تاج(تاریخ،اجتماعی وجغرافیا)
کانال تاج(تاریخی،اجتماعی وجغرافیایی) https://telegram.me/joinchat/BXfprTw7-EBXqomgS3pYww
إظهار المزيد1 236
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
+27 أيام
-730 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
Repost from تاج(تاریخ،اجتماعی وجغرافیا)
حكایت چوب معلم
🌺🌺🌺🌺
امیر نصر سامانی (یکی از امرای سامانی که از سال 301 تا 331 ه.ق سلطنت کرد) در ایّام کودکی معلّمی داشت، که نزد او قرآن می خواند، ولی از ناحیه ی معلّم کتک بسیار خورد (زیرا سابقا معلمین به شاگردان خودتنبیه بدنی شدید می کردند) امیر نصر کینه ی معلم را به دل گرفت و با خود می گفت: هر گاه به مقام پادشاهی برسم، انتقام خود را از او می کشم و سزای او را به او می رسانم.
وقتی که امیر نصر به پادشاهی رسید، یک شب به یاد معلمش افتاد و در مورد چگونگی انتقام از او اندیشید، تا اینکه طرحی به نظرش رسید و آن را چنین اجرا کرد، به خدمتکار خود گفت: برو در باغ روستا چوبی از درخت «به» بگیر و بیاور.
خدمتکار رفت و چنان چوبی را نزد امیر نصر آورد و امیر به خدمتکار دیگرش گفت تو نیز برو آن معلم را احضار کن و به اینجا بیاور.
خدمتکارنزد معلم آمد و پیام جلب امیر را به او ابلاغ کرد، معلم همراه او حرکت کرد تا نزد امیر نصر بیاید، معلم در مسیر راه از خدمتکار پرسید: علت احضار من چیست؟
خدمتکارجریان را گفت.
معلم دانست امیر نصر در صدد انتقام است، در مسیر راه به مغازه ی میوه فروشی رسید، پولی داد و از یک عدد میوه ی «بِهِ خوب» خرید و آن را در میان آستینش پنهان کرد. هنگامی که نزد امیر نصر آمد، دید در دست امیر نصر چوبی از درخت«به» هست و آن را بلند می کند و تکان می دهد. همین که چشم امیر نصر به معلم افتاد، خطاب به او گفت: از این چوب چه خاطره را می نگری؟ (آیا می دانی با چنین چوبی چقدر در ایام کودکی من، به من زدی؟)
در همان دم معلم دست در آستین خود کرد و آن میوه ی «به» را بیرون آورد و به امیر نصر نشان داد و گفت:« عمر پادشاه مستدام باد، این میوه ی به این لطیفی و شادابی از آن چوب به دست آمده است.» ( یعنی بر اثر چوب و تربیت معلم، شخصی مانند شما فردی برجسته، به وجود آمده است).
امیر نصر از این پاسخ جالب، بسیار مسرور و شادمان شد، معلم را در آغوش محبت خود گرفت، جایزه ی کلانی به او داد و برای او حقوق ماهیانه تعیین کرد، به طوری که زندگی معلم تا آخر عمر در خوشی و شادابی گذشت.
جوامع الحکایات، محمد عوفی
انوشیروان و تنبیه او توسط معلمش
🌺🌺🌺🌺
روزی معلم او را بدون تقصیری بیازرد.
انوشیروان کینه او را در دل گرفت تا به پادشاهی رسید. آن گاه از او پرسید: چرا بی سبب بر من ظلم کردی؟ معلم گفت: چون امید آن داشتم که بعد از پدر به پادشاهی برسی، خواستم که تو را طعم ظلم بچشانم تا در ایام سلطنت به ظلم اقدام نکنی!
Repost from تاج(تاریخ،اجتماعی وجغرافیا)
01:25
Video unavailableShow in Telegram
📝 تنها وسیله تعالی جامعه ؛ معلم است.
🌹 معلم با جگر گوشه های مردم ؛ سروکار دارد
👌🏻 پس به صلاح جامعه و خانواده ها نیست که جایگاه و منزلت معلم را متزلزل کنند.
