cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

تریبون سرزمین من( اجتماعی، سیاسی، فرهنگی)

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
2 105
المشتركون
-424 ساعات
-97 أيام
-1130 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

🍂🍂🍃🍃       « بالاخره ما هم چیزی هستیم » « ملت نجیب و جالبی هستیم    شاید ملتی جالب و نجیب؛    چشم به راهیم تا کسی سربکشد    این باده‌ی ابد را    که ریق رحمتش نامیده‌اند    از همان دم، مرثیه‌های مدیحه وار    و مدیحه‌های مضحکه وار    از در و دیوار که نه    از فضاهای مجازی و حقیقی باریدن می‌گیرد.    گاهی می‌پرسم آیا آن جنت مکان    بزرگوار جدیداً محبوب‌القلوب    رضا می‌دهد به این اگزجره؟    آیا خشمگین نمی‌شود از ریای برخی قلم‌ها؟    من که گمان دارم این شادروان    که انگشتان و دهانش را سخت بسته‌اند    از همان پایین می‌خواهد جامه‌دران برون آید    و خشتک برخی‌ها را بدراند.    ملت نجیب و جالب و طنازی هستیم    بویژه سالکان منورالفکر    و عارفان ِ داعی ِ از آن دنیا برگشته    که از مردگان که هیچ    حتی از خودمان خجالت نمی‌کشیم.    شاید اگر روزکی چند، زودتر،    این مدایح بی‌صله به زیور طبع آراسته می‌شد    آن شادروان هم ارزش خود را می‌شناخت    و برای ماندن و نرفتن    دست به دامن جبرائیل می‌شد    برای وساطت نزد ملک‌الموت    تا چند صباحی بیش‌تر بماند    و گیتی را از پرتو حضورش پرنور سازد.    برای همین می‌گویم:    « ملت نجیب جالب و احیاناً بخیل.»    تازه پس از فقدان درمی‌یابیم    که شادروان، چه دُرر غُرر سروده است    سهل ممتنع، شگفت، فرازمینی    و برای همین، همه مفسر می‌شویم    برای تک‌تک واژه‌هایش مفاهیم بکر و شاذ کشف می‌کنیم    آن‌گونه که شاعر بیچاره    در پاسخ به حضرات نکیر و منکر    از ارتکاب سرودن این اشعار تحاشی می‌کند    و یواشکی در دلش می‌گوید این که منظور من نبود.    از تکرار آزرده خاطر نشوید؛.    می‌خواهم بگویم ملت عجیب نجیبی هستیم    البته همچنان جالب و طناز و همه‌چیز دان    و بالاخره مداح و مفسر و محلل    - اشتباه نشود، محلل به معنی تحلیل کننده -    گرچه در تاریخ ما    محلل بودن در آن معنی شریف هم    بسیار مقبول بود و مصداق این حکمت بزرگ:    « آب ِ نطلبیده، مراد است »    و ختم الکلام    این سخن آشنای غریب پس از تدفین‌ها:    روحش شاد، نامش جاودان و راهش پر رهرو باد.    گویا قلم و کاغذ هم خسته شده‌اند؛    راستی را که ملتی محلل و مدبر هستیم    و نه شگفت و تحسین‌برانگیز.» شهنام دادگستر        تهران. پگاهان.   ۱۴۰۲/۰۴/۲۱ @tribunesarzaminman
إظهار الكل...
