cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

شهرام شیدایی

زنده‌یاد شهرام شیدایی 1346_1388 ما تمامِ فاصله‌ها را در دلتنگی‌مان زیسته‌ایم و روز‌به‌روز تاریکیِ چسبیده به سینه به گلومان نزدیک‌تر می‌شود...

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
2 978
المشتركون
+424 ساعات
+157 أيام
+3830 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

5.45 KB
@shahramsheydayi تصویری كه مرا می‌خواهد زنده نگه دارد كوچك شده است، كوچك. ــ ناتمامی در ما دنبالِ جایی می‌گردد ــ #شهرام_شیدایی بخشی از شعر @shahramsheydayi
إظهار الكل...
19🔥 3
من به ترس ایمان دارم به خون و واژه های نزدیک قلب حقیقت شاخه ای ست که گنجشکی روی آن می نشیند و وقتی که نزدیکش می شوم می پرد از روی آن حقیقت شاخه و گنجشک و واژه است من دروغی کوچکم با چشم و نگاه و حس کردنم دروغی که از ترس حقیقت را حقیقت می شمارد. روزی امروز خواهد بود همین جا جمع خواهیم شد یک حریق کوچک از خاک و خورشید و خدا روی واژه《دوست داشتن》خواهد فتاد و آتش فاصله را از زمان خواهد ربود من منم را به آتش خواهم کشید که یک کلام به خورشید بماند که یک لحظه به خداوند. **قسمتی از یک شعر بلند** از کتاب آتشی برای آتشی دیگر @shahramsheydayi
إظهار الكل...
28👍 13🔥 2
فکر می‌کنی دردِ من به خاطرِ خورشید است؟ چه فایده بهار بیاید؟ بادام‌ها شکوفه کنند؟ آخرش مگر مرگ نیست؟ هست، اما مگر من می‌ترسم از مرگی که خورشید می‌آوَرَد؟ من که هر فروردین یک سال جوان‌تر می‌شوم، هر بهار عاشق‌تر می‌شوم؛ می‌ترسم؟ آه، دوست من، درد من چیز دیگری‌ست... اورهان ولی رنگِ قایق‌ها مالِ شما ترجمه‌ی شهرام شیدایی ‌@shahramsheydayi
إظهار الكل...
52🔥 6
آه ای درهایِ مدفونِ تنهایی، مثلِ مهتابی بی‌ماه بودم، مثلِ زبانه‌ی آتشی که شب‌هنگامِ شب روزهنگامِ روز به زیرِ آب‌ها بیفتد. آه ای درهای مدفونِ تنهایی وقتی به باران گوش می‌دهم تمامیِ لحظه‌ها را در دلِ هم می‌بینم. ‌ ‌ملیح جودت آندای گیل‌گمش در پی جاودانه‌گی ترجمه‌ی شهرام شیدایی @shahramsheydayi
إظهار الكل...
31🔥 5
Photo unavailableShow in Telegram
آن‌قدر گرفته‌ام که فقط به مُرده‌ها احتیاج دارم فقط٬ به مُرده‌ها #شعرکوتاه #شهرام_شیدایی @shahramsheydayi
إظهار الكل...
38👍 5🔥 5
کسی که در برابرِ سختی‌ها مقاومت می‌کند، آن‌هم به‌تنهایی، باید آدمِ قوی‌ای باشد. من این را زمان‌هایی که تنها بودم و حس می‌کردم که در میان ناامیدی‌ها هستم، خیلی بهتر فهمیده‌ام. سال‌های سال هم آن‌قدر تنها ماندم که به این وضعیت طبیعتاً عادت کردم، حتا — برای این‌که بتوانم غرورِ قوی‌بودن را بهتر حس کنم — گاهی به دنبالِ تنهایی بودم. حسی که حالا بر آن نامِ غرور گذاشتم، اوایل‌ْ راهی برای تسلی بود. کسانی که چون من زندگی‌شان را پُر از اضطراب می‌پندارند، انواعِ چاره‌های مختلفی ازاین‌دست را برای تسلی‌یافتن، پیدا کرده‌اند. این چاره‌ها، برای آن آدم‌هایی که تنها مانده‌اند، دوستِ لحظاتِ تنهایی‌ست. کاش وقت می‌بود و درباره‌‌ی آن‌ها با شما سخن می‌گفتم. چه خوب می‌شد! اورهان ولی رنگِ قایق‌ها مالِ شما ترجمه‌ی شهرام شیدایی @shahramsheydayi
إظهار الكل...
54🔥 6👍 3
