رمــــانخـــــ📚ــــونہ
برترین رمان های ایرانی و خارجی 📗® رمان های کاربری📙 Raaz36677 کانال دوم شهر دلم❤ @Shahre_delam جهت تبلیغات👇 https://t.me/Tabligat_romankhone
إظهار المزيد30 168
المشتركون
-1724 ساعات
-1047 أيام
-38330 أيام
- المشتركون
- التغطية البريدية
- ER - نسبة المشاركة
جاري تحميل البيانات...
معدل نمو المشترك
جاري تحميل البيانات...
Repost from N/a
قبل از این که دایی به من برسد از روی مبل بلند شدم و کمی عقب رفتم و به دایی که همچنان به سمتم می آمد خیره شدم.
با هر قدمی که دایی به سمتم من برمی داشت من یک قدم عقب رفتم تا پشتم به دیوار رسید. دیگر راه گریزی نداشتم.
نالیدم:
- دایی...........
- دایی و زهرمار .
صدای فریادش چنان بلند بود که آذین را به گریه انداخت. چشم بستم. حالا که کار به اینجا رسید بود، باید تمامش می کردم. به خاطر خودم، به خاطر آذین و به خاطر آرش. باید همین امروز همه چیز را تمام می کردم.
- دایی من تصمیم و گرفتم دیگه نمی خوام با آرش زندگی کنم. شما هم نمی تونید منصرفم کنید.
یک طرف صورتم سوخت و گردنم با صدای بدی به سمت عقب چرخید. همه از جایشان بلند شدند. حاج احمد جلو آمد و دست روی بازوی دایی گذاشت.
- آقا رضا این چه کاریه؟ با کتک زدن که چیزی درست نمی شه. باید ببینیم مشکل سحر خانم چیه که رفته این کار رو کرده...........
- مشکلش چیه؟ هیچ مشکلی نداره حاجی، فقط می خواد ما رو بی آبرو کنه. می دونی چرا؟ چون مثل مادرش خرابه. چون خون اون هرزه تو رگه هاشه.
آتش گرفتم. چرا همیشه من را با مادرم مقایسه می کردند. چرا مطمئن بودند که من جا پای مادرم می گذارم. چون خون آن زن در رگ های من بود. خون چه کسی در رگ های مادرم بود. عزیز؟ آقا جان؟ مگر همان خون در رگ های دایی و خاله ها نبود. پس چرا آنها مثل مادرم نشدند؟ چرا من باید حتماً مثل مادرم می شدم.
صاف ایستادم و برای اولین بار حرف دلم را به زبان آوردم.
- خون تو رگ های مادر من همون خونی که تو رگ های شماست. پس هر چی مادرم هست شما هم هستید.
دایی به سمتم یورش برد. زن دایی توی صورتش زد. حاج احمد دایی را گرفت و به عقب کشید. صدای گریه آذین بلندتر شد. آرش از جایش تکان نخورد.
- حروم زاده.
با بهت به خاله زهرا که با تنفر نگاهم می کرد، خیره شدم. چرا من را حرامزاده خوانده بود؟
https://t.me/+gld2nS4gq7lmOTRk
https://t.me/+gld2nS4gq7lmOTRk
وقتی حرف طلاق از همسرم که پسرخاله ام بود زدم مرا حرام زاده خواندند!
آن هم به جرم مادرم! به جرم پدری که هیچکس او را ندیده بود!
من اما فقط یک عاشق بودم!
عاشقی که می خواستم با طلاق قلب همسرم را برای خودم کنم اما او....
Repost from N/a
پارت واقعی رمان
- اینا به من ربطی نداره سحر، باید تا آخر سال از این شهر بری.
آرش چه می گفت، تا آخر سال ؟ یعنی تا دو هفته دیگر باید از این شهر می رفتم؟، مگر می شد؟ اصلاً چرا باید می رفتم؟
پوزخند زدم و سرم را به دیوار تکیه دادم.
- اگه نخوام برم چی؟ من می کشی؟
- به نفعه خودت و آذینه که از این شهر بری و دیگه هیچ وقت هم برنگردی.
از این همه زورگویی خسته شده بودم. خیره در چشم هایش لب زدم:
- من جایی نمی رم.
- اگه نری به جرم سوءقصد به زن و بچههام ازت شکایت میکنم و میندازمت زندان. آذین و هم ازت می گیرم و می فرستمش یه جای دور که دستت هیچ وقت بهش نرسه.