بیانیۀ کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران دربارۀ آخرین تحولات کشور، و نمایشِ انتخاباتی پیشِ‌روی هم‌میهنان گرامی، با مرگ غیر مترقبه ابراهیم رئیسی، تحولاتی در صحنۀ سیاسی کشور در حال شکل‌گیری است،که توجه به آن‌ها برای تنظیم سیاست‌های مؤثر مبارزاتی جنبش مردمی اهمیت دارد. در نمایش انتخاباتی ریاست‌جمهوری سال ۱۴۰۰، در اوضاع‌واحوال تحریم گستردۀ این انتخابات از سوی اکثرِ قریب‌به‌اتفاق مردم میهن ما، ابراهیم رئیسی با پر کردن صندوق‌های رأی به‌وسیلهٔ سپاه و نیروهای امنیتی به‌فرمان ولی فقیه  بر کرسی ریاست‌جمهوری کشور نشانده شد. پروندهٔ سه سال ریاست‌جمهوری ابراهیم رئیسی مزدور ارتجاع و جنایتکاری که آقای منتظری به‌درستی او و همراهانش در “گروه مرگ” اعزامی از سوی خمینی به زندان‌های سراسر ایران به‌منظور قتل‌عام مبارزان زندانی راه آزادی را در زمرۀ “جنایتکاران تاریخ” نامید ازجملهٔ سیاه‌ترین کارنامه‌های رئیس‌جمهورهای برگماردهٔ ولی فقیه بود و کارنامۀ گماشتگی‌اش در هر دو مقام ریاست قوهٔ قضائیه و ریاست‌جمهوری حکومت اسلامی تأییدی بر این “جنایتکار”ی بود. سیاست خشن و خونین سرکوب اعتراض‌های مردمی و اعتصاب‌های کارگری و جنبش “زن، زندگی، آزادی”، تداوم تعرض گسترده به حقوق زنان، بالا گرفتن ادامۀ سیاست‌های نولیبرالی اقتصادی، شدت یافتن فقر و محرومیت، فقرو‌محرومیتی که آمارش بنابر داده‌های رسمی از مرز چهل درصد جمعیت کشور فراتر رفته است، دامنه‌دار شدن فزایندهٔ بیکاری و تورم، تورمی که بر اساس آخرین آمار دولتی پنجاه درصدی است، ادامهٔ گسترده‌تر و حتی فراگیر شدن فساد در دستگاه‌ها و روابط دولتی، چپاول بی‌وقفهٔ منابع ملی، و در عرصهٔ سیاست خارجی تداوم سیاست‌های ماجراجویانه در منطقه، سیاست‌هایی که منافع ملی و امنیت ایران را با خطرهایی عاجل و فزاینده رو به رو کرده است مشخصه‌های سیاست و اقتصاد کشور در دوران ریاست‌جمهوری رئیسی بودند. رئیسی با آغاز فعالیت  در  مقام رئیس قوهٔ  مجریهٔ کشور برنامهٔ ضدکارگری “جراحی اقتصادی” را ادامه و گسترش داد. رئیسی با پشتیبانی شدن از سوی لایه‌های انگلی طبقهٔ سرمایه‌دار سیاست‌های رسوای “اصلاح قانون کار” به‌سود کلان‌سرمایه‌داران، “آزاد‌سازی” و سرکوب مزدی و “خصوصی‌سازی” افزون‌تر را تدارک دید و در دستورکار دولت قرار داد. سطح زندگی طبقهٔ کارگر و زحمتکشان فکری و یدی در دوران دولت رئیسی بدتر از گذشته شد و شتاب بیشتری گرفت. در عرصهٔ بین‌المللی نیز برخلاف برخی مدعیات فریبکارانهٔ خامنه‌ای و مدافعان رژیم در مورد قدرقدرتیِ سیاست خارجی رژیم ولایی و ازجمله موشک‌پرانی به سمت اسرائیل، موشک‌پرانی‌ای که به‌گفتهٔ امیرعبداللهیان جمهوری اسلامی از قبل دولت بایدن و نتیجتاً دولت اسرائیل را از این موشک‌پرانی نمایشی مطلع کرده بود. در عرصهٔ سیاست خارجی نمایندگان جمهوری اسلامی همواره در تلاش به‌هدف به‌توافق رسیدن با آمریکا- به‌دستور خامنه‌ای- پشت درهای بسته مشغول مذاکره با نمایندگان آمریکا بوده‌اند. در سال های آخر دور دوم ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد مشابه همین مذاکرات محرمانه در عمان درجریان بود که سرانجام با “نرمش قهرمانانه”یِ خامنه‌ای و دستور صریحش به تصویب شدن توافق “برجام” انجامید. قبول شرکت جمهوری اسلامی در پیمان شانگهای و پیوستن آن به گروه “بریکس” مانند عربستان سعودی، امارات متحده عربی، مصر، اتیوپی، و آرژانتین را نیز در چارچوب سیاست‌های راهبردی رهبری گروه “بریکس” و پیمان شانگهای برای محدود کردن راه های نفوذ آمریکا و اتحادیهٔ اروپا در عرصهٔ بین‌المللی باید ارزیابی کرد تا سیاست‌های “ضد امپریالیستی” رژیم ولایت فقیه. شرایط حساس کشور، و بحران فزایندۀ حکومت جمهوری اسلامی برخلاف تبلیغات سراسر دروغ خامنه‌ای و سران حکومت و آمارهای ساختگی‌شان، ایران در وضعیتی بسیار بحرانی به‌لحاظ سیاسی و اقتصادی قرار دارد، وضعیتی که با مرگ رئیسی ابعادی متفاوت به‌خود گرفته است و ازاین‌روی است که رژیم با عمده کردن “خطر خارجی” و به‌راه انداختن کارزار انتخابات نمایشی تلاش دارد افکار عمومی را – حتی به‌طور موقت هم شده-  از شرایط بحرانی جاری دور سازد... @tribunesarzaminman
إظهار الكل...
روایت عاتکه رجبی از «فشارهای مضاعف» بر فرزانه قره حسنلو در زندان مشهد روایت عاتکه رجبی، زندانی سیاسی سابق: او که هم‌بند فرزانه قره‌حسنلو، از زندانیان جنبش ۱۴۰۱، با ۵ سال زندان در تبعید بوده، نوشته است: «فشارها روی فرزانه مضاعف بود. ما زندانیای بندهای دیگه هرجور شده می‌تونستیم با هم ارتباطی، حتی حداقلی داشته باشیم. اما فرزانه همیشه یک نفر کنارش بود که مبادا با دیگران ارتباط بگیره. فرزانه رو اینجوری توصیف میکنم، اگر کسی دوست داره معنی صلح، دوستی، عشق و صبوری رو عمیق بفهمه، کافیه فقط چند روزی با فرزانه هم‌کلام بشه. در شرایط پر از درد و رنج زندان که حتی ثانیه‌ای فضایی برای خودت نداری و از همه طرف تحت جبر و فشار و زور قرارت میدند، شرایطی که نمیفهمی برای حکم و جوری که به ناحق، تو رو مجبور به تحمل کردند، بهم ریخته باشی یا برای رنج سایر زندانی‌هایی که با تمام وجودت شاهد و ناظرش هستی، روانت پریشون باشه. تویی که برای اجرای عدالت پا به خیابون گذاشتی و حالا توی زندان‌شون، ناعدالتی رو عریان‌تر و وحشیانه‌تر و وقیحانه‌تر از همه‌جا، هر روز و هر ثانیه با ذره ذره وجودت داری لمس می‌کنی. وجود پر از محبت و صبر و آرامش فرزانه نشون میداد که فقط باید همه تار و پودهای وجودش سراسر از عشق و محبت و صلح و دوستی باشه که اینطور عشق رو با وجود فشار مضاعف، در تمام لحظه‌ها به دیگران هدیه میده. باورم نمیشد این آدمی هست که حکمش اعدام بوده، آدمی که عمری رو ناعادلانه توی زندان سپری کرده و سپری میکنه، آدمی که تبعید شده و از ملاقات هر هفته خانواده‌اش محرومه، آدمی که توی زندان یک جور متفاوت از بقیه تحت نظره، روش فشار میارند و اذیتش میکنند، پس چرا پر از نفرت نیستی فرزانه؟ هربار که بهت نزدیک شدم تا چندکلامی حرفات رو بشنوم فقط از عشق و امید گفتی. تو به عشق باور داری فرزانه. تو رو اینطور دیدم، یک عاشق، عاشق مردم، عاشق آزادی.» @tribunesarzaminman
إظهار الكل...
