cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

نگاهی به آثار رضا داوری اردکانی

گردانندگان این کانال ارتباطی با دکتر داوری ندارند.

إظهار المزيد
لم يتم تحديد البلدلم يتم تحديد اللغةالفئة غير محددة
مشاركات الإعلانات
1 058
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
-27 أيام
+230 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

پایان فلسفه در عصر تکنوسیانس (مقالهٔ اخیر دکتر داوری در نشریهٔ فرهنگستان علوم)
إظهار الكل...
Newsletter-79-80.pdf6.40 KB
در کتابی به نام شریعت و عقلانیت اثر آقای عباس شریفی (انتشارات گام نو ۱۳۸۸)، از قول من عبارات و جملاتی دربارهٔ غرب و شرق و وجودبینی و موجودبینی و ... نقل شده‌است. خوشحالم که این کتاب خوب را دیدم و بخش‌هایی از آن را خواندم. این خوشحالی بیشتر از آن جهت است که مرا به تأمل دربارهٔ آن عبارات و جملات واداشت. من آن حرف‌ها را دیگر تکرار نمی‌کنم، اما این به آن معنا نیست که بگویم حرف‌هایم در زمان ادای آن، صِرفِ شعار و لفاظی بوده‌است. ما همهٔ اشیا و موجودات و امور را برحسب نظرگاه و چشم‌اندازی که داریم، می‌شناسیم و دربارهٔ آنها حکم می‌کنیم. آن زمان که این حرف‌ها را می‌گفتم و می‌نوشتم، فیلسوفان اروپا از پوشیدگی افق تجدد و تاریخ غربی می‌گفتند و انقلاب، از چشم‌انداز رهایی و آزادی و دوستی و درستی می‌گفت. اینکه آن چشم‌انداز چه بود و از کجا آمده بود و سرانجامش چه شد، مطلبی است که محققان اهل انقلاب باید در جای خود به تأمل و تحقیق در آن بپردازند. اکنون مطلب من این است که آنچه می‌دیدم و می‌پنداشتم، یک امر شخصی و روان‌شناسی نبود. حتی اگر چشم‌انداز آن زمان را وهمی صِرف بدانند، این وهم به این یا آن شخص و گروه تعلق نداشت، بلکه اکثریت عظیم مردم، با عقاید و اعتقادات و افکار متفاوت، در این توهم شریک بودند و به این جهت، شاید بتوان آن را صورتی از «مکرِ تاریخ» دانست. اکنون آن وهم تقریباً زایل شده‌است. به این جهت، با اینکه هنوز به غرب و شرق می‌اندیشیم، حرف‌های آن زمان کمتر تکرار می‌شود. بلای بی‌تاریخی و جهان بی‌آینده، رضا داوری اردکانی، تهران: نقد فرهنگ، ۱۴۰۲، ص۲۸
إظهار الكل...
به‌هرحال، در دورهٔ جدید نسبت تازه‌ای میان سیاست و ادبیات پدید آمده و ادبیات سیاسی شده است، ولی چون تعبیرِ سیاسی‌شدن ادبیات چندان به گوش خوش نمی‌آید، از آن با عنوان تعهد در ادبیات یا ادبیات متعهد سخن می‌گویند. در حقیقت در عصر کنونی، ادبیات از سیاست جدا نیست، چنان‌که در پژوهش‌ها و تتبعات ادبی، جلوهٔ ایدئولوژی، و در ادبیات سیاسی و در میان ادیبان وابسته به ایدئولوژی، تمایل به پژوهش و تتبع ادبی دیده می‌شود. مگر نه اینکه میرزا آقاخان کرمانی و ذبیح بهروز و بعضی دیگر کوشیدند شاهنامهٔ فردوسی را پشتوانهٔ ملی‌گرایی قرار دهند و مؤسسان ادبیات نو فارسی، یعنی امثال هدایت و جمال‌زاده و نیما یوشیج، نه‌فقط گهگاه به پژوهش و تتبع می‌پرداختند، بلکه هرگز از سودای سیاست نیز فارغ نبودند؟ مختصر اینکه شاعران و ادیبان متجدد ما علاقه به پژوهش را در جان خود حفظ کرده بودند، و این نکتهٔ پرمعنایی است که نیما یوشیج، مؤسس شعر نو فارسی، دکتر محمد معین، ادیب علامه و پژوهشگر ادبی بزرگ معاصر، را وصی خود قرار داد. نشریهٔ فرهنگ، زمستان ۱۳۷۴
إظهار الكل...
