cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

انجمن ادبی کیمیای هستی

شعر و شور و شعور و نور و سرور

إظهار المزيد
إيران287 493لم يتم تحديد اللغةالفئة غير محددة
مشاركات الإعلانات
207
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
لا توجد بيانات7 أيام
لا توجد بيانات30 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

#پندپارسى گوهرى از گنجينه ى ادب ايران زمين #ناصرخسرو روشنايى نامه @sobhosher
إظهار الكل...
دوستی دل من دير زمانی است كه می پندارد : « دوستی » نيز گلی است ؛ مثل نيلوفر و ناز ، ساقه ترد ظريفی دارد . بی گمان سنگدل است آنكه روا می دارد جان اين ساقه نازك را - دانسته- بيازارد ! در زمينی كه ضمير من و توست ، از نخستين ديدار ، هر سخن ، هر رفتار ، دانه هايی است كه می افشانيم . برگ و باری است كه می رويانيم آب و خورشيد و نسيمش « مهر » است گر بدانگونه كه بايست به بار آيد ، زندگی را به دل‌انگيزترين چهره بيارايد . آنچنان با تو در آميزد اين روح لطيف ، كه تمنای وجودت همه او باشد و بس . بی‌نيازت سازد ، از همه چيز و همه كس . زندگی ، گرمی دل های به هم پيوسته ست تا در آن دوست نباشد همه درها بسته ست . در ضميرت اگر اين گل ندميده است هنوز ، عطر جان‌پرور عشق گر به صحرای نهادت نوزيده است هنوز دانه ها را بايد از نو كاشت . آب و خورشيد و نسيمش را از مايه جان خرج می بايد كرد . رنج می بايد برد . دوست می بايد داشت ! با نگاهی كه در آن شوق برآرد فرياد با سلامی كه در آن نور ببارد لبخند دست يكديگر را بفشاريم به مهر جام دل هامان را مالامال از ياری ، غمخواری بسپاريم به هم بسراييم به آواز بلند : - شادی روی تو ! ای ديده به ديدار تو شاد باغ جانت همه وقت از اثر صحبت دوست تازه ، عطر افشان گلباران باد . شعر و صدا زنده یاد #فريدون_مشيری @ziafatedoost
إظهار الكل...
attach 📎

