💦𝙃𝙤𝙩 𝙠𝙞𝙨𝙨💯
پاهاشو از هم باز کنی زبونتُ بکشی رو به.شتِ خیسش🩸👅💦 #بزرگسال❗❌ نویسنده: صدف🐚
Ko'proq ko'rsatish11 066
Obunachilar
-5924 soatlar
-3227 kunlar
-29630 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Obunachilar o'sish tezligi
Ma'lumot yuklanmoqda...
Repost from N/a
#سکستومدرسه🔞
#پارت_10
-آه معلم جر خوردم خواهش میکنم تندترررر
به میز چنگ زدم و تلم.به هاش انقدر تو ک.صم تند بود که پایه صندلی شکست
-تا حالا دختربچه سال نگ.اییده بودم اوففف عجب ک.ص خیسی داری مادر ج.نده
از تحقیرهاش لذت میبردم... پسرش که تا الان فقط ج.ق میزد بلند شد و سیلی به سینه های کوچیکم زد
_کو.ن و ک.صشو جررر بدیم که دیگه تو کلاس خرخونی نکنه
_اوممم آهههه پااااره شدمممم ددی هردوتون همزمان بکنید تو ک.صم
باورم نمیشد من خرخون و مظلوم کلاس اینجوری دارم زیر معلمم و پسرش اینجور هرزه بازی در میارم
https://t.me/+QHYRL4pE7ho2MmFk
دانش آموز سکسی هرروز تو کلاس زیر معلم و پسرش جر میخوره🙈🔞💦
9910
Repost from N/a
#سکستومدرسه🔞
#پارت_10
-آه معلم جر خوردم خواهش میکنم تندترررر
به میز چنگ زدم و تلم.به هاش انقدر تو ک.صم تند بود که پایه صندلی شکست
-تا حالا دختربچه سال نگ.اییده بودم اوففف عجب ک.ص خیسی داری مادر ج.نده
از تحقیرهاش لذت میبردم... پسرش که تا الان فقط ج.ق میزد بلند شد و سیلی به سینه های کوچیکم زد
_کو.ن و ک.صشو جررر بدیم که دیگه تو کلاس خرخونی نکنه
_اوممم آهههه پااااره شدمممم ددی هردوتون همزمان بکنید تو ک.صم
باورم نمیشد من خرخون و مظلوم کلاس اینجوری دارم زیر معلمم و پسرش اینجور هرزه بازی در میارم
https://t.me/+QHYRL4pE7ho2MmFk
دانش آموز سکسی هرروز تو کلاس زیر معلم و پسرش جر میخوره🙈🔞💦
10210
Repost from N/a
#سکستومدرسه🔞
#پارت_10
-آه معلم جر خوردم خواهش میکنم تندترررر
به میز چنگ زدم و تلم.به هاش انقدر تو ک.صم تند بود که پایه صندلی شکست
-تا حالا دختربچه سال نگ.اییده بودم اوففف عجب ک.ص خیسی داری مادر ج.نده
از تحقیرهاش لذت میبردم... پسرش که تا الان فقط ج.ق میزد بلند شد و سیلی به سینه های کوچیکم زد
_کو.ن و ک.صشو جررر بدیم که دیگه تو کلاس خرخونی نکنه
_اوممم آهههه پااااره شدمممم ددی هردوتون همزمان بکنید تو ک.صم
باورم نمیشد من خرخون و مظلوم کلاس اینجوری دارم زیر معلمم و پسرش اینجور هرزه بازی در میارم
https://t.me/+QHYRL4pE7ho2MmFk
دانش آموز سکسی هرروز تو کلاس زیر معلم و پسرش جر میخوره🙈🔞💦
9300
Repost from N/a
#سکستومدرسه🔞
#پارت_10
-آه معلم جر خوردم خواهش میکنم تندترررر
به میز چنگ زدم و تلم.به هاش انقدر تو ک.صم تند بود که پایه صندلی شکست
-تا حالا دختربچه سال نگ.اییده بودم اوففف عجب ک.ص خیسی داری مادر ج.نده
از تحقیرهاش لذت میبردم... پسرش که تا الان فقط ج.ق میزد بلند شد و سیلی به سینه های کوچیکم زد
_کو.ن و ک.صشو جررر بدیم که دیگه تو کلاس خرخونی نکنه
_اوممم آهههه پااااره شدمممم ددی هردوتون همزمان بکنید تو ک.صم
باورم نمیشد من خرخون و مظلوم کلاس اینجوری دارم زیر معلمم و پسرش اینجور هرزه بازی در میارم
https://t.me/+QHYRL4pE7ho2MmFk
دانش آموز سکسی هرروز تو کلاس زیر معلم و پسرش جر میخوره🙈🔞💦
4300
Repost from N/a
چقدر شب اضافه میآید وقتی که نیستی.
