cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

فریاد سیاوش

فصل یک و مهم سایمان نویسنده: پری تبلیغات♡ @tablighet_mah

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
2 786
Obunachilar
-1724 soatlar
-1427 kunlar
+19630 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

Photo unavailable
🥃﹏ گرو گان گیری و تج*اوز ...سک*س گروهی⚠️ 🥃﹏گی گی گی گی گی گی گی گی ⚠️ ║▌❗️║█║▌❕│║▌❗️║▌█❕ با حس #خیس شدن #پایین #تنم ازش فاصله گرفتم و دیدم دور #آلت-م یکم #خونی شده بدون توجه دوباره شروع کردم به #ضربه #زدن ..کم کم داشت #صداش در میومد..دوباره صورتشو تو #تخت فرو برد که متوقف شدم و دوباره کامل روش #دراز کشیدم .. 𝗛⍟𝗧 𝗛⍟𝗧 𝗛⍟𝗧🏳‍🌈💦🔞⚠️ https://t.me/+RusSBrgCcC5jZjE1 https://t.me/+RusSBrgCcC5jZjE1 ❌ منبع +¹⁸ برای افراد هـورنـی ❌
Hammasini ko'rsatish...
من لیلیم! دختری که مجبور شد به مدرسه لزبینا بره... همونطور که از اسمش مشخصه اونجا جایی برای لزبیناست و نمیتونی تنها باشی... البته این قانون برای همه بجز کارا دنریس صدق میکرد... تا قبل از این‌که من بیام!🔥 #لزبین #عاشقانه #مدرسه‌ای #اسمات https://t.me/+8J3r6OGvpDgxMjNk https://t.me/+8J3r6OGvpDgxMjNk
Hammasini ko'rsatish...
Repost from N/a
با ترس چشمامو باز کردم و به اطرافم که پر از تاریکی بود چشم دوختم... اینجا کجا بود من کجا بودم... با ترس شروع به داد و بی داد کردم که طولی نکشید صدای باز شدن درب و بعد صدای قدم های بلندی اومد... _به پرنسس بلاخره بیدار شدی؟! با شکه بهش چشم دوختم ایلیا بود همونی که دیوانه وار دوستم داشت اما چرا منو اینجا آورده بود؟! _من اینجا چیکار میکنم؟! خنده ی بلندی کرد و هوم کشیده ای گفت از حالش ترسیدم و با چشمای پر از اشک بهش نگاه کردم: _تو اومدی اینجا تا بشی ملکه ی قلب من...اومدی بچه امون به دنیا بیاری... شکه از شنیدن حرفاش بودم که سیگار روشنی که دستش بود آورد نزدیکم هنوز درک نکرده بودم که میخواد چیکار کنه که فیلترش گذاشت روی ترقوه گردنم... _با این روش دوست داری بچه امون رو بدنیا بیاریم؟! با این حرفش فهمیدم این مرد سادیسـمی است... اما هنوز چیزی نگفته بودم که لباسامو توی تنم پاره کرد... https://t.me/+lIbGoWydwPg3NWRk https://t.me/+lIbGoWydwPg3NWRk 21 پاک✅
Hammasini ko'rsatish...
خیـ🔞ـانـ🩸ـت

بشینم روش تا ته بره توم🥺😈🔥 پارت گذاری: خیانت:هر روز✍️🏻 فصل اول「 انتـ🔥ـقام」تکمیل و فایل شده فصل دوم عــشــقــ🫀بــ❤️‍🔥ے پــایــان تکمیل و فایل شده رمان جدید فصل اول خیـ🔞ـانـ🩸ـت ژانر:#بزرگسال_صحنه_دار_عاشقانه به قلم:دختر یـ❄️ـخی

