264
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
لا توجد بيانات7 أيام
لا توجد بيانات30 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
Repost from N/a
Photo unavailableShow in Telegram
👆🏼خورشید خانوم ایرانی / ناصر اویسی
❑ نوروز در زمستان
سالی
نوروز
بیچلچله بیبنفشه میآید،
بیجنبشِ سردِ برگِ نارنج بر آب
بی گردشِ مُرغانهی رنگین بر آینه.
سالی
نوروز
بیگندمِ سبز و سفره میآید،
بیپیغامِ خموشِ ماهی از تُنگِ بلور
بیرقصِ عفیفِ شعله در مردنگی.
سالی
نوروز
بیخبر میآید
همراهِ بهدرکوبی مردانی
سنگینی بارِ سالهاشان بر دوش:
تا لالهی سوخته به یاد آرد باز
نامِ ممنوعاش را
و تاقچهی گناه
دیگر بار
با احساسِ کتابهای ممنوع
تقدیس شود.
در معبرِ قتلِ عام
شمعهای خاطره افروخته خواهد شد.
دروازههای بسته
بهناگاه
فراز خواهد شد
دستانِ اشتیاق
از دریچهها دراز خواهد شد
لبانِ فراموشی
به خنده باز خواهد شد
و بهار
در معبری از غریو
تا شهرِ خسته
پیشباز خواهد شد.
سالی
آری
بیگاهان
نوروز
چنین
آغاز خواهد شد.
نوروزِ ۱۳۵۶ و پاییزِ ۱۳۷۲
■ شعر نوروز در زمستان | از دفتر حدیث بیقراری ماهان
@theatreplusAM
دوستان گرامی، این روزها یکی از دانشجویان ادبیات نمایشی ما به خاطر زلزله خوی در رنج و تعب است و در سرمای شدید زمستان سرپناه خود را از دست داده است. عطا سلیمانی را همه می شناسید. روا نیست که او را در این دشواری تنها بگذاریم. کمکهای اندک ما روزهای سخت او را آسانتر خواهد کرد.
6221061033555642
عطا سلیمانی
Repost from N/a
❑ ساعت اعدام
در قفلِ در کلیدی چرخید
لرزید بر لبانش لبخندی
چون رقصِ آب بر سقف
از انعکاسِ تابشِ خورشید
در قفلِ در کلیدی چرخید
ـ□
بیرون
رنگِ خوشِ سپیدهدمان
مانندهیِ یکی نتِ گمگشته
میگشت پرسهپرسهزنان روی
سوراخهای نی
دنبالِ خانهاش…
ـ□
در قفلِ در کلیدی چرخید
رقصید بر لبانش لبخندی
چون رقصِ آب بر سقف
از انعکاسِ تابشِ خورشید
ـ□
در قفلِ در
کلیدی چرخید.
۱۳۳۱
■ احمد شاملو | از دفتر هوای تازه
Repost from N/a
Photo unavailableShow in Telegram
👆
طراحی از اردشیر محصص/ تاریخ اثر ۱۳۵۷
▫️اردشیر محصص( ۱۳۱۷-۱۳۸۷) زیر این طرح نوشتهاست:
"سرانجام نظم در منطقه اغتشاشات از نو برقرار شد و زندگی عادی دوباره آغاز گشت."
روی دفترهای مدرسهام
روی میز تحریرم و درختان
روی ماسهها و روی برف
اسم تو را مینویسم.
روی تمام صفحههات خواندهشده
روی تمام صفحههات سفید
سنگ
خون
کاغذ
یا خاکستر
اسم تو را مینویسم:
آزادی.
پل الوار
Repost from N/a
Photo unavailableShow in Telegram
👆🏼نام اثر: امید/ نقاش: جرج فردریک واتس/ ۱۸۸۶
(در تابلوی نمادگرایانۀ «امید»، زن چنگی را می نوازد که فقط یک تار آن باقیمانده است.)
❑ بر کدام جنازه زار میزند...
بر کدام جنازه زار میزند این ساز؟
بر کدام مُردهی پنهان میگرید
این سازِ بیزمان؟
در کدام غار
بر کدام تاریخ میموید این سیم و زِه،
این پنجهی نادان؟
بگذار برخیزد مردمِ بیلبخند
بگذار برخیزد!