گرمای سوزان و طاقت فرسای هوا نیز حریف بازنشستگان نشد! تجمع اعتراضی سراسری بازنشستگان پیگیر تامین اجتماعی #شوش، کرخه و هفت تپه مقابل سازمان در #یکشنبه_اعتراض یکشنبه بیست و هفتم خرداد ۱۴۰۳
إظهار الكل...
هزار بار می‌میریم در شکنجه‌ای ابدی و باز زنده می‌شویم. ما مرده‌ایم اما زندگی می‌کنیم. صدایی نیست، نگاهی نیست، نه عطری، نه نوری، نه گرما تنها سایه‌هایی گریزان می‌گذرند و خانه را خالی می‌کنند. پنجره‌ها نیستند؛ کتاب‌ها نیستند؛ همسایه‌ها نیستند. قبر است این یا خانه؟ گویی سرنوشت محتوم باشد، نیست! گوشی نمانده تا صدای انفجار را بشنود. چشمی که نور آتش را ببیند. دستی که گرم شود، پایی که پیش بیاید، آغوشی که بگشاید، و آرزویی که برآورد، اما هر بار بعد از هزار بار مردن هم باز زنده می‌شویم. ا.ز.ل @tribunesarzaminman
إظهار الكل...
هنوز هم‌ کارهای خوب زیادی برای انجام دادن باقی مانده است؛ این که‌ وقتی دیگران شایعه می‌سازند، دهان‌مان را ببندیم. اینکه بدون‌ خصومت به انسان‌ها لبخند بزنیم. اینکه‌ کمبود محبت در جهان را از طریق محبت‌های کوچکتر در زمینه‌های شخصی‌تر و کوچکتر جبران کنیم. به کارمان، ایمان بیشتری داشته باشیم؛ صبر و‌ حوصلۀ بیشتری داشته باشیم و برای انتقام‌جویی‌های حقیر، به سراغ نقد دیگران نرویم. #هرمن_هسه @tribunesarzaminman
إظهار الكل...
Photo unavailableShow in Telegram
قلبی داشته باش که سخت نمی‌شود، خویی که خسته نمی‌کند، و لمسی که آزار نمی‌رساند. #چارلز_دیکنز
إظهار الكل...
. حالا دیگر دیر است من نام کوچه‌های بسیاری را از یاد برده‌ام نشانی خانه‌های بسیاری را از یاد برده‌ام و اسامی آسان نزدیکترین کسان دریا را راستی آیا به همین دلیل ساده نیست که دیگر هیچ نامه‌ای به مقصد نمی‌رسد؟ نه ری‌را سالها و سالها بود که در ایستگاه راه‌آهن در خواب و خلوت ورودی همه‌ی شهرها کوچه‌ها، جاده‌ها، میدان‌ها چشم به راه تو از هر مسافری که می‌آمد سراغ کسی را می‌گرفتم که بوی لیموی شمال و شب حلال دریا می‌داد. چقدر کوچه‌های خلوت بامدادی را خیس گریه رفتم و در غم غروب باز آمدم. من می‌دانستم تو از میان روشن‌ترین رویاهای روزگار تنها ترانه‌های ساده‌ی مرا برگزیده‌ای... #سید_علی_صالحی @tribunesarzaminman
إظهار الكل...
🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺 حیدرخان خودش وظیفهٔ نظارت بر آشتی و نزدیکی با میرزا کوچک‌خان را بر عهده گرفت. با وجود شادمانی عمومی از اعلام تلاش در راه تحقق این آشتی پیشنهادی، بی‌اعتمادی و کشمکش داخلی در گیلان ادامه یافت. تبلیغات مخرّب امپریالیستی بریتانیا نیز به تشدید این وضع دامن می‌زد. میرزا بیش‌از‌پیش نگران محبوبیت فزایندهٔ حیدرخان و درخواست‌های او برای تدوین و اجرای برنامهٔ ملی کردن زمین‌ها به‌نفع دهقانان بود. در مهرماه ۱۳۰۰، حیدرخان را برای دیدار با میرزا کوچک‌خان دعوت کردند. اما کاروان او و یارانش که راهی محل جلسه پیشنهادی بودند در بین راه مورد حمله قرار گرفت. حیدرخان از این حمله جان سالم به در برد، ولی در جریان سقوط رشت در ۳ آبان‌ماه ۱۳۰۰ دستگیر شد و به قتل رسید. (هنوز بر سر این موضوع بحث است که آیا میرزا کوچک‌خان دستور این قتل را داده بود یا نه.) این خیانت بزدلانه چراغ سبزی به رضاخان میرپنج بود که چند ماه پیش در کودتایی با حمایت بریتانیا قدرت را در پایتخت- تهران- به دست گرفته بود. رضاخان نیروهایش را برای سرکوب کردن جنبش به گیلان فرستاد. این رویداد مقدمه‌ای شد برای تحکیم قدرت رضاخان که چند سال بعد، در سال ۱۳۰۴، خود را شاه خواند و حکومت دیکتاتوری سلطنتی ”پهلوی“ را آغاز کرد که تا بهمن ۱۳۵۷ادامه داشت.   امروزه، بیش از سد/صد سال پس از مرگ غم‌انگیز و نابهنگام حیدرخان، میراث او و جنبشی که او به پایه‌گذاری و رهبری‌اش کمک کرد هنوز در ایران زنده و فعال است. علاوه بر این، آرمان‌ها و آرزوهایی که او برای آنها رزمید و در این راه جانش را داد هنوز هم به‌طور کلی همان‌قدر معتبر و بجاست که در آن زمان بود. رهبران حزب کمونیست که از سیاه‌چال‌های رضاخان جان سالم به در بردند بعدها، در ۱۰ مهر ۱۳۲۰، سازمان جانشین و ادامه‌دهندهٔ حزب کمونیست، یعنی حزب تودهٔ ایران را تشکیل دادند. – – – این جستار در تاریخ اول فروردین‌ماه ۱۴۰۳ / ۲۰ مارس ۲۰۲۴ در نشریهٔ بریتانیایی لیبریشن نیز منتشر شده است: @tribunesarzaminman
إظهار الكل...
🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺 چندی پس از آن واقعه، حیدرخان در سال ۱۲۸۲ به تهران نقل‌مکان کرد تا در کارخانه برق پایتخت کار کند که متعلق به حاج امین‌الضرب، سرمایه‌گذار قاجار بود. او وارد شهری شد که حال و هوای اجتماعی آن لبریز از تب‌وتاب تحول‌طلبی بود؛ انقلاب مشروطیت ایران در شرف آغاز بود. این انقلاب- بین سال‌های ۱۲۸۴ تا ۱۲۹۰- سرانجام به برقراری نظام پارلمانی، سلطنت مشروطه، و لغو سلطنت مطلقه منجر شد. این انقلاب نخستین انقلاب در نوع خود در خاورمیانه یا جهان اسلام بود. حیدرخان، که اکنون باتجربه‌تر و خوش‌فکرتر شده بود، در جریان انقلاب مشروطیت در کنار کسانی مبارزه کرد که خواهان محدود کردن- و حتی الغای- حکومت سلطنتی، برتری نمایندگان مجلس [در برابر دربار]، و نظم سیاسی عادلانه و بدون تبعیض در ایران بودند. او در برابر نیروهای گوناگون محافظه‌کاری ایستاد که خواستار بازگرداندن سلطنت مطلقه، عقب‌نشینی از پیشرفت‌ها و دستاوردهای انقلابی، و تأمین منافع خصوصی خودشان بودند، چه آنها که عوامل شاه بودند و چه روحانیان ارتجاعی یا مشروطه‌خواهان سابق که عهدشکنی کرده بودند. حیدرخان در خنثی کردن چند تهدید ضدانقلابی نیز سهم داشت.  