پیکسل‌هایی که زندگی‌ست: وقتی تو می‌توانی بمیری این دایره به طرزِ وحشتناکی شروع به کوچک‌شدن می‌کند و وقتی‌که تبدیل به یک نقطه می‌شود دیگر نمی‌توانی با سقوط‌کردن — وقتی‌که تبدیل به یک نقطه می‌شود   دیگر نمی‌توانی از هیچ خوابی بیدار شوی. اعداد دارند به هم نزدیک می‌شوند. من گیجم و باید فریاد بزنم. اما کسی نیست که من فریاد بزنم. کسی وجود ندارد که من فریاد بزنم. داغ است. خواب‌دیدن داغ است. بیدارشدن داغ است. یک روزِ دیگر گذشته است و من باید این را بفهمم. بفهمم که یک روزِ دیگر گذشته است. خواب‌دیدنِ دست‌ها. فقط دست‌ها را خواب می‌بینم. اعداد را ساختیم. اعداد را که همه‌چیز بتواند از هم جدا شود. اعداد به هم نزدیک می‌شوند. می‌توانی این را بفهمی؟ شهرام شیدایی پناهنده‌ها را بیرون می‌کنند ‌ سیاره‌ای را که از مسیرش کج کردی به طرفِ من، تا به من رسید برداشتم و گذاشتم توی جیبم. از دیدِ تو حالا من منهدم شده‌ام    با چیزِ بزرگی که به طرفم گسیل کرده‌ای شک نداری که کارم را ساخته‌ای، ولی از دیدِ من «برداشتم و گذاشتم توی جیبم». از سیاره تا جیب، بینِ ما این‌ها رد و بدل می‌شود: سیاره‌هه زمینه؟ شهرام شیدایی پناهنده‌ها را بیرون می‌کنند ‌@shahramsheydayi
إظهار الكل...
زندانی در زندانی ــ رنگ می‌لرزد ــ زنده‌گی با ما آرام نشده است موسیقی این را خوب می‌داند زنده‌گی کُلّی‌ست، موسیقی کُلّی خودکار می‌ترسد کوه می‌آید دره می‌آید درختان دورتر دریا نزدیک‌تر خودکار می‌نویسد: ما حرکت می‌کنیم با شتاب می‌گذریم. چند خواب فاصله می‌افتد ــ برمی‌گردیم ــ چهره‌ها جامانده چهره‌ها با کوه چهره‌ها با درخت ــ انسان خالی شده است ــ دریا همین‌جا می‌ریزد ما پرت شده‌ایم ما جامانده‌ایم کتاب ها تنها کتاب‌ها همدیگر را می‌نویسند، همدیگر را می‌خوانند ما فریاد می‌زنیم ــ سال‌ها فاصله می‌افتد ــ ما فراید می‌زنیم ــ طشتِ خورشید متلاطم‌تر ــ از این‌درخت به آن‌درخت از این‌دنیا به آن‌دنیا ــ شب‌ها نمی‌گذرند ــ از این‌خواب به آن‌خواب ــ زندان تنگ‌تر شده است ــ زمان صداها را سنگ می‌کند از سنگ فریاد می‌زنیم ــ سنگْ زندانی ــ از فولاد ... ــ فولادْ زندانی ــ ــ ما رها نمی‌شویم ــ کوه‌ها و درختان می‌گذرند با انبارِ صداها لال می‌گذرند چشم‌ها برای دیدن ــ اضافی ــ سکوتی پُر سایه می‌اندازد قلب‌ها از سینه بیرون زده‌اند طبل شده‌اند کوه‌ها بر این طبل می‌کوبند طبل سنگین‌تر شده است همه از چشم‌های خود آویزان ــ ما سنگین‌تر شده‌ایم ــ هیچ‌چیز را به نام نمی‌توان خواند اسم‌ها خطرناک شده‌اند ترس در همه‌چیز می‌نشیند و از روی سرِ هرچیز می‌پرد جای پاها سنگین  پاها سنگین خطر خانه می‌سازد خانه می‌ترسد ــ انتزاع حاکم شده است ــ شب جدا، دست جدا، خواب جدا واژه جدا می‌گرید شب به جان، دست به جان، خواب به جان واژه به جان می‌افتد ــ زندانی به زندانی ــ خط‌به‌خط، سطربه‌سطر کلمه‌به‌کلمه اسب‌ها رَم می‌کنند همه‌چیز در حالِ رَم‌کردن و رَم‌دادنِ هم ترس پا می‌کوبد سنگین‌تر، سنگین‌تر هول به جان می‌افتد نامش چیست؟ نامش چیست؟ اسم به دهان می‌کوبد: ــ خانه ــ باید به خانه برگردیم ــ سایه می‌خندد خودکار ... : ــ انسان خاطرۀ زبری شد، و همه‌چیزِ زمین را زخمی کرد    28 / 10 / 1373 @shahramsheydayi #شهرام_شیدایی #آتشی_برای_آتشی_دیگر #خندیدن_در_خانه_ای_که_می_سوخت
إظهار الكل...
18🔥 2👍 1
@shahramsheydayi مرا شباهتِ دو خانه در سکوتِ شب فریفته است #شهرام_شیدایی #شعرکوتاه @shahramsheydayi
إظهار الكل...
13👍 6
اختر خطة مختلفة

تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.