زاری در باغچه بس تلخ است
زاری بر چشمهی صافی
زاری بر لقاحِ شکوفه بس تلخ است
زاری بر شراعِ بلندِ نسیم
زاری بر سپیدارِ سبزبالا بس تلخ است.
بر برکهی لاجوردینِ ماهی و باد چه میکند این مدیحهگوی تباهی؟
مطربِ گورخانه به شهر اندر چه میکند
زیرِ دریچههای بیگناهی؟
بگذار برخیزد مردمِ بیلبخند
بگذار برخیزد!
احمد شاملو
۱۸ شهریورِ ۱۳۷۲
■ از دفتر در آستانه
#تئاتر➕
@theatreplusAM
Repost from N/a
فرازهایی از جلد سوم کتابِ در دست انتشارِ تئاتر مدرن در پرتو نظریه و عمل
نوشتۀ جی. ال. استیان
ترجمۀ عبدالحسین مرتضوی
«صحنه، جهانِ جذبه و افسون است؛ صحنه، جادویی غریب و لذتی نفس¬گیر است».
مه¬يرهولد، برخلافِ استانیسلاوسکی، نمی¬خواست تماشاگر فراموش کند که در تئاتر حضور دارد. استانیسلاوسکی به نحوی کار می¬کرد که گویی تماشاگر حضور ندارد اما مه¬يرهولد تماشاگر را محور رخدادِ تئاتر قرار می¬داد. او به نشانۀ تأیید از آندریف نقل قول می¬آورد:
«تماشاگر حتا یک لحظه هم نباید فراموش کند که بازیگر برای او اجرا می¬کند و بازیگر نیز هرگز نباید از یاد ببرد که با صحنه¬ای که زیرِ پا و در اطراف اوست، در مقابل تماشاگر به اجرا می¬پردازد.»
از نظر مه¬يرهولد «پویاییِ» تئاتریکال به این معناست که تمرکز و توجه روی تماشاگر است نه روي صحنه. او در سال 1907 نوشت:
«ما از تماشاگر نه تنها برای تماشا، بلکه برای مشارکت در یک کنشِ خلاقانۀِ جمعی دعوت به عمل می¬آوریم؛ بازیگر تنها چهره در چهرۀِ تماشاگر باقي می¬ماند. از برخورد و اصطکاکِ این دو عنصرِ ناب، یعنی خلاقیتِ بازیگر و تخيلِ تماشاگر، شعله¬ای درخشان افروخته می¬گردد.»
▫️مطبوعاتِ رئاليست سوسیالیستی، از برداشتِ مه¬يرهولد نسبت به [شیوۀ اجراییِ] بازرسِ کل به وحشت افتادند؛ و از آن تاریخ به بعد، او متهم شد که آدمی واپس¬گرا و یا حتا عارفی است ضدِ-اجتماع(!) «فرمالیست» اصطلاحی بود که از آن پس برای نقدِ هنرمندانی که با زیبایی¬شناسیِ رئالیسمِ سوسیالیستی سازگار نبودند، مورد استفاده قرار گرفت؛ و این اتهام به کسانی که از «زندگیِ واقعی فاصله گرفته بودند» زده می¬شد. در نتیجۀ حمله روزنامۀ پراودا به مایاکوفسکی، شاعر دست به خودکشی زد. موضعِ مقامات دولتی در مورد فرمالیسم در سال ۱۹۳۶ با سخنرانی ژدانف بیان شد. بدین ترتیب، مه¬يرهولد کار خود را هدفِ تحقیر و تمسخر یافت و در سال ۱۹۳۸ تئاتر او بسته شد. او در سال ۱۹۳۹ آشکارا رئالیسمِ سوسیالیستی را تقبیح کرد و بلافاصله دستگیر شد. همسر او در همان سال به قتل رسید و تصور می¬شود که خود او نیز یک سال بعد در زندان تیرباران شد [او در ژوئن 1939 اعدام شد]. خوشبختانه با ذوب شدنِ یخ¬ها پس از مرگِ استالین در سال ۱۹۵۳ از مه¬یرهولد اعادۀ حیثیت شد و در سال ۱۹۶۸ نوشته¬های او در دو مجلد انتشار یافت. این دو مجلد در بردارندۀ برخی از مهم¬ترين اسناد تئاتر قرنِ بیستم بود و از این لحاظ، بسیار با اهمیت تلقی می¬شوند.
#تئاتر➕
@theatreplusAM
اختر خطة مختلفة
تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.