‌ ‌ 💠 حلقه هم‌اندیشی و متن‌خوانی کتاب "هنر و حقیقت" اثر دکتر داوری اردکانی 👤 با حضور آقای سیدرسول فاطمی (@sr_fatemy) ▪️ جلسه سوم ⏱ جمعه ۲۶ خرداد ساعت ۱۷:۱۵ 📍قم، خ گلستان، نبش کوچه۴، خانه مصلحان، طبقه زیرین موقعیت در نشان: https://nshn.ir/f3QbsJ0H_xQQMI 🔸شرکت برای عموم (برادران و خواهران) آزاد است. 👈🏻جهت دریافت فایل کتاب و عضویت در گروه به آی‌دی @alirooholamin پیام دهید... ┄┅═✧❁✧═┅┄ ▪️ @SohaQom ‌ ‌کانال اطلاع‌رسانی جلسات سرای هنر و اندیشه(سُها) در قم ‌ ‌ ‌ ‌
إظهار الكل...
Repost from تعلیق
🟢 گوییا باور نمی‌دارند روزِ داوری استاد بزرگوار، جناب دکتر عبدالکریم سروش، یادداشتی کوتاه راجع به همایش «داوری در ترازوی داوری» نوشته‌است و ضمن نکوهش داوری و داوری‌دوستان، از بنده به‌عنوان «تنها» کسی که در آن میان، جرئتِ نقد داشته‌ام یاد کرده‌است. چند روز پیش، با شنیدن سخنانِ از سر احترامِ دکتر سروش پس از مرگ دکتر طباطبایی امیدوار شده بودم که دعوای سروش و داوری هم به مرور زمان به همین سمت و سو میل کند، اما چه توان کرد که خیالِ من و دل باطل بود! در هر حال، با احترام فراوانی که برای دکتر سروش قائلم، از لحن و تعابیری که در این سال‌ها به کار می‌گیرد، در حیرتم و لازم دیدم یکی دو نکته را در این مورد ذکر کنم، هرچند پس از نامهٔ بلندبالایی که استادم، بیژن عبدالکریمی، نزدیک به ده سال پیش در همین موضوع، در پاسخ به ایشان نوشت، دیگر حرف چندانی در این مورد باقی نمانده‌است. چنان‌که سابقهٔ بحث‌هایی که بنده در آن مشارکت داشته‌ام، نشان می‌دهد، چند بار در فضای تلگرام در بحث با افرادی چون دکتر حسن محدثی به دفاع از داوری پرداخته‌ام. در این سخنرانیِ آخر هم تصریح کردم که ضمن موافقت با کلیتِ دیدگاه‌های داوری، پرسش‌هایی هم دربارهٔ آنها دارم و خصوصاً با نظرش راجع به روشنفکران دینی به هیچ وجه موافق نیستم. شاید لحنم تا حدی تند بود؛ در این مورد، نوعی تعمد هم در کار بود، چون به زعم خود، گمان می‌کردم در فضایی علمی و فارغ از تعارف بحث می‌کنم و حرف‌های له و علیه داوری در پس‌زمینه‌ای سیاسی تفسیر نخواهد شد. این نقدها را پیش از این نیز در فضایی دوستانه با خود داوری هم در میان گذاشته بودم. طرفه اینکه در ادامه می‌خواستم به اشتراکات داوری و روشنفکری دینی اشاره کنم که فرصت نشد. غرض از این همه اینکه نقد من بر داوری از جنس مخالفتِ دکتر سروش نیست که بدون همدلی با تفکر داوری و یادآور خصومت‌های شخصی و سیاسی باشد، کمااینکه معتقدم