#افشین_صالحی🦢🍃
27510
00:03
Video unavailable
#مدرسه_سکس💦👅
+چرا از ک*صت آب میچکه خانوم معلم؟ شلوار و مانتوت خیس شده!
آقا مدیر ک..یر کلفتش و از پشت توی #تپلم فرو کرد:
+جوووون،بازم واسم خیس کردی؟
امروز تو کلاس زیر خودم جر میخوری و صدای ناله هاتودانش آموزات میشنون
دو انگشتش و تو واژن تنگ و #خیسم حرکت دادم.
-خوبه هرزه کوچولو؟
با لکنت و ناله گفت:
-خیلی...خیلی...خوبه من کلفت تو میخوام آقا مدیر
میخوام زیرت #جر بخورم
+پاهات و کامل باز کن
#ک*صت باید شبا زیرم جر بخوره
تپل صورتی تو نشونم بده تا سالارم سیخ شه
وقتی ناله کردم سیلی به تپلم زد:
-هر روز خودت و خیس میکنی باید به #دیلدو هم سرویس بدی سوراخات پر شه
میخوام #هرزه کوچولوم جر بخوره
#دیلدو تو بهشتم کرد #ابنبانش🍆 رو#سوراخم تنظیم کرد و یهو فرو کرد که یهو جیغ کشیدم
-تپلت مثل یه #جنده رو #ک..رم تکون بده
-هرمز آخ چقدر کلفتی
-ناله کن جنده کوچولو
ناله کن بچه ها هم صدات و بشنوه و بفهمه معلم کوچولو شو هر روز تو دفتر میگام
https://t.me/+_8EUBscptghiNjE0
https://t.me/+_8EUBscptghiNjE0
https://t.me/+_8EUBscptghiNjE0
#ددی_لیتل_گرل💦 #اروتیک🔞 #هات🔥
19840
#همخونه_اخموی_من
#پارت_779 #پارتواقعیییی💯🔞🙈
تنش لرزید و بیشتر خودش بهم چسبوند و کمرش بالا میگرفت و دوباره روی تخت میکوبید.
- نمیتونم دیگه هامون....آییی...
زبونم رو تند تند روی ک*صش میکشیدم و خیسیش بیشتر از قبل شد و دستاش روی سرم نشست و موهام گیر انگشتای کوچیکش شد.
سرم رو به ک*صش میفشرد و ناله هاش بیشتر شد.
- آی..هامون...بیشترر بخورش...ای لعنتی خیلی حال میده...وایی... اه...آخ اخ لعنتی دیگه نمیتونم تحمل کنم...
- جووونم ک*صت دیگه کی*رم میخاد اره؟ واسه همین اینجور داره اب پس میده...جووونم خودم کل آبش با یه لیس میخورم.
زبون خیس و لزج شده از آب ک*صش رو روی واژنش گذاشتم و محکم لیسی زدم که جیغی کشید.
محکم شروع به مکیدن چو.چ.ولش شدم و انگشتم رو داخل واژنش فرستادم.
همزمان که چوچولش رو میمکیدم انگشتم رو محکم و تندتند داخلش میکوبیدم.
ناله هاش تموم اتاق رو گرفته بود و همین حشری ترم کرده بود.
زبونم لول کرده داخل سوراخش فرو بردم و شروع به تکون دادنش کردم.
- اخ لعنتییی....بسهههه توروخدا بسهههه
- تا نگی چیکارت کنم همینجور ادامه میدم جوجه ام
گفتم و دوباره شروع به مکیدنش کردم و انگشتم داخلش فرو بردم و تندتر از قبل عقب جلو میکردم که جیغ بلندی کشید و موهام چنگ زد و سرم رو به ک*صش فشرد و با چشمای بسته و لبایی که بین دندوناش گیر کره بود با نفس نفس و جیغ مانند لب زد.
- آی هامون...بسه...لعنتی خودت میخام....کی*رت...الان...فقط کی*رت میخااام...همون بجای زبون و انگشتت بکوب داخلش...آیییی..
- جووونم خوشکلم که اینجور بیقرار کی*رم شدی، منم دارم میترکم که کی*رم بکوبم تو ک*ص تپل و خوشمزت...اخ اخ ...لعنتییی سیر نمیشم هرچقد میخورم و میکن*مت...
میک محکمی زدم و بلند شدم و خودم بین پاهاش تنظیم کردم.
