cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

روانکاوی در شیراز

ادمین👇 @Fk1976

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
211
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
-17 أيام
+730 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

Repost from Persian History
Photo unavailableShow in Telegram
موسی مندلسون [فیلسوف یهودی قرن 18] در حال مرگ بود که گفت: کشیش را صدا کنید و به او بگویید من می خواهم مسیحی شوم؛ همسرش گفت: ولی تو که در تمام زندگیت یک یهودی ارتدوکس بودی، چه چیزی می خواهی بگویی مگر ؟ و او در جواب گفت: بهتر است که یکی از مسیحیان بمیرد؛ نه از ما کانال رسمی پرشین هیستوری📋 @Prsian_History
إظهار الكل...
4_6007910131793138377.mp333.78 MB
افسردگی به انسان فرصت اندیشیدن نمی‌دهد. بنابراین برای اینکه انسان نادان بماند، باید اندوهگینش ساخت. فریدریش نیچه
إظهار الكل...
شناخت از دیگران آشکار می‌سازد که شناخت دیگران چقدر کم می‌تواند مفید واقع شود، و به‌واقع، دیگران چقدر ما را مضطرب می‌سازند. این امر احتمالا با این واقعیت تصدیق می‌شود که وقتی دو نفر عاشق هم می‌شوند، می‌خواهند یکدیگر را بشناسند، و در مورد یکدیگر بیشتر بدانند؛ گویی در این شور آتشین با یکدیگر حرف می‌زنند که به شناختی عمیق و صمیمانه برسند. هنگامی که نوبت به عشق و عاشقی برسد، شناخت کاری از پیش نمی‌برد؛ وقتی نوبت به عشق و عاشقی برسد، عیان می‌گردد که فرد میل می‌ورزد، اما هیچ نمی‌داند که به چه/که دارد میل می‌ورزد. آدام فیلیپس از کتاب حسرت در ستایش زندگی نازیسته ترجمه میثم سامان‌پور
إظهار الكل...
آیا خویشتن خود بودن مستلزم بد بودن است؟ یکی از رایج‌ترین واکنش‌هایی که نسبت به این شیوه زندگی ابراز می‌شود، این است که خویشتن واقعی خود بودن، عبارت از بد بودن، شریر بودن، بی‌بند و بار بردن و مخرب بودن دانسته می‌شود. چنان که گویی هیولایی را از بند رها کرده باشیم. این دیدگاه کاملا برای من شناخته شده است. زیرا هم مراجعانم بر این عقیده‌اند که: «اگر جرات کنم و بگذارم احساساتی که تاکنون در درونم مهارشان کرده بودم، جاری شوند، و یا به هر تقدیر اگر قرار باشد با این احساسات زندگی کنم، بی‌تردید فاجعه‌ای به بار خواهد آمد.» این نگرش، نگرش ابراز شده و یا ابراز نشده تقریبا هر مراجعی است که درصدد تجربه جنبه‌های ناشناخته خویشتن خویش است. اما هیچ یک از دوره های تجارب او در طی مدت درمان این نگرانی‌ها را موجه نمی‌دارد. او به تدریج پی می‌برد که وقتی واقعا خشمگین است، می‌تواند خشم خود را صادقانه ابراز کند، و این خشم موجه و آشکار هرگز مخرب و درهم کوبنده نیست. نیز درمی‌یابد که می‌تواند عبارت از ترس خود باشد و آن را صمیمانه آشکار سازد، و این واکنش نیز اگر آگاهانه ابراز شود، او را ناتوان نمی‌کند. پی می‌برد که می‌تواند به حال خود دل بسوزاند و این کار لزوما «بد» نیست. فرد، با توسل به چنین شیوه‌ای، می‌تواند احساسات جنسی یا تمایلات رافت‌طلبانه و با احساسات «خصومت آمیز» خود را احساس کند و با آنها زندگی کند و اطمینان داشته باشد که دنیا زیر و رو نخواهد شد. دلیل این امر آن است که فرد هرچه بیشتر به این احساسات مجال بروز و ظهور دهد. آنها مکان مناسب‌تری در عرصه هماهنگ تمامی احساساتش خواهند یافت؛ به این معنا که او درمی‌یابد که در وجود او احساسات متفاوتی وجود دارند که اگر با هم درآمیزند و ترکیب شوند، ارگانیزم او را از تعادل بیشتری برخوردار خواهند کرد. کارل راجرز از کتاب هنر انسان شدن ترجمه مهین میلانی
