cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

بـاݫے بـا سـرنـوݜـٺ

In the name of God تو قشنگ ترین تیتر زندگی منی💫💛 (به قلم:سارینا و رها) عضویت برای خواندن رمان الزامیست😉

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
260
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
-27 kunlar
-730 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

پارت جدیدی از رمان بازی با سرنوشت به همراه یک تیزر خفن وجذاب ساخته نویسنده خلاق وهنرمند چنل✨😎 ساعت ها را کوک کنید این تیزر هیجان انگیز باشید. https://t.me/+LwgUEMkxVBcwYTNk
Hammasini ko'rsatish...
بـاݫے بـا سـرنـوݜـٺ

In the name of God تو قشنگ ترین تیتر زندگی منی💫💛 (به قلم:سارینا و رها) عضویت برای خواندن رمان الزامیست😉

پارت جدیدی از رمان بازی با سرنوشت با یک تیزر خفن جذاب وبه یاد ماندنی
Hammasini ko'rsatish...
فقط سین‌نزنید رای بدید
Hammasini ko'rsatish...
ژانر رمان بعدی چی باشه؟!Anonymous voting
  • مافیایی
  • شوگر
  • تخیلی
0 votes
#بازی_باسرنوشت •♡#پارت_142♡• سارینا: امشب فرزاد تو بدترین حالت ممکن به خونه اومده ورفته بود توی اتاقش وخودشو حبس کرده بود این وسط خبری از ارغوان هم نبود از ظهر هرچی بهش زنگ میزدم گوشیش خاموش بود میترسیدم دوباره اتفاقی براش افتاده باشه. به سمت اتاق فرزاد حرکت کردم ودر زدم منتظر شدم تا درو باز کنه وقتی دیدم صدایی از اون طرف نمیاد وکسی قصد باز کردن درو نداره خودم درو باز کردم و وارد اتاقش شدم روی تخت خوابیده بود وپشتش به من بود به سمت تختش رفتم و آروم لبه تخت نشستم وصداش زدم. فرزاد خوابی چرا جوابمو نمیدی؟ وقتی صدایی ازش در نیومد بالشتو از زیر سرش کشیدم وگفتم پاشو مگه نمیشنوی دارم صدات میکنم! یهو با عصبانیت از جاش بلند شد وگفت: چیه چته ؟ چرا دست از سرم برنمیداری این کار چه معنی میده هان؟! مگه نگفتم کاری با من نداشته باشید. اصلا معلوم هست داری چه غلطی میکنی؟این چه ریختو قیافه ای واسه خودت درست کردی. ارغوان ولم کرد چی؟ چی داری میگه برای خودت فرزاد این امکان نداره اون عاشق توعه برا چی باید ولت کنه. عاشقم بود ولی دیگه نیست چرا مگه چیکار کردی چی بهش گفتی؟! با توعم فرزاد چرا حرفی نمیزنی نمیتونم حرف بزنم هیچی ازم نپرس فقط بدون زندگیم داغون شد همه چی نابود شد سوخت رفت هوا ارغوان دیگه برنمیگرد این بار هیچ راه برگشتی وجود ندارد. با داداشش حرف زدی؟! چی داری میگی سارینا اون هنوز بیمارستانه وهیچیم یادش نمیاد میخواد چیکار کنه؟ دنیل چی؟! اونم ازش خبری نداره خب حداقل به من بگو چه اتفاقی شاید بتونم حلش کنم اصلا با ارغوان حرف میزنم ببینم از چی ناراحته چی اذیتش میکنه درسته یکم قد ولجبازه ولی غیر منطقی نیست. چرا گره ای که میشه با دست باز کردو میخوای با دندون باز کنی؟! مشکل اینجاست که این گره خیلی کوره سارینا خیلی وشاید هیچوقت باز نشه و ارغوانم برنمیگرده اشتباه از من بود یه صاعقه درست تو بهترین لحظه خورد وسط زندگیم وهمه چیزو خراب کرد اما اینو بِدون که من نمیتونم حتی یک روز بدون ارغوان زندگی کنم من دووم نمیارم.
Hammasini ko'rsatish...
2
گاهی نگاهت آنقدر نافذ است که خودم را نه دیوار پشت سرم را در چشمت می بینم.
Hammasini ko'rsatish...
«ما الذي قالتهُ عيناكَ لقلبي فأجابا؟» چشمان تو با قلبم چه گفتند: که این‌گونه پذیرفت؟! #عبدالمحسن_الصوری
Hammasini ko'rsatish...
به دنبال این نبود که بفهمد آیا این عشق دوطرفه است یا نه. فقط می‌توانست به نقل از گوته بگوید: «دوستت دارم. آیا به تو ربطی دارد...؟» #ژان_کوکتو
Hammasini ko'rsatish...
از تو بهتر ؟ تا دلت بخواهد از تو بهتر آمد ! نه اینکه تو بهترین بوده باشی ؛ آنقدر آمدند که تو بین‌شان گم بودی ! اما مهم دل است ... این دل پایش را کرده در یک کفش ؛ می‌گوید الا و بلا فقط تو! #سيما_اميرخانى
Hammasini ko'rsatish...
پارت جدید به زودی....✍
Hammasini ko'rsatish...