سیلی محکمی به هردو سینه هاش میزدم و با گرفتن کی*رم با اون یکی دستم کلاهکشو روی خیسی واژنش میکوبیدم.
واسه تحریک کردن بیشترش چنگی به سینه اش زدم و محکم میمالیدمش و همزمان کلاهک کی*رم داخل واژنش میبردم و درمیاوردم که یهو....
💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯
https://t.me/+E6zdM4Q6BEk1MmE0
https://t.me/+E6zdM4Q6BEk1MmE0
https://t.me/+E6zdM4Q6BEk1MmE0
https://t.me/+E6zdM4Q6BEk1MmE0
https://t.me/+E6zdM4Q6BEk1MmE0
https://t.me/+E6zdM4Q6BEk1MmE0
https://t.me/+E6zdM4Q6BEk1MmE0
💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞🔥💯🔞
بعد سالها از خارج برمیگرده و دختر عموی خودش رو توی اتاق خودش با پوشش نامناسب و ممه های بیرون زده میبینه و از همون شب اول انگولکش میکنه و...🙈🔞🔥
#سکسیهاتشورتخیسکنکشمکشلجولجبازیهمخونهای🔞🙊🤭💯🔥❌❌
22710
#part1
_اوفففف پسر نگاه کن چ ک.ونی میده لعنتی عقب جلوشو یکی کردن..!!
https://t.me/+LWl7dycaii9jODI0
متعجب دست رو دهنم گذاشتم دوست حسین چ حرف بدی زد
حسین انگار حالش یه جوری شده بود
نفس تندی کشید
_کارشون اینه مادر ج. نده ها اوف لعنتی یارو دورش پر ک ص بعد دور ما پر پشمه ریدم ب این شانس
مات زل زدم بهشون حرفای زشتی میزدن
دست دوست حسین رو رون پاش نشست و گفت
_میگم ما که #ک._ص دورمون نیست... بیا از هم استفاده کنیم
و چشمکی حواله حسین کرد
حسین مثل من متعجب شکه به دوستش زل زد و با عجز گفت
_چی میگی ک.ونی نبودیم ک میخوای ک.ونیم کنی مرتیکه
دوستش از ری اکشن حسین منصرف نشد بلکه بیشتر مشتاق شد بجاش دستش رو خشتک حسین نشست و از روی شلوار حسین دستشو بالا و پایین میکرد
_بیخیال بابا ش.ق درد گرفتم بیا فقط بمالیم لعنتی
انگاری حسین با دیدن اون فیلم مثبت 18 حسابی داغ کرده بود که بی طاقت ناله ای کرد
_لعنت بهت در بیار لنتی
هردو چیزای از شلوارشو درآوردن شبیه #مار ولی #گوشتی مال همو میمالیدن دوست حسین سرشو خم کرد و زبونی به مار حسین زد که صدای آه بلند حسین فضار و پر کرد
کارشون باعث تعجبم شده بود
قدمی ب عقب برداشتم ک در صدای بدی داد با دیدن نگاه دوست حسین عرق سردی رو کمرم نشست
https://t.me/+LWl7dycaii9jODI0
https://t.me/+LWl7dycaii9jODI0
https://t.me/+LWl7dycaii9jODI0
_حسین فکر کنم دیگه نیازی ب مالیدن نداریم ی ک ص جیگر کوچولو گوش وایساده بود
{هرزه ی پاک}
رمان هات 🔥شهوت انتقام هرزه ی پاک 🔥
34310
نگاهی به دیس شیرینی نارگیلی میاندازم و کلافه زنگ در را میفشارم. اگر اصرار مادری نمیبود، به هیچوجه نزدیک این خانه، مخصوصا صاحبش نمیشدم.
صدای قدمهای مردانه باعث میشود که پشیمان شده و به خانهمان برگردم... اما قبل از اینکه حرکتی بکنم در باز میشود و معین در چهارچوب در قرار میگیرد. دست به سینه میشود و با لبخندی که سعی دارد بروز ندهد میگوید:
-اگه فکر میکردم دعوای امروز باعث میشه با دیس شیرینی نارگیلی، اونم از اون شیرینیهایی که منو معتاد بهشون کردی بیای به دیدنم، زودتر این دعوا رو راه مینداختم.
اخمهایم به شدت در هم فرو فرو میروند و بدون اینکه نگاهش کنم از همان فاصله دیس را به سویش میگیرم و میگویم:
- من این شیرینیها رو درست نکردم، اگه اصرار مادری و پا دردش نمیبود به هیچ وجه خودم نمیاومدم و زنگ در این خونه رو نمیزدم، این شیرینیها مخصوص گوهر خانمه، مثل اینکه دیروز سفارسشو به مادری داده بودند.