نظر داوری راجع به روشنفکری دینی هم دچار همین مشکلات است. دیگر اینکه اتفاقاً برخلاف آنچه دکتر سروش نوشته‌اند، تنها من نبودم که در آن سخنرانی‌ها به نقد داوری پرداختم، و بسیاری از افراد فاضل، نقدهای جدی‌تر و عمیق‌تر و گزنده‌تری به داوری وارد کردند، از جمله: احمد بستانی (استادیار علوم سیاسی دانشگاه خوارزمی) که همین کتاب «سیری در فلسفهٔ کارل پوپر» را به‌عنوان کتابی کاملاً ایدئولوژیک [و کم‌ارزش] با خود به جلسه آورده بود (و من گمان می‌کردم عنقریب است که آن را آتش بزند!)، محمدحسین بادامچی (عضو هیئت علمی مؤسسهٔ مطالعات فرهنگی و اجتماعی) که داوری را به بدفهمی و سوءتفسیر فارابی متهم کرد و حتی تمام آثار او را بخشی از پروژهٔ حکومتیِ بزرگداشت شرق (هم در دورهٔ پهلوی و هم بعد از انقلاب) دانست، و احسان پویافر (دانشجوی دکتری دانشگاه خوارزمی) که داوری را غرقِ سیاست و بی‌خبر از دنیای بیرون توصیف کرد. صحبت‌های افراد سرشناس‌تری مثل حمید طالب‌زاده و بیژن عبدالکریمی هم به‌صورت پنهان‌تر یا احترام‌آمیزتر به نقد داوری اختصاص داشت، تازه اگر از صحبت کسانی مثل حسن محدثی و رحیم محمدی بگذریم که با لحنی شبیه به لحن خود دکتر سروش، داوری را دچار نوعی هپروت‌اندیشی تعریف کرده‌اند. پس در آن همایش، هیچ‌یک از سخنرانان «ملزم به حفظ ظاهر» نبود و خود دکتر میری (مدیر همایش) هم تأکید می‌کرد که این همایش قرار است در نقد داوری و نه در مدح او باشد. ضمن ادای احترام مجدد به دکتر سروش، باز در انتظارِ روزی می‌نشینم که متفکران دیار ما بتوانند فارغ از غوغای سیاست در گفتگویی حقیقی مشارکت داشته باشند، هرچند آن روز بسیار دیر باشد. علی پیرحیاتی ۲۰ خرداد ۱۴۰۲
إظهار الكل...
Repost from تعلیق
واژه‌نامهٔ آنلاینِ فلسفه (فیلود) به‌صورت آزمایشی راه‌اندازی شده‌است: philod.ir طرحِ این واژه‌نامه را حدود شش ماه پیش، با دستی خالی و دلی پرامید، آغاز کردیم و حالا فیلود شامل بیش از ۱۵ هزار مدخل و معادل‌های بیش از ۴۰ کتاب است. بخش عمدهٔ مدخل‌ها انگلیسی است، اما کلماتِ آلمانی و فرانسوی هم تعداد قابل‌توجهی از مدخل‌ها را تشکیل می‌دهند. این واژه‌نامه همزمان می‌تواند برای جستجوی کلمات فارسی به کار رود و بنابراین دوسویه است. همین حالا که این پیام منتشر می‌شود، تعداد مدخل‌ها در حال افزایش است. امیدواریم با کمک مخاطبان بتوانیم اشکالات را هرچه زودتر رفع کنیم تا این واژه‌نامه بتواند نقشی عمده‌تر در فهم و ترجمهٔ متون فلسفی داشته باشد.
إظهار الكل...
