cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

کتابخانه‌ی کوچک من

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
526
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
+27 أيام
لا توجد بيانات30 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

Artist: #Europe Released: 2017 Genres: #Hard_Rock 🎶@RadioDrum
إظهار الكل...
04 - Pictures.mp311.02 MB
Photo unavailableShow in Telegram
سنگ جهنم مالکوم لاوری ترجمه محمد حیاتی چاپ اول ۱۴۰۳، انتشارات نیلوفر قطع رقعی، ۱۲۶صفحه، جلد شومیز قیمت: ۱۲۵۰۰۰تومان داستان لاوری همچون جعبه یا عروسکی چینی است که جعبه یا عروسکی دیگر در دل خود دارد. کلیت «سنگ جهنم» جهان کبیری است که جهان‌های صغیر متعددی درون خود تعبیه کرده و این جهان‌های صغیر هم جهان‌های کوچک‌تری را در بر می‌گیرند که به گونه‌ای تمثیلی همان کلیت را بازنمایی می‌کنند. فصل خیمه‌شب‌بازی، و داستان‌هایی که گری، بتل و کالووسکی تعریف می‌کنند نمونه‌هایی از این جهان‌های صغیرند. حرکت نوولا مثل کشتی رانی در خط مایل است. خط مایل خطی است که کشتی طی آن، طول جغرافیایی حرکت مستقیم را قطع می‌کند. این حرکت زیگ‌زاگی و مارپیچ را در روان آشفته و زمان پریش شخصیت‌ها، در حرکات خودشان و کشتی‌ها، و همین‌طور در سیر روایت داستان می‌توان دید. @Bookcitycc
إظهار الكل...
مدئا: اکنون ای یاران بر آنم که این کار چنان که بایست به آخر رسانم و بگریزم پس بهتر آن‌که در کشتن پسرانم شتاب کنم زان پیش‌تر که دستی سنگدل‌تر از من گریبانشان بگیرد. آری، باید بمیرند این دو و حال که جز مرگ راهی پیش روی ندارند همان بهتر که دست من که مادر ایشانم این تقدیر خوفناک به انجام رساند. ای دل من سخت چون پولاد باش در این کردنی کار هول‌انگیز درنگی روا نیست. بشتاب ای دستِ نابخواست بشتاب و برگیر شمشیر را برگیر ای مدئا و یکباره بگذر از پهنه‌ی عذاب دیرینه. دور باد از تو هر آرزو و تمنا. فراموش کن مهری را که به اینان می‌ورزی این پاره‌های تن تو! یک امروز، در این مجال اندک فراموش کن پسرانت را که فردا چندان که بخواهی بر آنان مویه خواهی کرد زیرا در آن دم که تیغ ب ایشان می‌رانی از جان عزیزترشان می‌داری. آه، ای پسرانم چه درمانده زنی که من‌ام، چه شوربخت زنی که من‌ام. از نمایشنامه‌ی "مدئا" پنج نمایشنامه ائوریپیدس ترجمه‌ی عبدالله کوثری نشر نی چاپ اول، تهران، ۱۳۹۵
إظهار الكل...
Photo unavailableShow in Telegram
Photo unavailableShow in Telegram
سنگ جهنم | #مالکوم_لاوری #محمد_حیاتی | داستان‌های انگلیسی | چاپ اول ، 1403 | شومیز ، رقعی | 126 صفحه | 125،000 تومان | #نیلوفر
إظهار الكل...
اما تا اندازه‌ای هم با فرمالیست‌ها موافقم؛ تا آنجا که می‌گویند تمام آثار ادبی در ضمنِ دلالتمندیِ صریح‌شان، اشاراتی هم به روند آفرینش خود دارند. به بیان دیگر، رویداد خوانش نیز در جای خود چرک‌نویسی است بر واپسین نسخه‌ی اثر، یا پاک‌نویسِ چرک‌تابی که هرگز موفق به فروپوشانیِ رد نویسه‌های پیشین نمی‌شود. تا وقتی که اثر به‌واقع اثری مجسم باشد و برونداد نهایی فرایند تولید، فرمالیسم به گمان من بر همین پایگاه اجتماعی استوار خواهد ماند. زندان‌خانهٔ زبان: نگاهی انتقادی به ساختارگرایی و فرمالیسم روسی فردریک جیمسن ترجمهٔ حسین صافی نیماژ چاپ اول، ۱۴۰۲
إظهار الكل...
Photo unavailableShow in Telegram
نیلوفر امرایی درگذشت. یادش گرامی
إظهار الكل...
بنویس، تا بدانند که آسیایِ دوران جانِ سنگین را چند بجان گردانیده است، و نَکبایِ نَکبَت تنِ مسکین را چند بار کُشته، و هنوز زنده است. نفثه‌المصدور انشای محمد خرندزی زیدری نسوی تصحیح و تحقیق: دکتر امیرحسن یزدگردی نشر ویراستار چاپ دوم، تابستان ۱۳۷۰
إظهار الكل...
Khollas-Mohsen Namjoo.mp314.81 MB
Sim Dandanak-Mohsen Namjoo.mp313.38 MB
نور زرد و سفید خورشید چشم را کور می‌کرد. راننده گفت «برو سمت چپ.» دست‌هایم را سایه‌بان چشمانم کرده بودم و نگاه کردم: تا چشم کار می‌کرد فقط کوه بود. همان‌طور که گفته بود بالای کوه‌ها چند درخت بود که نمی‌توانستم تشخیص دهم چه درختی‌اند. درختان لخت و تیره‌ای بودند با تک‌وتوکی شاخه. وقتی به خانه رسیدم به پدرم گفتم «از کارم تو سونورا استعفا دادم. اون کار مناسبم نبود.» پدرم پرسید «حالا می‌خوای چی‌کار کنی؟» گفتم «به انقلاب ملحق می‌شم.» پدرم پرسید «چه انقلابی؟» گفتم «البته که انقلاب امریکایی.» پرسید «کدوم انقلاب امریکایی؟» مادرم که تا حالا ساکت بود گفت «ای وای خدای من.» بعد گفتم قصد دارم به شیلی برگردم. پدرم گفت «اما تو مکزیکی هستی.» گفتم «نه، من شیلیایی‌ام. اصلاً مهم نیست، همه‌ی مردم امریکای لاتین باید برای حمایت از انقلاب برن شیلی.» پدرم پرسید «کی خرج سفرت رو میده؟» گفتم «اگه بخواید خودِ شما، وگرنه هیچ‌هایک.» خواهرم گفت پدر و مادرم آن شب را یک‌بند گریه کرده‌اند، صدای‌شان را از اتاقش شنیده بود. گفتم حتماً با هم در حال عشق‌وحال بوده‌اند (کاش این طور بود). از داستانِ «گورهای گاوچران» گورهای گاوچران روبرتو بولانیو ترجمه‌ی محمد جوادی نشر چشمه چاپ اول، بهار ۱۴۰۳
إظهار الكل...