cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

انجمن راویان داستان(صندلی‌های روبه‌رو)

✒«سلسله نشست های نقد داستان کوتاه» ✒کارگاه های آموزشی ✒برگزاری همایش و نشست های دوستانه سه شنبه ساعت ۲۱ به وقت تهران جلسه آنلاین نقد داستان کلیه ی کلاس های حضوری تا اطلاع ثانوی کنسل هستند. ارتباط با دبیر انجمن @reyhaneh_hoseyni

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
205
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
لا توجد بيانات7 أيام
لا توجد بيانات30 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

Photo unavailableShow in Telegram
اختتامیه جشنواره هنری شهرزاد و دنیازاد با موضوعیت « خاطره نویسی درباره ی مهاجرت» زمان: ۲۰ بهمن ماه_۱۴۰۱ ساعت ۱۴ تا ۱۷ مکان:قم،بلوار جمهوری اسلامی،نبش کوچه ۲۸،مجتمع فرهنگی شهید آوینی @facetofacechairs @tardid_97
إظهار الكل...
۱۱_دسامبر،_۲۰_۳۱_شاه_گوش_می‌کند_۳.mp33.97 MB
۱۱_دسامبر،_۱۹_۲۶_شاه_گوش_می‌کند_۲.mp32.57 MB
۱۱_دسامبر،_۱۹_۱۵_شاه_گوش_می‌کند_۱.mp33.55 MB
نگاهی گذرا به «شاه گوش می‌کند» اثر ایتالو کالوینو #استاد_محمد_شریفی بخش ۱ @facetofacechairs @tardid_97
إظهار الكل...
#شاه_گوش_میکند داستانی از خالق داستان های غیر ممکن #ریحانه_حسینی ایتالو کالوینو بارها با خلق آثار خاص و عجاب انگیز ثابت کرده است که به راستی شایسته ی لقب نویسنده ی داستان‌های غیر ممکن است. داستان هایی که به راحتی مخاطب را مانند این داستان در گیر بافت اجتماعی و اعتراضی میکنند بی آنکه گزافه گویی و سخنرانی کند و از خیر وشر بگوید، یا از طمع آدمی و ظلم و استبداد. اون تنها آن چنان داستان را به هم می‌بافد که در انتها شما می مانید و جهان بینی که کسب کرده اید. شما و جرقه ای که در وجودتان زده شده است تا آتشی به پا کند برای خواستن برای تغییر و برای فقط شنونده نبودن. برای آنکه بدانید می‌شود شاه بود اما در معنا تنها نگاه دارنده ی گرزی بود که به شاهی و حکومت بیشتر از شخص شاه اعتبار می دهد. شاه در جدال برای یافتن راهی برای به دست آوردن زنی که صدایش را از پس دیواره‌ها و پرده های ضخیم قصر، از فاصله ی دور، میان پنجره های شهر شنیده است و با او هم صدا شده است. به خیالات شورش می‌رسد و حالا که در طلب آن زن است در آسیب پذیر ترین حالت خود قرار گرفته و به ناچار از قصر میگریزد. فرار ی که گویا برای او یک سفر خود شناسی است، خود شناسی بدون متعلقاتی که او را اسیر خود کرده بودند. او حالا عریان با آنچه هست و با آنچه خواهد شد و آنچه بود روبه رو می شود. اینجا بدون آن تخت و تاج و گرز شاه چهره ای دیگر می یابد چهره یک روستایی که روز گاری این خاک را دقیق می‌شناخته، شناختی که با استفاده از ان او قادر به رسیدن به جایگاه پادشاهی شده است. و او بعد از رسیدن به این جایگاه با نابود کردن تونل ها و راه های مخفی و گریز گاه ها، امکان استفاده دیگران را برای به پایین کشیدن خود از بین برده است اما هم زمان امکان فرار خود را نیز از بین برده است. او در ایران فرار به جایی می‌رسد که راوی گمانه می‌زند که شاید شاه از آنجا باشد چرا که با آنجا احساس راحتی و شناخت می‌کند. در ادامه شاه گم گشته میان خرابه های آن چه خود از تخریب تونل ها به وجود آورده با آینده ی خود که در واقع همان زمان حال شاه پیشین است، رو به رو می‌شود. شخصی که گمان میرود شاه قبلی است که در سالها را در زندان گذرانده زنی را می دزد که شاه به امید و محبت او به کوتاهی یک رویا موفق شده بود را کمی