cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

کانال روان‌شناسى🕊

روانشناسى مثبت ، روانشناسى فردى ، مفاهيم تئورى انتخاب و روانشناسى كودك ادمین: @Rafieian453 🆔@salamravanshenas

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
244
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
-47 أيام
-1830 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

ای خسته از جماعتِ غرقِ ریا حسین ای دل بُریده از همه ی رنگ ها حسین بر قتلِ تو فقیهِ دروغین بداد رأی ای کشته ی شیوخِ مقدس نما حسین معیار اگر که پینه ی پیشانی است و ریش تنها نمی‌شد این همه اربابِ ما حسین او را اگر که زنده شود باز می کُشند یک عِدّه زاهدانه و با ذکرِ یاحسین @salamravanshenas
إظهار الكل...
بی‌گمان، گزارۀ «کلّ یوم عاشوراء و کلّ أرض کربلاء» (هر روزی عاشورا و هر زمینی کربلاست) که در روزگار ما بسیار بر سر زبانها افتاده و در کتابها آمده است، سخنی نادرست از ساخته‌های زیدیان یا کسانی است که پیرو روش آنان‌اند؛ کسانی که باور دارند قیام با شمشیر برای فرزندان فاطمه-علیهاالسّلام- و جز ایشان روا می‌باشد از امام صادق، جعفر ابن محمّد، از پدرش، از نیای وی-علیهم‌السّلام- روایت شده است که حسین ابن علیّ ابن ابی طالب-عليه‌السّلام- روزی نزد حسن-علیه‌السّلام- آمد، و هنگامی که سویش نگاه کرد، گریست. پس، به وی گفت: چه چیز تو را می‌گریاند ای ابو عبدالّاه؟ گفت: برای آن‌چه با تو می‌شود. حسن-علیه‌السّلام- به او گفت: بی‌گمان، آن‌چه نزد من آورده می‌شود، زهری است که جاسازی می‌گردد و با آن کشته می‌شوم، ولی روزی چون روز تو نیست ای ابو عبدالّاه. سی هزار مرد سوی تو پیشروی می‌کنند که می‌گویند آنان از گروه مردمان نیای ما محمّد-صلّى‌الّاه‌عليه‌وآله- می‌باشند و خُد را پیرو آیین اسلام نشان می‌دهند، پس، گرد می‌آیند بر کشتنت و ریختن خونت و دست‌اندازی به خانواده‌ات و دربندکردن فرزندان و زنانت و به یغما بردن بار و بنه‌ات؛ پس، در آن هنگام، نفرین خداوند بر بنی اُمیّه فرود می‌آید، و آسمان خاکستر و خونی می‌باراند، و بر تو هر چیزی، از جانوران گریزان در بیابانها تا ماهیان در دریا، می‌گریند.(۲)
إظهار الكل...
00:02
Video unavailableShow in Telegram
یا حسین مظلوم @salamravanshenas
إظهار الكل...
0.12 KB
Photo unavailableShow in Telegram
إظهار الكل...
Photo unavailableShow in Telegram
سالروز تاسوعای حسینی تسلیت @salamravanshenas
إظهار الكل...
Photo unavailableShow in Telegram
إظهار الكل...
Repost from وَلی حَّی
00:31
Video unavailableShow in Telegram
سلام بر حسین ابن علی اولین قیام کننده بر حکومت های مذهبی نامشروع ! @valie_hai 🕊 Instagram:valie_hai 🕊️
إظهار الكل...
5.66 MB
Photo unavailableShow in Telegram
إظهار الكل...
👍 2