تهدیدم می کرد. من را با بچه ام تهدید میکرد. حتی آنقدر مرد نبود که بگوید آذین را از تو میگیرم و خودم نگهش می دارم. میگفت او را به جای دوری می فرستم. با عصبانیت فریاد زدم.
- خوب برو شکایت کن. اصلاً چرا تا حالا نرفتی شکایت کنی؟ چرا اومدی اینجا من و تهدید می کنی؟ چرا نمی ری شکایت کنی؟ بذار من بگم چرا. چون تو خودت هم خوب می دونی من این کار رو نکردم. خودت هم خوب می دونی زنت دروغ می گه. می دونی اگه شکایت کنی باید تو توی دادگاه ثابت کنی من گناهکارم ولی نمی تونی. چون هیچ مدرکی نداری که ثابت کنی من کاری با نازنین کردم که اگه داشتی تا حالا ازم شکایت کرده بودی و منتظر نمیموندی.
https://t.me/+yzOBkXzlKQUzMjZk
رمانی که توی تلگرام ترکونده سریع جوین شید ❌❌
Repost from N/a
بهترین رمان های عاشقانه اینجاست❤️🔥
🩵 عاشقش شدم.نمیدونستم که دوست داداشمه! دل دادم بهش وخودمو دراختیارش گذاشتم اما بی هوا غیب شد ومن موندم و...
💜عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود...
🩷 دخترونگیم رو گرفت و رهام کرد
🩵برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که..و
❤️شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم رفت
🤎 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما...
💜لینک رمان های آنلاین اینجاست
💛ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه
💙گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه
💚مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که...
🧡شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت
❤️عاشقانهای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی
🩵شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه
💜برادرم و دزدیده بودن! و در ازای آزادیش من باید ...
❤️دوست داشتنش ساده نیست
🩶دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب...
🧡دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد...
🩷مربی بدنسازی پایین شهر و دختر پولدار پرنازوعشوه
💙لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش!
🩷صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقهاش در ترکیه زندگی میکند...
🤎دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بیرحم میشود
💜عاشقانه ی سرگرد اینترپل و یه قاتل
🩵دختری که سه ازدواج ناموفق داره
🧡برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او...
❤️اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم
🩷صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم
🤍پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی
💜عشق تا بینهایت
💚پسره خواننده اس و الکی بهش تهمت میزنن که خانه فساد داره و...
💛صدف دختری که بعد مرگ عموش اسیر پسر عمومذهبیش میشه
🩷عشق عجین شده خون و باروت
💙عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی
🩶عروس خونآشامها توسط گرگینه ها دزدیده میشه
💜عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی
🩵اون مرد دیوانهوار عاشق یه دختر شده ولی نمیدونه اون دختر نزدیکش شده که....
❤️رابطه دو زوج کاملا متقاوت از هم
💚مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی..
💛ازدواج اجباری با قاتل زنم.
🤍آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود.
🧡شش عاشقانه در یک اکیپ دوازده نفره
💙مجبور شدم معشوقه اون قاچاقچی باشم
💛عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی
🩷عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند...
🩵وقتی که یک دختر عاشق میشود
🤎من واقعیتم که دردهای بیاغراق زندگی، روی دوشم سوارند!
💙شوهرم مرد اما مجبورشدم به عقد برادرشوهرم دربیاد
❤️مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد
🖤همخونه بودی دختری زبان دراز و لجباز با پسری بی اعصاب و زخم خورده که پی انتقام
🩷ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته
🩵بزرگترین و فعالترین رمانسرای تلگرام
💜دختری فراری از رابطه که بخاطر چک و سفته مجبور میشه...
🩶انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک
🤍پسرخاله ام بهم تجاوز کرد
🩵عشقم بهم خیانت کرد
🩶هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون
💙رابطهای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز
💛بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم میخواست که...
❤️دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره...
🧡مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود
🩵 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم!
❤️عاشق پسر خونده ی پدر گمشدم شدم که با نقشه اومده بود تو زندگیم
Repost from N/a
-ازت خوشم میاد...برام جذابی...میخوام دُوس دخترم شی...!
حرصی نگاهش کردم.چشمکی زد و گفت :
-من به راحتی از کسی خوشم نمیاد...ولی وقتی بیاد تا تَه خواستنش هستم...