بدون اینکه دیس را بگیرد با همان لبخند لعنتیاش از خانه بیرون میآید و نزدیکم میایستد و سر به سویم خم میکند:
-حالا چرا نگام نمیکنی؟ ناراحتی ازم؟
نگاهم به کفشهایش است و لباس ست ورزشی که به تن کرده است.
-میشه لطفاً اینو بگیرید؟ من باید برم.
-نچ نمیشه. نگفتی ناراحتی ازم؟
مستأصل پا به پا میشوم که یک دانه شیرینی بر میدارد و در حین خوردنش میگوید:
-ناراحتی که نگام نمیکنی، هر چند بهت حق نمیدم...
حرصم میگیرد و خیره در چشمان شیطنت بارش میگویم:
-معلومه حق نمیدید، جز خودتون کس دیگهای رو هم میبینید؟ هر طور دلتون میخواد پیش بقیه با من حرف میزنید و سنگ رو یخم میکنید، تنها هم که میشیم طلبکار و حق به جانبید و حتی یه معذرت خواهی هم نمیکنید.
همان لبخند لعنتیاش وسعت یافته و خیره نگاهم میکند که باعث میشود دیس را به سینهاش بزنم و رو برگردانم. همزمان که دیس را میگیرد، بازویم را هم سریع میگیرد و مقابلم میایستد.
-برای چیزی که حق گفتم معذرت خواهی نمیکنم خانم.
بازویم را به شدت از دستش بیرون میکشم:
-آره خب، من اصلا در سطح شما نیستم که ازم معذرت خواهی کنید. به قول خودتون من یه دختر امُل بی دست پام که با بند بازی و پارتی بازی پدرم، حسابدار اون شرکت شدم.
نفس به نفسم میایستد و با لحن دیوانه کننده مردانهاش پچ میزند:
-قربون گِله کردنات بشم خب؟
نفس کم میآورم و عصبانیتم به آنی فروکش میکند. نرم شدنم را میبیند که ادامه میدهد:
-آدم معذرت خواهی کردن نیستم ولی بلدم از دلت در بیارم...
میخواهم فاصله بگیرم که اجازه نمیدهد:
-صبر کن ببینم کجا؟
-من... من باید برم. ممکنه کسی ما رو ببینه وجه خوبی نداره... شبتون بخیر.
باز شدن در همسایه باعث میشود معین در یک حرکت مرا به داخل حیاطشان بکشاند و در حینی که به دیوار تکیهام میدهد در را ببندد. نفس حبس شدهام را آزاد میکنم و او در تاریکی روشنی حیاط سر به سویم خم میکند.
-اگه کشیدمت تو حیاط فقط به خاطر ترس تو بود وگرنه من ابایی ندارم از اینکه تو رو تو بغل من ببینند.
رنگم پریده و نفسم با گفتن بغل در سینه حبس میشود اما به سختی پاسخش را میدهم:
-نه نباید ببینند، آخه من در سطح شما نیستم و شما موقعیتهای خوبتون رو از دست میدید. با اجازه.
دست روی در میگذارد و در واقع در حجم تنش گم میشوم و او در حینی که سر خم میکند و بوسهای آرام روی شانهام مینشاند، پچ میزند:
-تازه پیدات کردم خانم مهندس، کجا بذارم بری وقتی اول و آخرش جات تو بغل خودمه؟
بینفس در گرداب اثری جدید از زهرا سادات رضوی👇👇👇
https://t.me/+6L4OgDa5nC0yYTk8
https://t.me/+6L4OgDa5nC0yYTk8
https://t.me/+6L4OgDa5nC0yYTk8
https://t.me/+6L4OgDa5nC0yYTk8
28120
Repost from N/a
روی پاهای عمو نشستم و دامنم رو زدم بالا و پاهام رو از هم باز کردم: عمو نیگا کن، هر وقت تو میای خونه امون اینجام خیس و داغ میشه، تو میدونی چرا همچین میشم؟
چشم هاش برق زد و گفت: جوون... چه ک.ص سفیدی...یه ذره پشمم نداره!
با تعجب گفتم: عمو ک.ص چیه؟
انگشتش رو کرد توم که آهی کشیدم: ای عموووو...درد میکنه.
- از بس تنگه طاقت انگشتمم نداری.
تُفی روی بهشتم انداخت و گفت: دوای دردت پیشه عموئه خانم کوچولو...
اینو گفت و زیپ شلوارش رو باز کرد که یه مار سیاه از وسط پاهاش افتاد بیرون تا به خودم بیام سرش رو کرد تو سوراخ بهشتم که....
https://t.me/+GipvD416Llk2OWI0
3510