کردم و نمی دانم چرا گریه ام گرفت و گریه کردم. راننده که دید دارم گریه میکنم ایستاد و مفصل با هم گریه کردیم و بعد رفتیم...
3101Loading...
26
‏اینقدر آدمایی که دوستتون دارن رو پس نزنید؛ زمین گرده، آخرش «دچار» کسی میشید که دوستتون نداره…
2533Loading...
27
دوستم تعریف می‌کرد :«سوار تاکسی شدم و به رسم ادب سلام کردم ، راننده گفت از صبح تا حالا شما اولین مسافری هستین که سلام کردین ...» با خودم فکر کردم مگه یه سلام کردن چقد وقت می‌گیره که ما از هم دریغ می‌کنیم بعضی وقتا همین سلام کردنا همین لبخند زدنای کوتاه می‌تونه روز یکیو بسازه و دلگرمش کنه به اینکه هنوز مهربونی هست و با همه سختی‌ها میشه ادامه داد
2613Loading...
28
برات يكیو آرزو میکنم که بیشتر از هرکس دیگه ای به دلت میشینه و باعث میشه از ته دل بخندی. یکی که باعث شه چشاتو رو میلیاردها آدم دیگه ببندی، غذاتو با اشتها بخوری همه چیز برات قشنگ تر باشه! یکی که باعث پیشرفتت باشه؛ واسه رسیدن به هدفات كمكت كنه و باهم پیشرفت کنید و هرروز موفق‌تر باشین! یکی که باعث شه دیوونه باشی و شادی رو زیر پوستت احساس کنی! یکی که حاضر نباشی با هیچی تو دنیا عوضش کنی! برات یکی رو آرزو میکنم که باعث شه واسه همیشه با زندگی آشتی کنی.
2613Loading...
29
رفیق ❤️ ‏از آدمای بلاتکلیف دوری کن از آدمای فحاش دوری کن از آدمای دورو دوری کن از آدمای خسیس دوری کن از آدمایی که اولویت بندی ندارن دوری کن از آدمای تازه به دوران رسیده دوری کن از آدمای بدون چهارچوب دوری کن رفیق این دنیا به قدری آدمِ خوب داره که تو بتونی آدمای مزخرفو حذف کنی.
2492Loading...
30
به عاشق و معشوق های شهر بگویید دلبری برای یکدیگر را بگذارند به وقت تنهاییشان! خیابان و تاکسی و مترو جایِ دست کشیدن روی اَبرو گذاشتن سر روی شانه و لمس شال و گیسو و آغوش نیست...! . . شاید یک نفر چشمانش را بست شاید یک نفر خاطرش پَر کشید شاید یک نفر دلش رفت شاید یک نفر دلش خواست.....!
3443Loading...
31
امروز صبح بدون تو از خواب بیدار شدم بعد هم بدون اینکه سر میز صدای چاقو و بشقابت بلند شود صبحانه خوردم بدون اینکه بگویی مراقب خودت باش هنگام رانندگی یا وقتی از خیابان رد می‌شدم مراقب خودم بودم مثل همیشه راس ساعت هشت توی محل کارم حاضر شدم چند کلمه‌ای هم با همکار پر چانه‌ام حرف زدم مثل هر روز چهارمین نخ سیگارم را بعد از ناهار کشیدم بعد از ترک محل کار توی همان کافه‌ی شلوغ قهوه‌ام را خوردم بعد به عادت هر دوشنبه شب بعد از حمام فیلم دیدم و قبل از خواب مسواک زدم وموسیقی بی‌کلام گوش دادم توی رختخواب به خیلی چیزها فکر کردم تا خوابم ببرد تو هم یکی‌شان بودی حالا می‌خواهم خبر بدی بدهم زندگی بدون تو امکان داشت...
3511Loading...