پوتا تر تصور کند، سیاستی بيانديشد و برای تصاحب زنی که موفق شده بود شاه را از گوش به دهانی تبدیل کند که می‌تواند هماهنگ با او بخواند و بی ترس از تجمید دروغین درباریان و تمسخرهای پنهانی آن ها، صدایش را رها کند. کسی که تصور میوشد شاه پیشین است این زن را می دزد با او همصدا می‌شود و با خود از میان تونل ها خارج می‌کند صدای همهمه بالا میگرد و خیال های خوش و ناخوش با رسیدن صبحی که میتواند صبح نابودی و یا صبحی برای یک شروع تازه باشد به پایان می‌رسد. کوتاه درباره عنوان شاه گوش می‌کند، در خوانش اول و قبل از خواندن داستان به نظر می رسد یک جمله ی خبر ی کوتاه است. جمله ای بی هیچ قصد ونیتی تنها خبر می‌دهد که شاه گوش می‌کند. اما همین جمله ی کوتاه در طول داستان از نظر معنایی ماهیت های متفاوتی می یابد. وقتی پای دسیسه و شورش ها به میان می آید جمله شاه گوش می‌کند مبدل به یک اختیار و اعلان خطر می شود. که اخطار می‌دهد شاه در حال گوش دادن است و باید همه چیز در خفا و در پس نقاب روزمره گی انجام شود. جلوتر می‌رویم و در آن زمان که شاه به واسطه ی زن در میان معترضان اندکی با آنها هم راه می‌شود و یا به بیان بهتر شروع به درک می‌کند این جمله حالت سوالی به خود می‌گیرد. شاه گوش می‌کند؟ چه اتفاقی در سطح جامعه در جریان است؟ایا شاه گوش می‌کند که در پس صدای بلند موسیقی سانسوری طرفدارانش زنان و مادرانی هستند که برای مرگ فرزندان خود در اعتراضات مویه می‌کنند و پای پنجره ها ترانه میخوانند؟ اما در پایان این جمله تنها یک جمله آغشته به استیصال است که تنها اشاره می‌کند که شاه فقط و فقط گوش می‌کند و هیچ چیز از او بر نمی آید و حضور و عدم حضورش چندان تفاوتی با هم ندارد. پایان قسمت دوم #ریحانه_حسینی @facetofacechairs @tardid_97
إظهار الكل...
Photo unavailableShow in Telegram
#شاه_گوش_میکند داستانی از خالق داستان‌های غیر ممکن #ریحانه_حسینی @facetofacechairs @tardid_97
إظهار الكل...
#شاه_گوش_میکند #ریحانه_حسینی داستان انباشته از جدالی درونی با خود و برای خود ادامه می یابد و به ترسیم تصویر زندگی شاه، سرگردان میان خوف و رجا می پردازد. لحظه ای همه چیز آرام است و تکرار ضرب آلود صداها نوید پایداری آرامش و نظم را می دهد و لحظه ای دیگر وحشت طعم این هماهنگی را تغییر می‌دهد و آرامش لحظه ی قبل مبدل به تکراری مشکوک می شود که سعی دارد شورشی را در پس زمینه ی خود پنهان کند. راوی داستان گاه خود شاه است، صدای درونی برخواسته از نگرانی هایش از ترس هاش اما گاه راوی از شاه خارج می شود و کسی می‌شود که تنها سعی دارد با تکیه به حدس و گمان های خود شاه و آنچه در ذهن او می‌گذرد را درک کند و تصویر درست و روشنی از آن رائه دهد به نیت آنکه آنچه بر شاه می‌رود را برای خودش توضیح دهد و تحلیل کند. نویسنده چهره پادشاهی را در بلندای چند روز به ترسیم می‌کند، چند روزی که دست به دامان توجیح ها ی نگرانی ها و وحشت ها به گذشته و آنچه در گذشته بر شاه گذشته است هم می پردازد. شاه داستان عروسکیست که کارش نگاه داشتن تاج و گرز است و آن چنان موقعیت سستی دارد که حتی قادر نیست برای اجابت مزاج تخت شاهی را ترک کند. که این می‌تواند کنایه از این باشد که شاه آنچنان به تخت وتاج خود مشغول است که دیگر برایش مجالی نمانده تا از حال و روز آنچه بر مردمش و یا حتی در میان دیوار های قصرش می‌گذرد با خبر شود. تختی که به سختی به دست آمد و در همان روز اول با تغییرات بسیاری البته تنها در قصر و یا به کنایه در کشور همراه بود و بعد از آن همه