cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

👓 صادق هدايت 📝

إظهار المزيد
لم يتم تحديد البلدلم يتم تحديد اللغةالفئة غير محددة
مشاركات الإعلانات
3 407
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
لا توجد بيانات7 أيام
لا توجد بيانات30 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

ما اگر یک روز کار نکنیم، باید سر بی شام زمین بگذاریم. اون ها اگر یک شب تفریح نکنند، دنیا را به هم می‌زنند. فردا صادق هدایت @sadegh_hedayat_foundation
إظهار الكل...
چون آرتیست بیشتر از سایر مردم درد می کشد و همین یکجور ناخوشی است، آدم طبیعی، آدم سالم باید خوب بخورد، خوب بنوشد و خوب عشق ورزی بکند. خواندن، نوشتن و فکر کردن همه اینها بدبختی است، نکبت می آورد. س.گ.ل.ل صادق هدایت @sadegh_hedayat_foundation
إظهار الكل...
چون آرتیست بیشتر از سایر مردم درد می کشد و همین یکجور ناخوشی است، آدم طبیعی، آدم سالم باید خوب بخورد، خوب بنوشد و خوب عشق ورزی بکند. خواندن، نوشتن و فکر کردن همه اینها بدبختی است، نکبت می آورد. س.گ.ل.ل صادق هدایت @sadegh_hedayat_foundation
إظهار الكل...
دوران جهان بی می و ساقی هیچ است بی زمزمه‌ نای عراقی هیچ است هرچند در احوال جهان مینگرم حاصل همه عشرت است و باقی هیچ است ترانه‌های خیام صادق هدایت سال نو مبارک @sadegh_hedayat_foundation
إظهار الكل...
یک روز غروب که سرمان به بازی گرم بود، دو نفر کاراگاه وارد شدند و طبق رسم آن زمان، از تمام مشتریان ورقه‌ی هویت خواستند. ما سه نفر محصل، مقیم پاریس بودیم و برگ اقامت خودمان را که روی آن قید شده بود "محصل" ارائه دادیم. - هدایت گذرنامه اش را از جیب در آورد. کاراگاه آنرا به دقت بررسی کرد و شغلش را پرسید. صورت هدایت سرخ شد، مدتی به صورت ما سه نفر نگاه کرد و بعد مثل کسی که گناهی را مرتکب شده باشد زیر لب گفت : écrivain [نویسنده] - وقتی از ذکاء و هاکوبیان جدا شدیم علت شرمندگیش را پرسیدم. جواب داد : - من برای خودم نویسنده ام، وگرنه در باشبورتم قید شده بود... صادق هدایت نقل از مصطفى فرزانه آشنایی با صادق هدایت م.ف.فرزانه @sadegh_hedayat_foundation
إظهار الكل...
شب آخری که مثل هر شب بگردش رفتم هوا گرفته و بارانی بود و مه غلیظی در اطراف پیچیده بود - در هوای بارانی که از زنندگی رنگها و بی حیائی خطوط اشیاء میکاهد من یکنوع آزادی و راحتی حس میکردم و مثل این بود که باران افکار تاریک مرا میشست بوف کور هوا دوباره ابر و باران خفیفی شروع شده بود ، از اطاقم بیرون رفتم تا شاید کسی را پیدا بکنم که چمدان را همراه من بیاورد. بوف کور نزدیک غروب بود ، نم نم باران میامد ، من بی اراده رد چرخ کالسکه نعش کش را گرفتم و راه افتادم. بوف کور از پشت ابر ستاره ها مثل حدقه چشمهای براقی که از میان خون دلمه شده سیاه بیرون آمده باشد روی زمین را نگاه میکردند. بوف کور روی آسمان را ابرهای زرد غلیظ مرگ آلود گرفته بود بطوریکه روی همه شهر سنگینی میکرد - یک هوای وحشتناک و پر از کیف بود بوف کور @sadegh_hedayat_foundation
إظهار الكل...
من میترسم از پنجره‌ی اطاقم به بیرون نگاه بکنم، در آینه بخودم نگاه بکنم، چون همه‌جا سایه‌های مضاعف خودم را می‌بینم - اما برای اینکه بتوانم زندگی خودم را برای سایه‌ی خمیده‌ام شرح بدهم باید یک حکایت نقل بکنم - اوه، چقدر حکایتهائی راجع به ایام طفولیت، راجع به عشق، جماع، عروسی و مرگ وجود دارد و هیچکدام حقیقت ندارند - من از قصه‌ها و عبارت‌پردازی خسته شده‌ام. بوف کور صادق هدایت @sadegh_hedayat_foundation
إظهار الكل...
این رمان شاهکار ادبیات تخیلی قرن بیستم است. بی شک لازم است یاد آوری شود که کتابهای Illuminations[ اشراق ها اثر آرتور رمبو ] و Chants de maldoror [سروده های مالدورور اثر لوتره آمون] و شاهکارهای ادبی قرن نوزدهم از قبیل Fleur du mal [ گلهای رنج (یا بدی یا شر) اثر بودلر] (اگر آثار ویکتور هوگو را کنار بگذاریم ) نمونه های برجسته ای است از آنچه آرتور رمبو در هم ریختگی همه مدرکات می نامید ، بوف کور از زمرهٔ این شاهکارهاست. فیلیپ سوپو عکس : از راست فیلیپ سوپو ، جیمز جویس ۱۹۳۱ @sadegh_hedayat_foundation
إظهار الكل...
عرض ادب. اگر انرژی مانده باشد فعالیت را در کانال هدایت دوباره شروع می‌کنم. البته کانال‌های زیادی هم هستند که اکثریتشان مرجع متن‌هایشان همین کانال است. و از همین کانال کپی می‌کنند.
إظهار الكل...