إظهار الكل...
«ای آواره کیستی؟ می‌بینمت که به راهِ خویش می‌روی...» فردریش_نیچه فراسوی_نیک_و_بد همانگونه که نیچه به ما می‌آموزاند، باید به زمین در مقامِ یک آفریننده عشق بورزیم. این آفرینش‌گری به معنیِ مالِ‌خود‌کردنِ زمین به مثابهِ اساسِ وجودِ انسان است. بنابراین، طبقِ آموزه‌هایِ دستوریِ مکانیستی و تکنوکرات، تنها به بهره‌برداری از زمین اکتفا نکنیم، بلکه به زمین به خاطرِ هدیه‌ای که پیشکش می‌کند، به خاطرِ بخششی که برایِ پختگی و رسیدن به سرحداتِ وجود به ما عطا می‌کند، عشق بورزیم. مطمئناً انسانی با چنین پختگی‌ای باید در اَبَرانسان سَر برآورد. با این‌ حال نباید کوشش در راستایِ برآمدنِ اَبَرانسان را یک جهدِ دینیِ دیگر دانست، و مقصودش را یک غایتِ آخرت‌شناختیِ دیگر برایِ وجودِ انسانی در نظر گرفت. همچنین، چنین گفت زرتشت را هم نباید به عنوانِ یک رساله‌ی انجیلی یا رساله‌ی اسطوره‌ای-دینیِ دیگر خواند: نیچه دقیقاً خلافِ این را در نظر دارد. اَبَرانسان از دلِ فروپاشیِ همه‌ی امید‌هایِ آخرت‌شناسانه سَر برمی‌آورد:‌ انسان‌ها می‌خواهند «...خود را برایِ همان زمینی قربانی کنند که روزی از آنِ ابرانسان خواهد شد.» این یعنی وارد شدن به بیابان بی آن‌که امیدِ خروج داشته باشی؛ یا گشایشِ همه‌ی افق‌ها بی آن‌که به فروبستگیِ قریب‌الوقوعی در آینده‌ای نزدیک دل بسپاری. بدین‌ترتیب «...شاید همین که انسان از حرکت به سمتِ خدا دست بکشد از هر فرازی فراتر رود...» اَبَرانسان منتها درجه‌ی چیزی است که انسان باید آروزیش را در سَر بپروراند: «اَبَرانسان باید معنای زمین باشد!» دینِ سنتی، یک مسیر، راه، طریقت، نردبانِ عروجِ یعقوب، یا هفت مرتبه بهشت را فراهم می‌آورد که آدمی را به سویِ غایتِ آخرت‌شناسانه‌اش و تاریخ هدایت می‌کند. این مسیر یا طریقت می‌تواند نیروانا، ساتوری [نوعی بودیسم ژاپنی]، مسیحاباوری، باور به اتوپیایِ نجات‌بخشِ مسیحیایی، اعتقاد به ظهورِ مجددِ مسیح و سلطنت هزارساله‌اش، یا مواردِ دیگر باشد. اما برایِ زرتشت، پیام‌آورِ نیچه، آموزه‌ی طریقت بدین قرار است: «برایِ‌ آن‌ راهی که وجود ندارد.» این آموزه کاملاً با سمبولیسمِ زمین سازگار است، چنان‌که آشوبِ بنیان‌کنِ وجود، یعنی اراده به قدرت، مجالِ هیچ ساختارِ‌ مطلق، بنیادین، یا غایت‌باور را به وجودِ انسان نمی‌دهد. بنابراین برایِ نیچه، «راه و روش» فقط می‌تواند درونِ هزارتویِ وجود تعین یابد. به زعمِ نیچه، این هزارتو به منزله‌ی نمادِ آشوب، یگانه ساختار یا تنها فرمِ مطلقِ زمین است: فرمی که بی‌پایان، غیرِ مستقیم، ناراست و پیچاپیچ است و مجالِ هیچ خروجی را نمی‌دهد. بدین‌سان انسانِ راستین درونِ چنین وجودِ هزارتوگونه‌ای فقط می‌تواند یک "آواره" باشد. آلن_وایس
إظهار الكل...
خوب‌ها نمی‌توانند بیافرینند، آنان همواره آغاز پاینند، آنان کسی را که ارزش‌های جدیدی را روی جدول‌های جدید قانون می‌نویسد، به صلیب می‌کشند، آنان آینده را برای خود فدا می‌کنند، آنان کلّ آینده‌ای انسان را فدا می‌کنند! خوب‌ها، همواره آغاز پایان بوده‌اند … و هر آسیبی هم که افترا زنندگان جهان مسببش باشند، آسیبی که آدم‌های خوب عاملش هستند آسیب بخش‌ترین آسیب است. فردریش_نیچه این_است_انسان
إظهار الكل...
هفتمین راز زنان لوند 🧚‍♀ تکنیکهای تقویت جنبه های مثبت کهن الگوی آفرودیت❤️ #دکتر_فرزانه_فردین_فر ❤️ ❤️ @Dr_fardinfar
إظهار الكل...
4.05 MB
اختر خطة مختلفة

تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.