آیان هایبرید ریزه میزه ای که چشم یه الفای خون خـالـص رو میگیره و مجبور میشه با حـفـره تنگ و بـاکـرش نیاز هاشو برطرف کنه... 🔞💦 _بدن بکر و دست نخوردت داره دیونم میکنه امگا!! سر #عـضـو کلفت و داغ‌ش روی ورودی حفرم گذاشت و فشار داد که از درد جیغی کشیدم🔥 _اما نگران نباش امشب جوری #بـفـاکـت میدم که #سوراخت حسابی گشاد بشه ببین چطوری داری شبیه یه هـ.ـرزه عـضـوم رو قورت میدید انگار بدنت ساخته شده تا #کلفتمو راضی نگه داره....🔥💦 https://t.me/+B7vxNWeLRno2ZjM0 https://t.me/+B7vxNWeLRno2ZjM0
Hammasini ko'rsatish...
00:05
Video unavailable
#لیتل_گرل_که_به_ددیش_التماس_میکنه_بهشتشو_بخوره🍑🍼👅 زیرش داشتم پیج و تاب میخوردم سوتینمو درآورد رفت پایین‌تر بینیشو گذاشت از روی شرت رو بهشتم و بویید.🐙🌸💦 نیما:اففففف بوی توت فرنگی میدی الای این بهشتت فقط برا منه اففففف چه زود خیس کردی بیشرف .🍓💧🎀 نیما:کجاتو بخورم؟ الای:وایییی نیما تورو خدا میخوام بهشتمو... با احساس زبونش رو بهشتم از لذت جیغ کشیدم نزاشته بود حرفمو کامل بگم🥺🪷🔥 الای:آههههه نیماااا تند تررررر زبونتوووو بکن داخلمممم اههههه.🍌🍭🧸 https://t.me/+dVNChKMcv9k4Yzlk https://t.me/+dVNChKMcv9k4Yzlk #زیر_هجده_سال_جوین_نشه ❌️🔞⛔️
Hammasini ko'rsatish...
6.61 KB
02:12
Video unavailable
دختر فقیری که وارد مدرسه پولدارا میشه ولی نمیدونه اون مدرسه در اصل...🏳‍🌈💦 با ورودم به کلاس یکی از دخترا سوتی کشید. -درسته فقیره ولی اندام اینو اگه من داشتم... معذب به دنبال جای خالی تو کلاس گشتم. ولی... تنها جای خالی کنار کارا دنریس شاخ ترین دختر مدرسمون بود! مردد به بقیه نگاه و روی نیمکت کنارش نشستم. صدای اوووو گفتن بقیه پیچید. -الان کارا میرینه بهش... بچه ها تا معلم نیومده نمایش داریم. کارا ولی بی توجه به حرفاشون مشغول آنالیز بدنم بود... ازش بعد ماجرای دیشب خجالت میکشیدم! از این‌که بهش اعتراف کردم که لزبینم و بهش حس دارم خجالت میکشیدم!🔥 کارا سرشو به گوشم نزدیک کرد... فکر کردم میخواد همونطور که بچه ها گفتن ضایعم کنه ولی... با حرفی که زد همونجا روی نیمکت خشکم زد... https://t.me/+8J3r6OGvpDgxMjNk https://t.me/+8J3r6OGvpDgxMjNk
Hammasini ko'rsatish...
6.71 KB
00:09
Video unavailable
الفای خون خـالـص امـگای کیوت و دورگه ای رو تو سرویس گیر میندازه و با انگشت های مردونش حـفـره تـنـگش رو انـگـشـت میکنه...🔥💦 انگشتش رو روی #حـفـره امگا گزاشت و بدون اینکه واردش کنه با بدجنسی دور اون سوراخ خـیـ🍌ـس و لجز کشید... با دسته آزادش ضربه آرومی به گونه سرخ شدش زد که باعث شد اشک هاش پایین بچکه و با التماس به الفا نگاه کنه... _نوچ نوچ امگای دست و پاچلفتی من حسابی خودش رو خیس کرده... #سوراخت داره انگشتامو میبلعه😈 هقی زد که الفا بیشتر از قبل بدنش رو خم کرد و از پشت بهش چسبید و #دیـک کلفتش رو بهش مالید💦 _نمیتونم تا شب ازدواج صبر کنم... پس چطوره همین الان سوراخ تشنش رو با دیکم پر کنم امگا!...🔞💢 https://t.me/+B7vxNWeLRno2ZjM0 https://t.me/+B7vxNWeLRno2ZjM0
Hammasini ko'rsatish...
1.01 MB
Repost from N/a
#آراد_پسر_حشری_که_نصف_شب_دوست_دخترشو_از_کص_و_کون_پاره_میکنه🔞🚫 آروم آروم شروع کردم به #تلمبه زدن هر دومون هم نفس کم آورده بودیم سرمو جدا کردم که هر دومون نفس عمیقی کشیدیم .🍑🫦 شدت #تلمبه هامو بیشتر کردم هر دومون هم از لذت زیاد #ناله هامون بلند شده بود سلین کم مونده بود به گریه بیوفته.🔥🔞 دراز کشیدم پشتش یکی از پاهاشو بردم بالا و دوباره #ک_ی_ر_م_و فرستادم داخل #ک_ص_ش_و شروع کردم به #تلمبه زدن .🍆💦 انگشتمو گذاشتم رو #چ_و_چ_و_ل_ش_و تند تند تکون دادم همیشه اول سلین و #ارضا میکردم بعد خودم #ارضا میشدم تو #س_ک_س معتقد بودم لذت اصلی رو باید خانم ببره اگه من #ارضا بشم سلین نه منم لذت نمی‌برم.😈⛔️🚫 هر دومون هم با لرزش زیاد #ارضا شدیم که #آبمو تو #ک_ص_ش خالی کردم دیگه نمیتونستیم از خماری چشامونو باز نگه داریم .👅🍑🔞 دیگه منم نمیتونستم بلند شم برم حموم منی که به شدت وسواس بودم الان دلم میخواست فقط بخوابم. همونطور #ک_ی_ر_م داخل #ک_ص سلین موند و هر دومون به خواب عمیقی فرو رفتیم.😈⛔️💦🫦🔥👅 #بچه_جوین_نشه🚫🔞 https://t.me/+lIbGoWydwPg3NWRk https://t.me/+lIbGoWydwPg3NWRk 19 پاک✅
Hammasini ko'rsatish...
خیـ🔞ـانـ🩸ـت