4.68 MB
جزوه سوالات درس به درس جغرافیا پایه دوازدهم
همراه با سوالات امتحان نهایی
همراه با پاسخنامه
جزوه جغرافیای دوازدهم (1).pdf1.95 MB
Photo unavailableShow in Telegram
موسیلینی گفته بود :《 اگر سانسور وجود نداشت من حتی یک سال هم نمیتوانستم حکومت کنم》
در تصویر بالا نیز میبینید که معاویه ابن ابوسفیان چگونه سیاست سانسور و بایکوت را اجرا میکرده تا حدی که هیچکس نمیدانسته جز انها نیز کسانی از اصحاب محمد ص هستند.
[تاریخ تحلیلی اسلام، شهیدی،ص۱۶۸]
00:58
Video unavailableShow in Telegram
🚨 وضعیت حال و روز آب رودخانه آراز-ارس
🛑 این رودخانه به دلیل تخلیه و بر اثر نشت پساب کارخانه مس و آلومینیم و رادیواکتیو ناشی از فعاليت نیروگاه اتمی متسامور ارمنستان به شددت آلوده شده است.
🛑 آنجایی که در پایین دست محل قرار گرفتن کارخانه ها و نیروگاه متسامور، استان های آزربایجان قرار دارند و علاوه بر تامین درصدی از آب شرب ساحل نشینان این رود، چندین دشت کشاورزی و مزارع پرورش ماهی نیز از آب جاری رود آراز-ارس استفاده میکنند، این موضوع توجه به کیفیت آب ارس را بیش از پیش ضروری میسازد.
🛑 طبق اظهارات برخی نمایندگان عضو فراکسیون محیط زیست مجلس، گزارش ها در مورد آلودگی آب ارس توسط کارخانه های ارمنستان موثق است، این آلودگی نهایتا باعث کثرت و شیوع بیماری های سرطانی در استان اردبیل شده است.
#ارس
#آلودگی
#نیروگاه
#ارمنستان
5.74 MB
عید فطر در دو سفرنامه زمان صفویه
🌺🌺🌺
پیِترو دِلاواله جهانگرد ایتالیایی (با ترجمه شعاعالدین شفا) و دیگری فدوت آفاناس یویچ کاتوف - روسی در سال 1623 میلادی - به نوع برگزاری عید فطر در دورۀ صفوی را میآورم.
دومی در ایران به همت محمد صادق همایونفرد در سال 1356به فارسی ترجمه شده
دلاواله مینویسد: «شنبه 22 سپتامبر که اولین روز بایرام (ترکها به عید میگویند بایرام) یعنی عید بزرگ مسلمانان بود (عید فطر) و شاه برای انجام مراسم دعا به مقبرۀ شاه صفی رفت و تزیینات این آرامگاه را که قبلا به مناسبت انتقال استخوانها یا به جهات دیگر برداشته بودند، به طور کامل بر سر جاهای اولیه قرار دادند. شاه پس از دعا به آشپزخانه رفت، پیشبندی به کمر بست و با دستِ خود برای مستمندان پلو کشید.»
در متن نیامده دقیقا مراد او کدام پادشاه صفوی بوده ولی با توجه به زمان سفر و با توجه به تمرکز بر شاه عباس احتمالا این اشاره متوجه اوست.
آنچه در سفرنامۀ کاتوف روسی آمده هم جذاب است.
البته او اطلاعی از گردش سال قمری و ثابت نبودن ماه رمضان و عید فطر نداشته و خیال میکرده ماه رمضان مثل همان سال همیشه در ماه ژوییه است:
«در ماه ژوییه، روزه میگیرند. یعنی هیچ کس در روز هیچ چیز نمیخورد و نمیآشامد.
به محض این که آفتاب غروب میکند اما همه شروع میکنند به خوردن و آشامیدن و در میدان به رقص و تفریح میپردازند، و نمایشهای گوناگون انجام میدهند.
همه شب، شمعها و پیهسوزها و چراغدانها روشن است.
روزه گرفتن برای آنها اجباری نیست و هر که تمایل دارد روزه می گیرد. کسی که مایل نباشد، نمیگیرد.
سالی یکبار است و نظامیان در حال خدمت روزه نمیگیرند.
وقتی ماه سپری شود و هلال ماهنو را در آسمان ببینند، عید است.
عید رمضان یا فطر. در این روز خوردن و نوشیدن آزاد می شود و مردم به جوش و خروش می افتند.
در شب عید، مردم سراسر شب بیدارند و شب با شیپور و سرنا زدن و نقاره کوفتن می گذرد و دکان ها و بازار و قهوه خانه ها با شمع ها نورانی میشود. در میدانها هم پایکوبی و دستافشانی میکنند. نمایشهای گوناگون ترتیب میدهند.