32
من نمی‌‌خوام کارای سخت بکنی واسم یا کادوهای گرون قیمت بخری برام واقعا نیازی به برنامه‌های خفن و هزینه‌بر ندارم همینکه مثلا در طول روز بهم پیام بدی یا تماس بگیری باهام حرف بزنی یا یه گل بخری برام از همین گلفروشای سرچهارراه همینکه فقط بفهمم دوستم داری همینکه بفهمم بهم فکر می‌کنی همینکه بدونم مهمم برات همینکه حس کنم تنها نیستم وسط این همه داستانِ تلخ واقعا برام یه دنیاست
2905Loading...
33
Media files
2653Loading...
34
هروقت که حالت بد بود هستم، هروقت که خسته بودی هستم، اصن من میشینم نگات میکنم، به خستگیات نگاه، میکنم به سکوتت نگاه میکنم، بعدش که بغل خواستی فقط بهم نگاه کن. من دقیقا کنارتم، آغوشم همیشه برات بازه. باهم تلاش میکنیم واسه فردا، تلاش میکنیم واسه مشکلات، هرجاهم خسته شدیم باهم میشینم زمین. همیشه هستم ، بهت قول میدم؛"
2712Loading...
35
من سریع جواب پیامت رو میدم زمانم رو واسه دیدنت خالی می‌کنم بدون ترس بهت می‌گم دوستت دارم مگه چقدر زنده‌ام که نقش بازی کنم؟! و از ترس اینکه پذیرفته نشم از طرف آدمایی که دوستشون دارم، خودم نباشم؟! برخلاف همه‌ی اونایی که میگن اشتباه کردم خوب بودم؛ میخوام سرم رو بگیرم بالا و بگم هیچوقت از اینکه مهربون بودم پشیمون نیستم. چون کِیف کردم اون لحظات رو و حس رضایت داشتم از خودم. هرچند رسم دنیا اینجوری شده که اگه با خیلیا خوب باشی تنهات میذارن اما خب اونایی که میمونن از جنس فکر و مرام خودت میشن. میشن یه رابطه‌ی با عشق و عمیق و موندگار...
3074Loading...
36
برای آدمی که دلخوشی نداره روزهای هفته چه فرقی میکنه؟ فقط میگذرونه که تموم بشه، وقت کُشی میکنه. تا حالا به یه فوتبالیست، به یه ورزشکار که خسته شده و نمیتونه ادامه بده خوب نگاه کردی؟ اصلا دیگه نتیجه بازی مهم نیست براش فقط وقت کشی میکنه که بازی تموم بشه، دیگه حال جنگیدن و ادامه دادن نداره، یجور رفعِ تکلیف شاید. خیلی از آدمایی که اطرافت میبینی دارن وقت کشی میکنن نه زندگی. یجور رفع تکلیفِ نفس کشیدن، کنار اومدن با سرنوشت. دوره راهنمایی یه همکلاسیِ خنگ داشتم که روز و تاریخ رو هیچ وقت یادش نمیموند. معلم تاریخمون خیلی سخت گیر بود و اخلاق گندی داشت، چند جلسه یه بار بی هوا وسط کلاس میرفت بالای سر این دوستم و میپرسید بگو ببینم امروز چندمه؟ بنده خدا هول میکرد، هی اینورو نگاه کن اونورو نگاه می‌کرد اما از ترس معلم کسی جرات نمیکرد بهش برسونه! معلممون یه خط کش چوبی داشت که بچه ها میگفتن تمام سه ماه تابستون میخوابونه توی روغن و میذاره جلوی پنجره تا آفتاب خوب بهش بتابه، وقتی به پوست اصابت میکرد تمام تن آدم میسوخت. هر چند جلسه یه بار این دوستم رو با این خط کش تنبیه میکرد. انقدر خط کش خورده بود کفِ دستش که دیگه پوست کلفت شده بود و اصلن براش مهم نبود تاریخ رو یاد بگیره! گذشت...چند سال بعد این دوستم رو اتفاقی توی خیابون دیدم تا چشمم خورد بهش بدون سلام و علیک پرسیدم تو هنوز تاریخ روز و ماه رو یاد نگرفتی؟ بی معطلی گفت سیزده روز مونده تا بیست و ششم. خندیدم و گفتم نکنه بیست و ششم چک داری؟ یه نفس عمیق کشید و گفت چک؟ تو بگو سند، اصلن شناسنامه، من بیست و ششم متولد شدم، وقتی با اون لب های پدرسوخته و زبون قند و عسلش اعتراف کرد عاشقم شده من متولد شدم، آسمونِ اون شب شاهده، ماه و ستاره ها شاهدن، تا صبح زل زده بودم به کهکشون و داشتم تاریخ مال من شدنِ معشوقم رو رج میزدم، من رو چیکار به تقویم شما، تقویم من یه روز داره، بیست و ششم، باقیِ روزهارو با اون میسنجم، چک چیه، تو بگو سند، اصلن شناسنامه...یا نه...تاریخ تولد. حالش خریدنی بود‌، تو هوای آلوده ی شهر از ته دل نفس میکشید، زنده ی زنده. میدونی آدم وقتی دلخوشی داشته باشه زندگی میکنه، اونوقته که روز و تاریخ و ساعت براش مهم میشن در غیر این صورت میشه وقت کُشی.