پایان انقلاب در آذرماه ۱۲۹۰ بود، زمانی که وفاداران به شاه، با کمک حدود دوازده‌هزار سرباز روسی، همهٔ نمایندگان را از مجلس بیرون ریختند. از سوی دیگر، خیزشی که انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ را به ارمغان آورد به حیدرخان و حامیانش فرصت داد که دوباره متشکل شوند. عده‌ای از اعضای حزب سوسیال دموکرات ایران که طرفدار بلشویک‌ها بودند ”حزب عدالت“ را در همان سال در باکو تشکیل دادند. این حزب در مدتی کوتاه سازمان‌های محلی‌اش را در چند شهر ایران سازمان داد و توانست عدهٔ‌ زیادی را به عضویت و فعالیت در این حزب جذب کند. همچنین، ناکامی انقلاب مشروطیت باعث مصمم‌تر شدن عده‌ای از شرکت‌کنندگان در انقلاب شد. برخی از آنان به این نتیجه رسیدند که تحقق اصلاحاتی که خواهانش بودند شاید در سطح استانی شدنی‌تر و مؤثرتر باشد و از استان‌ها بتوان به‌عنوان سکوی پرشی برای ایجاد تغییرهای انقلابی در سراسر کشور استفاده کرد. چنین شد که جنبش‌های استانی در آذربایجان به‌رهبری محمد خیابانی، در خراسان به‌رهبری محمدتقی‌خان پسیان، و در گیلان به‌رهبری میرزا کوچک‌خان ظهور کرد. حزب عدالت پس از اتحاد با جنبش جنگلی‌های میرزا کوچک‌خان کنگره‌اش را در تیرماه ۱۲۹۹ در انزلی، گیلان، برگزار کرد. در این کنگره نام حزب به حزب کمونیست ایران تغییر یافت. حیدرخان گرچه در این کنگره حضور نداشت، نفوذ زیادی در روند کار کنگره داشت. او رهبر گرایشی در داخل حزب بود که برخلاف گرایش دیگری که بر انقلاب سوسیالیستی فوری و تمام‌عیار پافشاری می‌کرد، خواستار در پیش گرفتن خط‌مشی دقیق‌تر، غیرافراطی، و عمل‌گرایانه متناسب با زمینهٔ مادّی پیشاسرمایه‌داری در ایران بود. او به‌درستی به‌این نتیجه رسیده بود که شرایط هنوز برای انقلاب سوسیالیستی آماده نیست، ولی برای انقلاب ملی شرایط آماده است. بنابراین، او بر این نظر بود که در چنان شرایطی ترقی‌خواهان ایران باید از بورژوازی ملی و حتی زمین‌داران حمایت کنند، البته به این شرط که مخالف امپریالیسم بریتانیا باشند. در عرض کمتر از دو ماه، شکاف فاجعه‌باری در جنبش جنگل بین جناح محافظه‌کارتر آن به‌رهبری میرزا کوچک‌خان و جناح چپ آن رخ داد که روابط نزدیکی با گرایش رادیکال‌تر در درون حزب کمونیست داشت. اختلاف‌ها به‌ویژه بر سر مسئلهٔ اصلاحات ارضی و توزیع مجدد زمین جدّی بود. این امر منجر به این شد که میرزا دولت استانی را رها کند و با یارانش به جنگل‌های گیلان عقب‌نشینی کند که برای درگیری‌های بعدی آماده باشد. چندی بعد، در شهریورماه ۱۲۹۹، کنگره ملت‌های شرق در باکو برگزار شد. رویدادهای گیلان بسیار مورد توجه شرکت‌کنندگان در این کنگره بود. هیئت ایرانی با عدهٔ زیادی در این کنگره شرکت کرد. از ۲۰۵۰ نمایندهٔ حاضر در این کنگره ۲۰۲ نفر از ایران بودند. رهبری این هیئت را حیدرخان بر عهده داشت که لنین را بسیار تحت تأثیر قرار داد. جناح رادیکال‌تر رهبری حزب کمونیست در این کنگره به حاشیه رانده شد و کمیتهٔ مرکزی دوم به‌رهبری حیدرخان به‌جای آن انتخاب شد. اولویت فوری کمیتهٔ مرکزی جدید پایان دادن به رودررویی‌ها در گیلان و بازسازی ائتلاف مترقی با جنبش جنگلی‌ها بود. 🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
إظهار الكل...