چیز طبق همان روال مدام تکرار می‌شود. تغییراتی آن چنان حساب شده که حتی به صدای قدم های میان راهروها، صداهای مطبخ و صدای رفت و آمد بیرون از قصر آنچنان نظم و چهارچوبی داده است که به بخشی از جریانات هر روزه و جز جدا نشدنی اتفاقات مبدل می‌شوند. شاهی که مهمترین کارش از زمان تاجگذاری این بوده که بی حرکت بر روی تخت بنشیند و از جایگاهش محافظت کند که در مواقع همان موجودیت خودش است. موجودیتی که می‌تواند با نبود گرز و تارج به راحتی با کس دیگری جایگزین شود. در گیر نبردی نا دیدنی با دشمنانی است که حتی قادر نیست برای دیدن آنها به بالکن قصر برود و تنها مجبور است به شنیده های خود به صداهایی که از منبع نامشخص تولید می‌شوند و هرکدام یه تصویر وخیال را با خود به گوش شاه می‌رساند تکیه کند. صدا هایی که ازهمه به گوش می‌رسید جز از آدم هایی که با شاه در تالار اصلی هستند. آدم هایی که در گیر ستایشی تملق گونه نسبت به شاه هستند، آدم هایی که شاه صدای حدس و گمان خودرا در مورد آن ها رساتر از آنچه بیان می‌کنند می‌شنود. وقتی خودت وابسته به خیانت یا نبرد یک بار عظمت این جایگاه را شکسته ای و خود جای بازنده بر آن نشکسته ای تمام فکر و ذکرت می شود شکستن مجدد این موقعیت و این بار کسی دیگر به جای تو در این جایگاه قرار خواهد گرفت. ترسی که مرزی میان حقیقت و تخیل حوادث قائل نیست. در قصر هر از گاهی صدای ارتعاشیبه گوش می رسد، ارتعاشی که که به زبانی ناشناخته سعی دارد حرفی را بزند حرفی که تو و خیالات بسته به روحیات لحظه ات آن ها را تفسیر می‌کنند و به مقابله و توجیح با آنها بر می ایی .راوی بیان می‌کند که شاید قصر مملو از دشمن است و ای بسا تشخیص دوست از دشمن مشکل‌تر شده باشد. آنچه هر روز در زندگی خصوصی و اجتماعی تمام ما جاریست. کالوینو در کنار شهرت به دلیل سلیقه ی منصر به فرد خود در انتخاب موضوعات داستان هایش به دلیل انتخاب راه و روش بیان موضوعات انتخابی اش هم خاص و شهره بوده و است. این داستان با انتخاب راوی مطمئن تر، آگاه تر، وپویاتر هر گز نمی‌توانست آن طورکه حالا آزادانه میان توهم و حقیقت پرسه می‌زند و خواننده را شریک عذاب وجدان، ترس و امید و درمانده گی شاه می‌کند عمل کند. شما حتی در پایان داستان نمی‌توانید با اطمینان خاطر بیان کنید که چه چیز حقیقت است و چه چیز توهم. چه کسی واقعا گناه کار است و چه کسی بی گناه است و آیا اصلا اهمیتی دارد که چه کسی گناه کار است؟ تنها شما می مانید و آن سردرگمی که شاه نیز در آن اسیر شاهی که تنها می‌تواند گوش کند. شهر سیلی در حال حرکت است، ولی قصر پرت و جدا مانده از جریان زندگی خفه است و در آن همه چیز ساکت و آرام است، آرامشی که می‌تواند آرامش قبل طوفان باشد و یاد آرامش حاصل از گذشتن یک بلای بزرگ. جایی که شاه گوش می‌کند و این تنها کاری است که در آن خوب است و در انجامش آزاد است، خطر واقعی نشات گرفته از سکوت است. راوی به پادشاه قوت قلب می‌دهد کارهای شرا توجیح می‌کند. تخت شاهی روی سردابه‌هایی بنا شده که در آن کسانی زنده به گور شده اند، مرده هایی که صدا می‌کنند و نفرین شان دست در دست صدای آشوب ها متزلزل بودن این جایگاه را فریاد می‌کند .شاه گریخته یا تصور می‌کند که گریخته است؟ پایان قسمت اول #ریحانه_حسینی @facetofacechairs @tardid_97
إظهار الكل...
Photo unavailableShow in Telegram
یادداشتی کوتاه بر داستان شاه گوش میکند #ریحانه_حسینی @facetofacechairs @tardid_97
إظهار الكل...
اختر خطة مختلفة

تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.