چشم ریز کردم که چشمان سیاهش را به سرتاپایم دوخت.در آن لباس مشکی بلند زیادی تو چشم بودم که لبخند هیزی روی لب نشاند:
-اندامتم دوس دارم باب دلمه...نه اضافه ورن داری...نه کاهش...پس رو تختم باهات حالم خوبه !
این مرد زیادی بیپروا بود.گونههایم گُل انداخت و خُون به صورتم دوید.خنده تو گلویی کرد :
-سُرخی صورتت...خجالتمم دوست دارم.همینکه نشون میده باهمه...فرق داری...خاصی...
نگاهش این بار به لبهایم چسبید و ضربان قلبم تند شد.
-دارم به بوسیدنتم فکر میکنم !
بیشرم..پُرو....!
نتوانستم تاب بیاورم.از سرجایم تندی بلند شدم و به سینه پهن و مردانهاش مشت کوبیدم.
-بهتره دهنتو ببندی....!
دست مشتشدهام را گرفت و دست هایش دور تنم پیچید.
-بهتره خودت ببندیش...با اون لبهای خوشگلت...
نگذاشتم جملهاش را کامل کند.غریدم:
-بهتره تمومش کنی...
لبهایش روی گردنم نشست و نفس نفس زد:
-چرا این قدر مقاومت میکنی ؟! من از دخترای چووش خوشم میاد ولی نه تا این حد...
-من نامزد دارم آقای محترم...
گره دستهایش شل شد و من شبیه یه پرنده رها از آغوش و بازوهایش فرار کردم.
اخم سایه چشمانش شد:
-دروغ گفتی نه؟!
دروغ نگفتم.ولی من برای به زانو در آوردن او مجبور بودم این طور رفتار کنم.با اخمهای گِره خورده چشمانش روی تنم رقصید و خط و نشان کشید:
-برام مهم نیست نامزد داری...دوس پسر یا هرچیزی مهم اینه من میخوامت...!
به سینهاش میکوبد.برق زنجیر گردنش پیدا میشود:
-منم خودخواهم...از الان خودتو دوس دختر من بدون....!
https://t.me/+hz_bCAsHR49jYzg0
https://t.me/+hz_bCAsHR49jYzg0
قسم خورده بودم به خاک سیاه بنشونمش باعث و بانی بدبختیام؛تو یکی از مهمونی بزرگ که مخصوص دخترو پسر جوان بود تو پایتخت دیدمش؛مرد جذابی که دل از دخترا بردهبود و همونجا با اون خُشونت و جذابیت ذاتیش دست روی من گذاشت و گفت "دوست دخترشم"غافل از اینکه من اومده بودم دودمانشو به باد بدم♨️
https://t.me/+hz_bCAsHR49jYzg0
توصیهی ویژه و تازه ترین اثر منیر قاسمی که به تازگی شروع به عضو گیری کرده و به زودی لینک به طور خودکار باطل میشه از دست ندید♨️
Repost from N/a
بهترین رمان های عاشقانه اینجاست❤️🔥
🩵 عاشقش شدم.نمیدونستم که دوست داداشمه! دل دادم بهش وخودمو دراختیارش گذاشتم اما بی هوا غیب شد ومن موندم و...
💜عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود...
🩷 دخترونگیم رو گرفت و رهام کرد
🩵برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که..و
❤️شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم رفت
🤎 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما...
💜لینک رمان های آنلاین اینجاست
💛ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه
💙گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه
💚مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که...
🧡شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت
❤️عاشقانهای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی
🩵شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه
💜برادرم و دزدیده بودن! و در ازای آزادیش من باید ...
❤️دوست داشتنش ساده نیست
🩶دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب...
🧡دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد...
🩷مربی بدنسازی پایین شهر و دختر پولدار پرنازوعشوه
💙لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش!
🩷صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقهاش در ترکیه زندگی میکند...
🤎دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بیرحم میشود
💜عاشقانه ی سرگرد اینترپل و یه قاتل
🩵دختری که سه ازدواج ناموفق داره
🧡برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او...
❤️اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم
🩷صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم
🤍پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی
💜عشق تا بینهایت
💚پسره خواننده اس و الکی بهش تهمت میزنن که خانه فساد داره و...
💛صدف دختری که بعد مرگ عموش اسیر پسر عمومذهبیش میشه
🩷عشق عجین شده خون و باروت
💙عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی
🩶عروس خونآشامها توسط گرگینه ها دزدیده میشه
💜عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی
🩵اون مرد دیوانهوار عاشق یه دختر شده ولی نمیدونه اون دختر نزدیکش شده که....