✅🟢برای خودت یک حلقه اعتماد درست کن آنهایی که مهم هستند را بگذار درون آن، کم اهمیت ترها را روی محیطش و باقی افراد را بیرون از این حلقه فرضی تصور کن هر وقت کسی حرفی به تو زد که خاطرت رنجید! ✔️ببین کجای حلقه افراد مهم زندگیت هست؟ ✔️جزء افراد مهمند یا نه فقط هستند. ✔️آیا براستی ارزش دارد از کسانی که برایمان اهمیتی ندارند برنجیم !؟ ✔️چرا بگذاریم آدم های کم اهمیت زندگیمان، ما را نارحت کنند حتی برای ثانیه ای!؟ ✅یادتان باشد وقتی دیگران بدانند که نمی توانند ناراحتتان کنند، دیگر تلاشی هم برای ناراحت کردن شما نمی کنند. @salamravanshenas
إظهار الكل...
5
آن وقت ها مدرسه علوی رفتن مد بود. با کلاسی بود. با هزار زور و امتحان و تست هوش و البته پارتی بازی علی آقا کریمی چپانده شدم آن تو. لای آن همه بچه ای که سلول های خاکستری مغزشان از سوراخ گوش های بلبلی اشان سر ریز می کرد. لای آن همه بچه ای که توی خانه شان کومودور داشتند، ساعت ماشین حساب دار می بستند و سرویس می برد و می آوردشان. من اما، همیشه توی ایستگاه اتوبوس سه راه امین حضور، چشم انتظار اتوبوسی می نشستم که راننده اش موقع سوار شدن می گفت: بلیط نداری سوار نشو! و من همیشه بلیط داشتم. یک بلیط پنج تومانی که لای انگشتان عرق کرده ام، مچاله شده بود. جای من مدرسه علوی نبود. اسم من را باید توی یکی از همان دبستان های شوش- مولوی می نوشتند. همانجا که اگر توی خط نمی ایستادی، ترکه آلبالوی آقای رحیمی پشت ران های لاغرت را خط می انداخت. نه اینکه بروم توی مدرسه ای که روانشناس دارد، آدم حسابی دارد، معاون کوفت دارد و مسئول زهر مار. آخر من چه می دانستم هر چیزی که جلویم می گذارند، پس فردا آتو می شود. من فقط یک بچه بودم. بچه ای که حسرت داشت. بچه ای که نمی دانست توی برگه آرزوها باید چه بنویسد. بچه ای که نمی دانست گول حرف بزرگ تر ها را نباید بخورد. من گول خوردم. بازی ام دادند. گفتند هر چه آرزو داری توی این برگه بنویس. خیالت هم راحت، دست کسی به آرزوهایت نمی رسد. من پینوکیو بودم. زود خر می شدم. خر شدم و نوشتم "من آرزو دارم یک دوچرخه قرمز داشته باشم تا حداقل از مدرسه تا خانه را پا بزنم و پول بلیط اتوبوس را از بوفه مدرسه ساندویچ کالباس بخرم" چه میدانستم بقیه می نویسند آرزویشان سلامتی پدر و مادر است. چه میدانستم بقیه منتظر ظهور امام زمانند. کف دستم را که بو نکرده بودم. فردای آن روز پدرم را خواستند مدرسه و برگه آرزوهایم را گذاشتند کف دستش. شبش یک دوچرخه قرمز دست دوم توی حیاط خانه قدیمی مان بود و پدری که توی اتاق رژه می رفت و زیر لب می گفت: همه بچه ها آرزوی سلامتی پدر مادرشون رو دارن. اون وقت توله ما ... دو چرخه ام را صبح یک روز جمعه و درست آن موقعی که سرم را کرده بودم توی پنجره نانوایی بربری که بگویم "آقا دو تا نان خاشخاشی لطفا" دزد برد. بدون اینکه بداند، همه آرزوهای پسرک جنوب شهری را ربوده است. بدون اینکه بداند این فقط یک دوچرخه نبود. سلامتی پدر و مادر بوده و انتظار ظهور امام زمان. از آن روز دیگر سوار هیچ دو چرخه ای نشدم. به هیچ اتوبوسی بلیط ندادم و هر روز و هر شب به این فکر می کردم که اگر توی برگه آرزوها می نوشتم سلامتی پدر و مادرم لا اقل این ها را دزد نمی برد. با اینکه خود مادرم را قبل از این ها خدا برده بود..... مرتضی برزگر @zendegi_khoshnod @salamravanshenas
إظهار الكل...
3
اختر خطة مختلفة

تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.