3103Loading...
37
اوايل که ساختمان رو‌به‌رويي را تخريب مي‌کردند دلم گرفت و ناراحت بودم که چرا بايد دقيقاً پنجره‌ي اتاق من رو به چنين تصويري باز شود؟! من بايد يک رمان عاطفي را تا يک ماه ديگر تحويل مي‌دادم و اين تصوير تخريب، فضاي ذهني‌ام را بر هم مي‌ريخت! اما کم کم با آمدن اين کارگر ساختماني، ديگر عادت کرده بودم قبل از نوشتن چند دقيقه نگاهش کنم. دروغ چرا شخصيت اصلي داستانم، داشت شبيه‌اش مي‌شد! از بقيه زودتر مي‌آمد! کفش‌هايش هميشه واکس داشت و پيراهن و شلوارش خط اتو! حتي لباس کارش هم مرتب بود! هر روز بعد از ناهار، زير درخت مي‌نشست و سيگاري روشن مي‌کرد و مشغول حرف زدن با تلفن مي‌شد. نمي‌دانم چه کسي پشت خط بود اما به محض اينکه جواب مي‌داد بدون اينکه حرفي بزند لبخند مي‌زد، از اين خنده‌هايي که وقتي آدم حالش خوب مي‌شود روي لب‌هايش مي‌نشيند، حتي سيبيل‌هايش هم مي‌خنديد! گاهي ميان حرف‌هايش چشمانش را مي‌بست و کام سيگارش سنگين مي‌شد، با لب‌خواني فهميده بودم تکه کلامش چيست... چشمانش را که مي‌بست مي‌گفت: جان مني! بعدازظهرها زودتر از همه آماده مي‌شد و مي‌رفت. چند باري هم ديده بودم از گل‌فروشي سر کوچه نرگس خريده بود! هر روز حواسم را پرت خودش مي‌کرد اما اصلاً دوست نداشتم با او حرف بزنم، گاهي حيف است ساخته‌ي تصوير ذهنت را با واقعيت آدم‌ها عوض کني، مي‌خواستم همان‌گونه که هست در ذهنم بماند، يک تصوير تمام نشدني! يک روز صبح که مثل هميشه با فنجان قهوه در دست، از پشت پنجره انتظارش را مي‌کشيدم خبري ازش نشد. سه روز هم به همين ترتيب گذشت و نيامد! تصميم گرفتم امروز هم اگر نيامد بروم و سراغش را از کارگران بگيرم. تا هشت و رب منتظر ماندم، رفتم دم در، تا در را باز کردم دقيقاً از مقابلم رد شد. بوي سيگار لباسش خيلي کهنه بود! برگشتم بالا! دوباره مشغول نگاه کردنش شدم. کفش‌هايش هيچ واکسي نداشت و لباسش هم نامرتب، با موهايي بر‌هم ريخته! گفتم: لابد خواب مانده! اما داشتم خودم را گول مي‌زدم، من اين کار را دوست دارم! ساعت يک بعدازظهر شد و منتظر بودم بيايد زير درخت و سيگار و تلفن و جان مني!! آمد زير درخت، سيگار را هم روشن کرد اما... اما گوشي را گذاشته بود روي زمين و زل زده بود به صفحه‌اش و آب دهانش را به سختي قورت مي‌داد. چند روزي گذشت.. دير مي‌آمد و دير مي‌رفت، بي‌حوصله و پرخاشگر و بد تيپ هم شده بود. يک هفته مانده بود به تحويل رمان، نشسته بودم به قهوه يخ کرده‌ام نگاه مي‌کردم و جواب تلفن مدير انتشارات را نمي‌دادم که يکدفعه صداي مهيبي از کوچه به گوشم رسيد، انگار چيزي از بالاي ساختمان افتاد با دل‌شوره و پاهاي کرخت به سمت پنچره دويدم اما فقط يک کيسه‌ي سيمان بود! برگشتم و در حالي که قهوه يخ کرده را در سينک ظرفشويي مي‌ريختم به اين فکر مي‌کردم که لازم نيست بلايي سر خودش بياورد همين‌که دو هفته است هنگام بازگشت از سرکار سمت گل‌فروشي نرفته و نرگس نخريده، خودش يک جور مردن است!