❤️رابطه دو زوج کاملا متقاوت از هم
💚مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی..
💛ازدواج اجباری با قاتل زنم.
🤍آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود.
🧡شش عاشقانه در یک اکیپ دوازده نفره
💙مجبور شدم معشوقه اون قاچاقچی باشم
💛عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی
🩷عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند...
🩵وقتی که یک دختر عاشق میشود
🤎من واقعیتم که دردهای بیاغراق زندگی، روی دوشم سوارند!
💙شوهرم مرد اما مجبورشدم به عقد برادرشوهرم دربیاد
❤️مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد
🖤همخونه بودی دختری زبان دراز و لجباز با پسری بی اعصاب و زخم خورده که پی انتقام
🩷ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته
🩵بزرگترین و فعالترین رمانسرای تلگرام
💜دختری فراری از رابطه که بخاطر چک و سفته مجبور میشه...
🩶انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک
🤍پسرخاله ام بهم تجاوز کرد
🩵عشقم بهم خیانت کرد
🩶هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون
💙رابطهای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز
💛بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم میخواست که...
❤️دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره...
🧡مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود
🩵 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم!
❤️عاشق پسر خونده ی پدر گمشدم شدم که با نقشه اومده بود تو زندگیم
Repost from N/a
دختره رقیب عشقیش رو کتک زده😂👸
_چرا غایم شدی؟ میترسی کسی از شاهکارت باخبر بشه؟ گلبرگ چرا این شکلیه؟!
با شنیدن صدای فرهاد شانههایش بالا پرید و با ترس از پشت درخت بیرون آمد.
فکر نمیکرد کسی متوجهی حضور او پشت اتاقک سرایداری شود!
_ با توام دلبر میگم گلبرگ چرا این شکلیه؟! چرا وقتی باهام تنها شده میگه تو این بلا رو سرش آوردی؟
لب تر کرد و با لحنی که هم ترسو و هم حق به جانب بود پچ زد:
_ چقلی منو کرد؟ همه فهمیدن؟
_ نخیر وقتی همه مشغول بودن یواشکی بهم گفت.
دست خودش نبود که به فرهاد براق شد.
_ یواشکی؟ مگه با هم تنها بودید؟
فرهاد کلافه دستش را درون موهایش کشید و دست دیگرش را جلو برد بازوی دلبر را محکمتر فشرد و غرید:
_دیوونهای؟ دارم میگم دم در دختره رو با کلهی شکسته دیدم بعدم که بردمش توی اتاقکشون دختره دور از چشم خانوادهاش به من میگه امروز تو راه مدرسه دلبر من رو زده... سر منو با سنگ شکونده... میگه چون اون روز از شما خواستم ریاضی یادم بدید این کار رو کرده بعد تو دنبال چیای؟ اینکه ما با هم تنها بودیم؟ عقل توی اون کلهات هست؟
_ من دیوونهام؟! مگه من چیکار کردم؟ دخترهی پررو راست راست داشت راه میرفت و با افتخار میگفت مختو زده... به کل بچههای کلاس گفت تو ازش خوشت میاد و حالا که خواهرش و فرامرز با هم داستان دارن ممکنه اونم عروس دومی همین خانواده بشه.
هق زد و با عجز نالید:
_ گفت بهش گفتی خوشگلترین دختریه که توی زندگیت دیدی... شانسش زده بود که فرنوش مریض شده نیومده و نبود که تکذیب کنه اینم از صبح یه سره توی کلاس از جمال و کمال تو گفت و تهش خودشو بست بهت.
نگاه فرهاد مات روی دخترک مانده بود.
حتی حرف هم نمیزد.
فشار دستش که کمتر شد دلبر دست عقب کشید و فرهاد با بدجنسی تمام سکوت را شکست.
_ خب که چی؟ تو شدی وکیل وصی من تو راه خونه کوچه خلوت سنگ زدی توی سر دختر مردم؟ نگفتی یه چیزیش میشه؟ اصلا وایسا ببینم به تو چه که چی میگه.
_من... من.
_ تو چی؟ تو از کجا میدونی من نگفتم؟ از کجا میدونی راست نمیگه و با هم سر و سر نداریم؟
نفس در سینهی دخترک حبس شد.
حس کرد از کوه دماوند به زمین سقوط کرده.
ضربان قلبش به حدی کند میزد که انگار قلبی ندارد.