Photo unavailableShow in Telegram
دکتر داوری: هوالباقی با شنیدن خبر درگذشت دوست دانشمند استاد دکتر باقر پرهام دچار اندوهی سخت شدم. پرهام دانشمندی جامع و دارای اطلاعات وسیع و برخوردار از وسعت نظر و درک سیاسی اجتماعی بود و تنها به اسم و رسم و بر حسب ادعا جامعه شناس نبود و شاید به همین جهت در دهه های پایان عمر هر جا که بود خود را غریب حس می کرد. مصیبت درگذشت او را به همه دانشگاهیان و دانشمندان کشور و بخصوص به خانواده گرامیش تسلیت می گویم و از خداوند غفران و رحمت برای او طلب می کنم. رضا داوری اردکانی ۱۴۰۲/۰۳/۰۹
إظهار الكل...
بعضی از زبان‌شناسان و ادیبان که به زبان فارسی علاقه دارند، در راه اصلاح و رفع غلط‌های املایی و انشایی که کم‌کم شایع و رایج می‌شود، کوششی را آغاز کرده‌اند. قدر این کوشش و کوشندگان را باید دانست، اما این غلط‌نویسی‌ها و حتی تصرفاتی که از همه سو در زبان می‌شود، ریشهٔ تاریخی دارد و با علاج موضعی درمان نمی‌شود. زبان از همان‌جا که پریشان شده است، باید به سامان آید. زبان را قلم‌ها آشفته کرده‌اند و قلم باید آن را به صلاح آورد. نامهٔ فرهنگ، ۱۳۷۵، شماره ۱۷
إظهار الكل...
در همین سال‌ها بود که جنگ‌‌‌های ایران و روس درگرفت و مصیبت‌‌‌های بزرگ به بار آورد. می‌‌‌توان اندیشید که شاید این جنگ‌‌‌ها مقدمه و آغاز گسست تاریخی در کشور ما و مایهٔ تعویق و تأخیر اروپایی شدن روسیه شده باشد. امپراطوری تزار در سایهٔ پیروزی در این جنگ‌‌‌ها نهضت‌‌‌های سیاسی و اجتماعی روسیه را آسان‌‌‌تر خاموش کرد، اما این جنگ‌‌‌ها برای ما جز درد و نکبت و مصیبت چیزی نداشت و شاید به همین جهت است که سعی کرده‌‌‌ایم آن را از یاد و خاطرهٔ خود حذف کنیم و حتی مورخان چنان‌که باید به آن اعتنا نکنند. در بعضی کتاب‌‌‌های تاریخ دورهٔ قاجار حتی ذکری از مصیبت‌بارترین و اثرگذارترین حادثهٔ این دوران نشده است. مورخان باید بیندیشند و پاسخ دهند که چرا دربارهٔ جنگی که کم‌نظیر و از جهاتی غریب بود کمتر گفتند و نوشتند. اکنون هم وقتی تنها تعبیر بازمانده از آن یعنی «قرارداد ترکمانچای» را به زبان می‌‌‌آورند کاری به اصل قضیه ندارند و از حقیقت آن بی‌‌‌خبرند و به آن نمی‌‌‌اندیشند و صرفاً پیمان و اقدامی را که دوست نمی‌‌‌دارند با آن قیاس می‌‌‌کنند تا بر زشتی‌اش تأکید کنند و دریغا که در این ایام یکی از ضروری‌‌‌ترین و دشوارترین و مهم‌ترین توافق‌‌‌های سیاسی را با قرارداد ترکمانچای قیاس کردند. شرق‌شناسی و گسست تاریخی، نشر نقد فرهنگ، ۱۴۰۰
إظهار الكل...
کدام‌یک از طرح‌های بالا را مناسبِ واژه‌نامهٔ فلسفه می‌دانید؟Anonymous voting
  • طرح یک
  • طرح دو
  • طرح سه
  • طرح چهار
  • طرح پنج
  • طرح شش
0 votes
اختر خطة مختلفة

تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.