2621Loading...
38
برایت آرزو می‌کنم که دوام بیاوری، در روزگاری که شغل اولِ انسان‌ها، زخم زدن بر یکدیگر است.
2055Loading...
39
بخوانیم و #بیندیشیم خانمم همیشه میگفت دوستت دارم من هم گذرا میگفتم منم همینطور عزیزم. ازهمان حرفایی که مردها از زنها میشنوندو قدرش رانمیدانند. همیشه شیطنت داشت. ابراز علاقه اش هم که نگو..آنقدر قربان صدقه ام میرفت که گاهی باخودم میگفتم:مگر من چه دارم که همسرم انقدر به من علاقه مند است؟ یک شب کلافه بود،یادلش میخواست حرف بزند ،میدانید همیشه به قدری کار داشتم که وقت نمیشه مفصل صحبت کنم، من برای فرار از حرف گفتم:میبینی که وقت ندارم،من هرکاری میکنم برای آسایش و رفاه توست ولی همیشه بد موقع مانندکنه به من میچسبی گفت کاش من در زندگیت نبودم تا اذیت نمیشدی این را که گفت از کوره در رفتم، گفتم خداکنه تا صبح نباشی. بی اختیار این حرف را زدم.. این را که گفتم خشکش زد،برق نگاهش یک آن خاموش شد به مدت سی ثانیه به من خیره شد و بعد رفت به اتاق خواب و در را بست... بعد از اینکه کارهایم را کردم کنارش رفتم تا بخوابم،موهای بلندش رهابود و چهره اش با شبهای قبل فرق داشت،در آغوشش گرفتم افتخار کردم که زیباترین زن دنیارا دارم لبخند بی روحی زد ... نفس عمیقی کشید و خوابیدیم .. آن شب خوابم عمیق بود،اصلا بیدار نشدم... از آن شب پنج سال میگذرد و حتی یک شب خواب آرامی نداشته ام... هزاران سوال ذهنم رامیخورد که حتی پاسخ یک سوال را هم پیدا نکرده ام ... گاهی با خود میگویم مگر یک جمله در عصبانیت میتواند یک نفر را... مگر چقدر امکان دارد یک جمله به قدری برای یک نفر سنگین باشد که قلبش بایستد ؟ همسرم دیگر بیدار نشد،دچار ایست قلبی شده بود... شاید هم از قبل آن شب از دنیا رفته بود، از روزهایی که لباس رنگی میپوشید و من در دلم به شوق می آمدم از دیدنش امادرظاهر،نه... شاید هم زمانی که انتظار داشت صدایش را بشنوم،اما طبق معمول وقتش را نداشتم .. بعدها کارهایم روبراه شد ،حالا همان وضعی را دارم که همسرم برایم آرزو داشت ... من اما...آرزویم این است که زمان به عقب برگردد و من مردی باشم که او انتظار داشت... بعد مرگش دنبال چیزی میگشتم،کشوی کنار تخت را باز کردم ،یک نامه آنجا بود ،پاکت را باز کردم جواب آزمایشش بود تمام دنیا را روی سرم آوار کرد،... خانواده اش خواسته بودند که پزشک قانونی ،چیزی به من نگوید تا بیشتر از این نابود نشوم آنشب میخواست بیشتر باهم باشیم تا خبر پدر شدنم را بدهد. حالا هرشب لباسش را در آغوش میگیرم و هزاران بار از او معذرت میخواهم اما او آنقدر دلخور است که تا ابد جوابم را نخواهد داد... حالا فهميدم ، گاهی به یک حرف چنان دلی میشکند که قلبی از تپش می ایستد بايد بیشتر مواظب حرفها بود گاهی زود دیر میشود.. @i_lovely
2562Loading...