تنش لرز گرفت و مبهوت پچ زد:
_ بهش گفتی؟ باهاش... باهاشی؟
چنان این کلمات را به زبان آورد که فرهاد عقبنشینی کرد.
_ اینکه گفتم یا نگفتم به تو ربطی نداره ولی دیگه خواهشا از این کارا نکن... به من و کارام دخالت نکن... اصلا ازم فاصله بگیر... درسته سنگه کوچیک بوده... درسته که زدی پس سرش و به گیجگاه نخورده اما اگه لب باز کنه و شکایت کنه کلاهت پس معرکهاس... همین که داره خانومی میکنه و هیچی به هیچکس نگفته تو دست بکش و دیگه پی من و گلبرگ نگرد. الانم برو خونه همونجور که همه میدونن اومدی عیادت فرنوش ببینش و برو.
دلبرک لب تر کرد.
حس میکرد به جنون رسیده اما آرام بود!
آرامش و جنون چگونه همزمان درونش شکل گرفته بودند را نمیدانست.
_تو و گلبرگ؟ چرا جمع میبندی؟ چرا انقدر عصبیای؟ من دورت نگردم؟ من مزاحمتم؟ من مگه جز نگاه کردنت چیکار کردم؟ چرا منو انقدر عذاب میدی؟ لعنتی ببین چجوری باهام حرف میزنی... از روزی که بهت گفتم دوستت دارم داری خوردم میکنی فرهاد... باشه قبول بهم حس نداری اما خوردم نکن تاوان یه اشتباه من یه کار بچگونهام انقدر سنگینه که جلو چشمام خودتو با یه دختر دیگه جمع میبندی؟
https://t.me/+mkmGS-eIs3E4OWVk
https://t.me/+mkmGS-eIs3E4OWVk
عشق بین یه دختر حسود و وحشی! با مردی که تماما این عشق رو انکار میکنه اما دست روزگار کاری میکنه که مرد قصهمون برای داشتن دخترک به التماس بیفته🙈😍
Repost from N/a
بهترین رمان های عاشقانه اینجاست❤️🔥
🩵 عاشقش شدم.نمیدونستم که دوست داداشمه! دل دادم بهش وخودمو دراختیارش گذاشتم اما بی هوا غیب شد ومن موندم و...
💜عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود...
🩷 دخترونگیم رو گرفت و رهام کرد
🩵برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که..و
❤️شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم رفت
🤎 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما...
💜لینک رمان های آنلاین اینجاست
💛ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه
💙گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه
💚مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که...
🧡شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت
❤️عاشقانهای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی
🩵شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه
💜برادرم و دزدیده بودن! و در ازای آزادیش من باید ...
❤️دوست داشتنش ساده نیست
🩶دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب...
🧡دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد...
🩷مربی بدنسازی پایین شهر و دختر پولدار پرنازوعشوه
💙لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش!
🩷صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقهاش در ترکیه زندگی میکند...
🤎دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بیرحم میشود
💜عاشقانه ی سرگرد اینترپل و یه قاتل
🩵دختری که سه ازدواج ناموفق داره
🧡برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او...
❤️اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم
🩷صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم
🤍پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی
💜عشق تا بینهایت
💚پسره خواننده اس و الکی بهش تهمت میزنن که خانه فساد داره و...
💛صدف دختری که بعد مرگ عموش اسیر پسر عمومذهبیش میشه
🩷عشق عجین شده خون و باروت
💙عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی
🩶عروس خونآشامها توسط گرگینه ها دزدیده میشه
💜عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی
🩵اون مرد دیوانهوار عاشق یه دختر شده ولی نمیدونه اون دختر نزدیکش شده که....
❤️رابطه دو زوج کاملا متقاوت از هم
💚مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی..
💛ازدواج اجباری با قاتل زنم.
🤍آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود.
🧡شش عاشقانه در یک اکیپ دوازده نفره
💙مجبور شدم معشوقه اون قاچاقچی باشم
💛عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی
🩷عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند...
🩵وقتی که یک دختر عاشق میشود
🤎من واقعیتم که دردهای بیاغراق زندگی، روی دوشم سوارند!
💙شوهرم مرد اما مجبورشدم به عقد برادرشوهرم دربیاد
❤️مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد
🖤همخونه بودی دختری زبان دراز و لجباز با پسری بی اعصاب و زخم خورده که پی انتقام
🩷ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته
🩵بزرگترین و فعالترین رمانسرای تلگرام
💜دختری فراری از رابطه که بخاطر چک و سفته مجبور میشه...