تخم مرغ قرمز میخورند و به هم عیدی میدهند و دست هم را میبوسند.
در این روز بازار بسته است و هیچ داد و ستد نمیکنند و سه روز متوالی جشن میگیرند. در این سه روز شیپورها و نقاره ها و سُرناها از صدا نمیافتند.»
هر دو سفرنامه نویس البته با مراسم عید فطر بهتر کنار می آیند تا عید قربان و صحنه های بریدن سر شترها و به این نکته اشاره می کند که بر خلاف عید دیگر (اشاره به غدیر) که ترکها (عثمانیها) قبول ندارند این عید را در میان ترکها (عثمانیها) هم دیدهاند و یادآور میشود که از شباهت برگزاری عید فطر در ایران و عثمانی و اختلاف بر سر دیگری دریافته چرا از یک طرف اعتقادات مشترک دارند و از جانب دیگر ایران وعثمانی سالهای طولانی را با جنگ پشت سر گذاشتهاند و همچنان (در زمان نوشتن سفرنامهها) ادامه دارد.
Photo unavailableShow in Telegram
شطرنج کبیر یا شطرنج تیموری:
🌺🌺🌺
امیر تیمور کبیر که از بزرگترین نوابغ نظامی تاریخ بشریت است در بازی شطرنج نیز بیرقیب و بینظیر بود.
وی که در این بازی استعداد فراوانی داشت، شطرنجی بنام شطرنج کبیر، شطرنج کامل ویا شطرنج تیموری ابداع کرده بود.
این شطرنج ۱۱۲ خانه داشته (در صفحهای ۱۰×۱۱) و در آن مهرههای متعددی از قبیل شاه، وزیر، زرافه، شیر، شتر، نگهبان، دبابه، ارابه جنگی حضور داشتهاند که در سه سطر در دو سوی صفحه چیده میشدند.
در این شطرنج، پیاده جلوی مهره با پیاده دیگر متفاوت بودهاست که هر پیاده میتوانسته ارتقاء یابد (مثلاً پیاده شتر تبدیل به شتر شود)؛ پیاده شاه در صورت ارتقاء تبدیل به شاهزاده میشدهاست (در این صورت اگر شاه کیش و مات میشد، شاهزاده به جای او به سلطنت میرسید). در این شطرنج همچنین قواعدی برای تبادل اسرای جنگی وجود داشتهاست. ابنعربشاه قواعد مربوط به این شطرنج را به وضوح ذکر کردهاست.
سیاست خارجی کریم خان زند
🌺🌺🌺
نسبتا خردمندانه بود و وی در طول سلطنتش از جنگ دوری میکرد. اما جنگ بصره عمل نابخردانهای بود که از وی سر زد و جز خسارت چیزی نداشت. جنگ بهانهای مذهبی داشت. عمر پاشا حاکم عثمانی با زوار ایرانی بدرفتاری میکرد.
کریم خان نامهای به سلطان عثمانی نوشت و سر بریده عمر پاشا را از وی درخواست کرد و با بیتوجهی سلطان عثمانی به بصره لشکر کشید. در همین زمان سلطان عثمانی درگذشت و برادرش سلطان عبدالحمید اول به سلطنت رسید.
سلطان جدید خواسته کریم خان را اجرا کرد و قول داد از این پس هم مشکلی برای زوار ایرانی رخ ندهد.
در عوض از کریم خان درخواست کرد به بصره لشکر نکشد چرا که بصره ملک مادری وی است و در عوض بصره نیز هر کدام از ایالات عثمانی را خواست حاضر است به او واگذار کند.
کریم خان این درخواست سلطان عثمانی را حمل بر ضعف او کرد و به بصره لشکر کشید.
جنگ در بصره فرسایشی شد و سپاهیان کریم خان بصره را محاصره کردند. محاصره ۱۳ ماه طول کشید و نهایتا بصره به دست سپاهیان کریم خان تصرف شد و خود وی به شیراز بازگشت.
مردم بصره مدام علیه ایرانیان شورش میکردند و حکومت ایران در آنجا زیاد دوام نیاورد و به زودی دوباره مستقل شد. جنگ بصره تنها منابع ملی را اتلاف کرد و باعث تیره شدن روابط با عثمانی شد و هیچ دستاوردی نداشت.