💎 بی همدلانِ يكدل از زندگی چه حاصل             ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی #کمال_الدین_حسین_الخوارزمی @ziafatedoost
إظهار الكل...
يك حبه شعر #پارسى با چاى #انگليسى☕️ برگردان: سعيد عزيزى @sobhosher
إظهار الكل...
#درباره #داستان "سگ ولگرد" اگرچه شهرت هدایت بیشتر مرهون داستان های «بوف کور»، «سه قطره خون» و «زنده به گور» است و این داستان ها از نظر ساختاری، بسیار منسجم و نظام مند هستند؛ بسامد این گونه تجربه های هدایت در قیاس با داستان های کوتاه رئالیستی ناچیز است. هدایت نزدیکِ بیست و پنج داستان کوتاه رئالیستی دارد که معماری، ساختمان و پردازش آنها نشان می دهد که وی در این زمینه، تبحر و چیرگی خاصی دارد و به همین دلیل با اقتباس از روشها و شگـردهای داستان نویسان معـروف جـهان، به طراحی علمیِ ساخـتار این گـونه داستان ها می پردازد. #داستان کوتاه سگ ولگرد ،جز این که مروری بر زندگی یک سگ "اسکاتلندی" است،که از وقتی در میدان "ورامین" صاحب اش را گم میکند تا زمانی که کلاغهای گرسنه برای درآوردن چشمهاش انتظار می کشند، گویی داستان انسانی از اجتماع رانده ، گمشده و تنهاست ،که در "این جهنم دور افتاده" پرسه می زند. 🔹 #ازبندآغازین داستان چند دکان کوچک نانوایی، قصابی، عطاری،دوقهوه خانه و یک سلمانی که همهء آن ها برای سد جوع و رفع احتیاجات خیلی ابتدایی زندگی بودتشکیل میدان ورامین را می داد. #صادق_هدایت #نویسندهءمعاصر پ. نوشت:⬅️ منبع ، مروری بر ادبیات امروز ایران ،محمد حقوقی لینک مقاله ای دربارهء داستان کوتاه سگ ولگرد http://www.madomeh.com/site/news/news/1760.htm کیمیای هستی، سرای شعر و ادب🍀 🆔 @kimiayehasti
إظهار الكل...
🔹 #بندآغازین سه قطره خون «دیروز بود که اتاقم را جدا کردند. آیا همان‌طوری که ناظم وعده داد من حالا به‌کلی معالجه شده‌ام و هفته‌ی دیگر آزاد خواهم شد؟ آیا ناخوش بوده‌ام؟ یک سال است، در تمام این مدت هرچه التماس می‌کردم کاغذ و قلم می‌خواستم به من نمی‌دادند. همیشه پیش خودم گمان می‌کردم هر ساعتی که قلم و کاغذ به دستم بیفتد، چقدر چیزها که خواهم نوشت … ولی دیروز بدون این‌که خواسته باشم، کاغذ و قلم را برایم آوردند. چیزی که آن‌قدر آرزو می‌کردم، چیزی که آن‌قدر انتظارش را داشتم …! اما چه فایده ــ از دیروز تا حالا هرچه فکر می‌کنم چیزی ندارم که بنویسم. مثل این است که کسی دست مرا می‌گیرد یا بازویم بی‌حس می‌شود. حالا که دقت می‌کنم مابین خط‌های دَرهم‌وبَرهمی که روی کاغذ کشیده‌ام تنها چیزی که خوانده می‌شود این است: ”سه قطره خون.“» #صادق_هدایت #نویسندهءمعاصر لینک مقاله ⬅️ http://hosseinpayandeh.blogfa.com/tag/«سه-قطره-خون» کیمیای هستی، سرای شعر و ادب🍀 🆔 @kimiayehasti
إظهار الكل...
🔘درباره #رمان طوبا و معنای شب روایت چند دهه از تاریخ ایران در زندگی دختری ست به نام طوبا که شهرنوش پارسی پور آن را ازنگاه او بازخوانی میکند. نویسنده با اندیشه ای ممتاز وانسان گرایانه روایت را از بزرگترین و کشنده ترین قحطی و خشکسالی ایران آغاز میکند که همزمان است با جنگ جهانی اول. کتاب شامل چهار فصل است و اینگونه آغاز می شود : ⚪️#بندآغازین_داستان از پی هفت سال خشکسالی اینک دیوانه سه روز بود مدام می بارید و طوبی با جارو به جان حوض افتاده بود تا لجن چسبناک و خشکیده ی هفت ساله را از دیواره هایش بتراشد و سطل سطل آب را به پاشویه بریزد تا به باغچه برود و باغچه را پر کند، و خاک، خاک تشنه در اسارت رویای آب اینک در رحمت آب غرق شود. #شهرنوش_پارسی_پور #نویسندهءمعاصر کیمیای هستی، سرای شعر و ادب🍀 🆔 @kimiayehasti
إظهار الكل...
درباره #رمان بوف کور #بوف_کور مشهورترین اثر صادق هدایت نویسنده معاصر ایرانی، رمانی کوتاه و از شاهکارهای ادبیات سدهٔ ۲۰ است. این رمان به سبک سورئالیستی‌ نوشته شده و مونولوگ یا تک گویی یک راوی است که دچار توهم و پندارهای روانی است. #بندآغازین_کتاب در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره آهسته روح را در انزوا می‌خورد و می‌تراشد. این دردها را نمیشود به کسی اظهار کرد، چون عموماً عادت دارند که این دردهای باورنکردنی را جزو اتفاقات و پیش آمدهای نادر و عجیب بشمارند و اگر کسی بگوید یا بنویسد، مردم بر سبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی می کنند آنرا با لبخند شکاک و تمسخر آمیز تلقی بکنند -زیرا بشر هنوز چاره و دوائی برایش پیدا نکرده و تنها داروی آن فراموشی بتوسط شراب و خواب مصنوعی به‌وسیله افیون و مواد مخدره است- ولی افسوس که تأثیر این گونه دارو ها موقت است و بجا ی تسکین پس از مدتی بر شدت درد میافزاید». #جمله_هایی از کتاب زندگی مث یک شمع خرده خرده آب می شود نه اشتباه میکنم مثل یک کنده هیزم تر است که گوشه دیگدان افتاده و به آتش هیزم های دیگر برشته و زغال شده ولی نه سوخته و نه ترو تازه مانده, فقط از دود و دم دیگران خفه شده... تنهایی و انزوایی که پشت سرم پنهان شده بود, مانند شبهای ازلی و غلیظ و متراکم بود, شبهایی که تاریکی چسبنده, غلیظ و مسری دارند و منتظرند روی سر شهر های خلوت که پر از خوابهای شهوت و کینه است فرود بیاید... هر یک دهانی هستند با مشتی روده که از آن آویزان شده‌است و به آلت تناسلیشان ختم می‌شود و دائم دنبال پول و شهوت می‌دوند. #صادق_هدایت #نویسندهءمعاصر کیمیای هستی، سرای شعر و ادب🍀 🆔 @kimiayehasti
إظهار الكل...
🔲 #داستانکوتاه خانم فرخ لقا صدرالدیوان گلچهره چهارمین داستان از مجموعهء زنان بدون مردان ▫️درباره #داستان داستان حول هویت و جهان ذهنی زنانه ای شکل می گیرد که انکار می شود و مدام در معرض تهاجم است . زن عمری بی عشق زیسته و دل به خاطرهء فناشده خوش داشته است. نویسنده، با لحن قصه های افسانه ای ،نوستالژی او را باز می آفریند و تحلیل روانشناختی ظریفی از رابطهء زن و مرد و فاصلهء نزدیک عشق و نفرت ارائه می کند. ▪️ #بندآغازینداستان فرخ لقا، زنی پنجاه و یک ساله و زیبا روی صندلی راحتیِ آمریکایی ایوان نشسته بود و تاب می خورد.اواسط بهار بود و عطر بهار نارنج خانه را پر کرده بود و فرخ لقا گاهی چشمهایش را می بست و تمام حضورش را به حس عطر می سپرد. فکر می کرد اگر پدرش زنده بود حتما حالا گوشهء حیاط نشسته بود و خاک گلدان های شمعدانی را عوض می کرد. پدرش ده سال پیش مرده بود، انگار همین دیروز باشد. دو روز قبل از مرگش بود. گفته بود: " دختر ، مواظب خودت باش. من چشمم ازین مرد آب نمی خورد." #شهرنوشپارسیپور #نویسندهءمعاصر کیمیای هستی، سرای شعر و ادب🍀 🆔 @kimiayehasti
إظهار الكل...
Farahani: 🍀☘🍀 #رباعی صد بار بگفتم به غلامان درت تا آینه دیگر نگذارند برت ترسم که ببینی رخ همچون قمرت کس باز نیاید دگر اندر نظرت #مولانا 🍁🌻🍁 🆔@kimiayehasti کیمیای هستی_کوی عاشقان شعر و ادب فارسی
إظهار الكل...
اختر خطة مختلفة

تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.