🩶انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک
🤍پسرخاله ام بهم تجاوز کرد
🩵عشقم بهم خیانت کرد
🩶هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون
💙رابطهای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز
💛بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم میخواست که...
❤️دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره...
🧡مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود
🩵 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم!
❤️عاشق پسر خونده ی پدر گمشدم شدم که با نقشه اومده بود تو زندگیم
Repost from N/a
_هادی تو رستورانیم خجالت می کشم اینجا دوربین داره!⚠️
مرد دستش را دور کمر دخترک سفت تر کرد و بی اهمیت لب هایش را به برهنگی گردنش رساند.
_از چی خجالت می کشی؟اینجا رستوران منه!اون دوربینا هم همه تحت فرمان منن نگران نباش!
داغی نفس هایش بهراز را خمار کرده بود و گونه هایش از تصویر اینکه شاید کسانی باشند که آنها را در چنین وضعی می بیند مضطربش می کرد.
دست بر شانه های هادی گذاشت و تلاش کرد تا فاصله ای میانشان به وجود آورد.
_نکن هادی...زشته به خدا!یکی می بینه چی فکر می کنه در مورد من و تویی که سرآشپز این رستورانی؟
_ببینه!اصلا بذار همه عالم و آدم ببینن!چرا انقدر سعی می کنه پنهون کنی حسی که بینمون هست رو؟نکنه اصلا حسی نیست و من دارم اشتباه در موردش فکر می کنم؟
غمگین شده قصد دور شدن کرد که بهراز فوری بازویش را چسبید و شرمزده گفت:
_نه هادی نه!این چه حرفیه می زنی؟من فقط...من فقط می گم وقتی چیزی علنی و رسمی نیست آبرو ریزی نشه برامون!❌
سر پایین انداخت و هادی جفت بازوی دخترک را گرفت و به چشمانش نگاه کرد.
_علنی و رسمی؟
بهراز لب گزید از خجالت و هادی گفت:
_دوربینا خاموشا دختر دیگه در این حد بی احتیاط نیستم که دختری که دوستش دارم رو جلو چشم چند تا نره خر خفت کنم!
بهراز بی اختیار لبخند زد و هادی با شیطنت دست دور کمرش انداخت و او را از زمین بلند کرد.
_ولی می دونی چیه؟...به نظرم بهتره رابطمون وارد یه فاز جدید بشه...
_فاز جدید؟🫢
بهراز متعجب گفت و هادی لب هایش را بی هوا بر لباس چشمک زن دخترک کوبید و همزمان با قدم برداشتن سمت اتاق خصوصی سرآشپز گفت:
_یه فاز شیرین و شور انگیز و شاید فردایی که باید خودمونو برای زندگی متاهلی آماده کنیم...🔥
https://t.me/+kI4XjKSW_pM2N2Vk
https://t.me/+kI4XjKSW_pM2N2Vk
Repost from N/a
بهترین رمان های عاشقانه اینجاست❤️🔥
🩵 عاشقش شدم.نمیدونستم که دوست داداشمه! دل دادم بهش وخودمو دراختیارش گذاشتم اما بی هوا غیب شد ومن موندم و...
💜عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود...
🩷 دخترونگیم رو گرفت و رهام کرد
🩵برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که..و
❤️شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم رفت
🤎 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما...
💜لینک رمان های آنلاین اینجاست
💛ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه
💙گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه
💚مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که...
🧡شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت
❤️عاشقانهای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی
🩵شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه
💜برادرم و دزدیده بودن! و در ازای آزادیش من باید ...
❤️دوست داشتنش ساده نیست
🩶دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب...
🧡دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد...
🩷مربی بدنسازی پایین شهر و دختر پولدار پرنازوعشوه
💙لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش!
🩷صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقهاش در ترکیه زندگی میکند...
🤎دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بیرحم میشود
💜عاشقانه ی سرگرد اینترپل و یه قاتل
🩵دختری که سه ازدواج ناموفق داره
🧡برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او...
❤️اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم
🩷صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم
🤍پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی
💜عشق تا بینهایت
💚پسره خواننده اس و الکی بهش تهمت میزنن که خانه فساد داره و...