بشینم روش تا ته بره توم🥺😈🔥 پارت گذاری: خیانت:هر روز✍️🏻 فصل اول「 انتـ🔥ـقام」تکمیل و فایل شده فصل دوم عــشــقــ🫀بــ❤️‍🔥ے پــایــان تکمیل و فایل شده رمان جدید فصل اول خیـ🔞ـانـ🩸ـت ژانر:#بزرگسال_صحنه_دار_عاشقانه به قلم:دختر یـ❄️ـخی

پسری که برای انتقام تبدیل به کابوس برادر‌بزرگترش می‌شه و هرشب به بدترین‌ و عذاب‌آورترین شکل ممکن باهاش سکس می‌کنه و به فاکش می‌ده❌🔞چی می‌شه وقتی می‌فهمه برادرش بی‌گناهه و سال‌هاست مظلومانه و از دور عاشقشه⁉️ "خواهشا اگر دنبال رمان هایی با صحنه های خشن و خیلی باز نیستید وارد نشید‼️" https://t.me/+2JAEcqBhc3NlMDNk https://t.me/+2JAEcqBhc3NlMDNk
Hammasini ko'rsatish...
مامی... مگه نمیبینی سوراخ بیچارم حسابی خیس شده و داره بخاطرت نبض میزنه؟🥹🔥 چطوری میتونی انگشتای بزرگ و کشیدتو ازم دریغ کنی و باهاشون محکم به فا*کم ندی تا دوباره ثابت کنی من همیشه فقط تو دستای خودته که آروم میشم؟🙃💦 مامییی لطفاً :((((🔥 بهتره خیلی زودتر اونارو توم فرو کنی و بهم لذت بدی وگرنه من تضمین نمیکنم تا یکم بعد تو اشکایی که از پایینم سرازیر میشه غرق نشیم:>❤️
رمانی هات و ممنوعه از یه دنیای رنگی 🌈
رمان مامی لیتل گرل ☁️🍓 https://t.me/+jFEBOYO1ZTVmYjVk https://t.me/+jFEBOYO1ZTVmYjVk ʰᵒˡʸ ˢᵉⁿˢᵉ ᵇᵃⁿᵉʳ سریع تر بیا تا لینک باطل نشدههههه 🎀💦
Hammasini ko'rsatish...