اشعار
گفتی: چه کسی رازقِ شعر است؟ نوشتم: چشمانِ پر از شعرِ تو,دامت بَرَکاتُه...........
إظهار المزيدلم يتم تحديد البلدلم يتم تحديد اللغةالفئة غير محددة
222
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
لا توجد بيانات7 أيام
لا توجد بيانات30 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
Repost from سید مهدی موسوی
با دستهای سرد و رژ و لاک صورتی
خوابیده است در بغلم، بمب ساعتی!
نه بوسهای و نه بغلی، بی صدا و حرف
مانند بیتی از شعرای حکومتی!!
.
در یک لباسِ نازکِ چسبان، تمام شب
خوابیده است آنورِ تختم بهراحتی
با شوق تن، صبورترم از خودم! ولی
آرامتر نمیشود این قلب لعنتی
شطرنجبازیام که فقط مات میشود
در انتهای وضعیتی چندحرکتی!
بر آن خطوط وحشیاش از پشت پیرهن
باید صبور بود ولی به چه قیمتی؟!
.
غرق خیالبافی و مشغول حسرتند
تا صبح، بچّههای همیشه خجالتی!
جذّاب و دور، عاشق و مغرور، خشمگین!
مثل خداست توی کتاب «شریعتی»!!
.
من یک نیاز مفرطم از عشق و شوق تن
با بوسههای سرکش و اعصاب خطخطی!
باید به او بچسبم و دیوانهاش کنم
باید کمی جلو بـِ... ولی با چه جرئتی؟
■
.
بیدار میشود که بگوید: «مرا ببوس...»
مینوشم از لبان و تنش...
- «به سلامتی!»
.
دیوانگیش در تن من، جیغ میکشد
تا انفجارِ واقعیِ بمب ساعتی
در خواب میرود بغلم مثل بچّهها
جا مانده روی گردن من، رنگ صورتی...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
به یادم آمد از عشقی نهانی
دو رکعت سجده کردم.. پیش خالق
و بعدش فاطی و زهرا و هانی
خزاعی
به دلم نمیشه حالی بکنم
تو بهش «نمیشه» رو حالی کن
بین موهای پر از خاطرخوات
جای دستای منو خالی کن
هانی ملک زاده
ماندم چه کنم دوباره رامش بکنم
یک بوسه آبدار از لبانش بکنم 🙈
یک لحظه روم پی وی و ماچش بکنم
با ناز و ادا دوباره خامش بکنم....
ای که در لبهای تو خوابیده قند
قیمتش را هم بگو یک حبه چنـد؟
جان فـــدای عشوه هایت نازنیــن
بوسه ای خیــرات کن بر مستمنـد
دو سه دختر نشسته بر لب بام
گل افروز و گل افشان و گل اندام؛
دلم از لعل لبها بوسه خواهد
یکی صبح و یکی ظهر و یکی شام...
اختر خطة مختلفة
تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.