💛صدف دختری که بعد مرگ عموش اسیر پسر عمومذهبیش میشه
🩷عشق عجین شده خون و باروت
💙عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی
🩶عروس خونآشامها توسط گرگینه ها دزدیده میشه
💜عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی
🩵اون مرد دیوانهوار عاشق یه دختر شده ولی نمیدونه اون دختر نزدیکش شده که....
❤️رابطه دو زوج کاملا متقاوت از هم
💚مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی..
💛ازدواج اجباری با قاتل زنم.
🤍آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود.
🧡شش عاشقانه در یک اکیپ دوازده نفره
💙مجبور شدم معشوقه اون قاچاقچی باشم
💛عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی
🩷عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند...
🩵وقتی که یک دختر عاشق میشود
🤎من واقعیتم که دردهای بیاغراق زندگی، روی دوشم سوارند!
💙شوهرم مرد اما مجبورشدم به عقد برادرشوهرم دربیاد
❤️مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد
🖤همخونه بودی دختری زبان دراز و لجباز با پسری بی اعصاب و زخم خورده که پی انتقام
🩷ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته
🩵بزرگترین و فعالترین رمانسرای تلگرام
💜دختری فراری از رابطه که بخاطر چک و سفته مجبور میشه...
🩶انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک
🤍پسرخاله ام بهم تجاوز کرد
🩵عشقم بهم خیانت کرد
🩶هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون
💙رابطهای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز
💛بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم میخواست که...
❤️دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره...
🧡مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود
🩵 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم!
❤️عاشق پسر خونده ی پدر گمشدم شدم که با نقشه اومده بود تو زندگیم
Repost from N/a
بهترین رمان های عاشقانه اینجاست❤️🔥
🩵 وقتی شوهرمو با دوستم برهنه روی تخت دیدم درحالیکه حامله بودم...
💜عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود...
🩷 دخترونگیم رو گرفت و رهام کرد
🩵برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که..و
❤️شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم رفت
🤎 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما...
💜لینک رمان های آنلاین اینجاست
💛ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه
💙گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه
💚مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که...
🧡شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت
❤️عاشقانهای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی
🩵شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه
💜برادرم و دزدیده بودن! و در ازای آزادیش من باید ...
❤️دوست داشتنش ساده نیست
🩶دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب...
🧡دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد...
🩷مربی بدنسازی پایین شهر و دختر پولدار پرنازوعشوه
💙لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش!
🩷صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقهاش در ترکیه زندگی میکند...
🤎دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بیرحم میشود
💜عاشقانه ی سرگرد اینترپل و یه قاتل
🩵دختری که سه ازدواج ناموفق داره
🧡برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او...
❤️اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم
🩷صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم
🤍پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی
💜عشق تا بینهایت
💚پسره خواننده اس و الکی بهش تهمت میزنن که خانه فساد داره و...
💛صدف دختری که بعد مرگ عموش اسیر پسر عمومذهبیش میشه
🩷عشق عجین شده خون و باروت
💙عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی
🩶عروس خونآشامها توسط گرگینه ها دزدیده میشه
💜عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی
🩵اون مرد دیوانهوار عاشق یه دختر شده ولی نمیدونه اون دختر نزدیکش شده که....
❤️رابطه دو زوج کاملا متقاوت از هم
💚مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی..
💛ازدواج اجباری با قاتل زنم.
🤍آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود.
🧡شش عاشقانه در یک اکیپ دوازده نفره
💙مجبور شدم معشوقه اون قاچاقچی باشم
💛عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی
🩷عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند...
🩵وقتی که یک دختر عاشق میشود
🤎من واقعیتم که دردهای بیاغراق زندگی، روی دوشم سوارند!
💙شوهرم مرد اما مجبورشدم به عقد برادرشوهرم دربیاد
❤️مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد
🖤همخونه بودی دختری زبان دراز و لجباز با پسری بی اعصاب و زخم خورده که پی انتقام
🩷ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته
🩵بزرگترین و فعالترین رمانسرای تلگرام
💜دختری فراری از رابطه که بخاطر چک و سفته مجبور میشه...
🩶انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک
🤍پسرخاله ام بهم تجاوز کرد
🩵عشقم بهم خیانت کرد
🩶هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون
💙رابطهای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز
💛بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم میخواست که...
❤️دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره...
🧡مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود
🩵 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم!
❤️عاشق پسر خونده ی پدر گمشدم شدم که با نقشه اومده بود تو زندگیم