40
بدهکارند بعضی ها! همان هایی که میدانند با "بودنشان" حالِ یک نفر را میتوانند خوب کنند اما دریغ میکنند خودشان را... باید یک روزی یک جایی جواب گو باشند. جوابگویِ دل هایی که شکستند. پاسخگویِ آدمهایی که صبح تاشب تمام فکروذکرشان این است که  یک پیغام از مخاطبی که میخواهند به دستشان برسد! :دریغ" نکنید ازکسی خودتان را... افتخار کنید از اینکه کسی با وجودتان حالش خوب میشود. خودتان را صرفش کنید.. یک نفر هم یک نفر است خنده هایِتان را دریغ نکنید مخصوصا برایِ آدم هایِ خاص زندگیِتان.! تا میتوانید باشید. تا میتوانید دلیلِ خنده هایِ ازته دل باشید. فرقی نمیکند دوستید! معشوقه اید! هرچه هستید باشید و بخندانید. و این را بدانید که حداقل یک نفر در زندگیتان هست که میتوانید حالش را خوب کنید. و حتما یک نفر هست که میتواند حالِتان را خوب کند.! و چقدر قشنگ میشود اگر این  "حالِ دل خوب کردن ها" متقابل باشد.! پس تا میتوانید "طلبکار"خوبی کردن باشید نه "بدهکار"...!
2738Loading...
امیدوارم خدا یه آدمی رو سر راهتون قرار بده که بهتون ثابت کنه این جنس انسانی که خلق کرده؛ همشون مزخرف و بی‌لیاقت نیستن
إظهار الكل...
الهی که همیشه به موقع برسید ؛ به عشق به پول به زندگی به یار به خوشبختی❤️🙏
إظهار الكل...
👍 1
اون لحظه رو برای همه‌تون آرزو می‌کنم که خدا بهتون بگه: خواسته‌ات به تو داده شد ❤️🙏
إظهار الكل...
امروز 24 May، روز برادره؛ این روز واسه تشکر از داداش‌ها و کساییه که تو روزهای سخت پشتمون رو خالی نمیکنن.❤️
إظهار الكل...
خدايا نذار كسی نااميد بشه خودت براش معجزه كن ❤️
إظهار الكل...
براتون آرزو می‌کنم سرنوشتتون به آدمی گره بخوره که باعث میشه خودتونو بیشتر دوست داشته باشید!
إظهار الكل...
👍 1
یه چیزی بگم دلت آروم شه؟ خدا حواسش به همه چی هست حتی چیزایی که فکرشم نمی‌کنی ❤️
إظهار الكل...
نه راهی هست و نه تکیه گاهی...
إظهار الكل...
گاهی وقتا صدت رو برای کسایی میذاری که حتی صفرشون رو هم ازت دریغ می کنن
إظهار الكل...
امیدوارم توی موقعیتی نباشید که ۲۴ ساعت شبانه روز از خودتون بپرسید مگه من چیکار کرده بودم؟؟
إظهار الكل...