cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

LITTLEWORLDتقاصِ شَه💦وَت

شروع رمان جذاب ( تلاطم، آرتی کوچولو) 🙈💋 حین اسپنک زدناش انگشتشُ تو دهنت عقب و جلو کنه🍓🌸

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
6 169
Obunachilar
-1224 soatlar
-1067 kunlar
-43530 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

- اونجات خیلی بزرگه؟ نگاه با اخمی بهم انداخت. - کجامو میگی بچه؟ دستمو روی خشتکش گذاشتم و فشار دادم که از جا پرید. - دودولت کلفته؟ شرتت خیلی بزرگ بود دیدم. - بچه این چیزارو از کجا بلدی؟ - ناپدریم بهم گفت. با این حرفم از جا پرید. - تو دست خورده ای؟ دختر دست خورده بهم انداختن. اتیششون میزنم. 💦وقتی ۱۳ سالم ناپدریم بهم تجاوز کرد. بعدش منو دادن به پسرخاله ی ۳۰ سالم ولی وقتی فهمید باکره نیستم... https://t.me/+ftR1PgfMOK0wZTdk
Hammasini ko'rsatish...
مامانش رفت سمتش و گفت: _دربیار شورتتو دختر نوید دکتره محرمه جای داداشته بزار تا بابات نفهمیده درستش کنه گریش گرفته بود رو به مامانش گفتم : _خاله بیرون باشید خودم درستش میکنم مامانش که رفت بغلش کردم و گذاشتم رو تخت با این که سنش کم بود اندام پری داشت همین طور که بغلش کردم باسنشو مالوندم خیلی گوشتی و نرم بود میخواستم  هر چه زودتر بهشتشو ببینم https://t.me/+ftR1PgfMOK0wZTdk
Hammasini ko'rsatish...
هی پسر. خیلی دلم برات تنگ شده. خیلی زیاد! اما نمی‌تونم کاری بکنم. جز اینکه برم روی بالکن، سیگارمو روشن کنم‌و اشک بریزم. تو این بلارو سرم آوردی. یادته؟ یادمه آخرین باری که بغلم کردی آروم دم گوشم زمزمه کردی که هیچ‌وقت ترکت نمی‌کنم. سر حرفت نموندی! ترکم کردی. ولی اگه یک‌روز خواستی برگردی، بدون درِ قلب من همیشه واست بازه. بدون جات همیشه تو قلبمه. بدون همیشه قلبم واسه‌ی تو می‌زنه.
Hammasini ko'rsatish...
👍 6😢 1
پارت جدیدو خوندین😍😍
Hammasini ko'rsatish...
دختره رو میدزدند و بعد با دوستش وحشیانه بهش تجا*وز میکنه💦🍒🍆 هرچی دست و پا زد نتونست خودشو از قفس آزاد کنه با چشمای گریون زل زده بود که #ویبراتورو داخل بهشتش فرو کردم و گذاشتم رو #درجه_زیاد داشت دوباره به اوج میرسید🌸🌈💎 _نظرت چیه اول پشتت رو و فتح کنیم؟ #گوی و از #سوراخ_تنگش درآوردم و همزمان ک..یر اشکان وک..یر خودمو #داخلش جا دادیم🔞♨️ با تمام قدرت بهش #ضربه میزدیم..👄. https://t.me/+TGFPxnF8VHljMzM0 ک..ص و کو..ن دختره رو با رفیقش جر میدن👅🍑🔥
Hammasini ko'rsatish...
#تقاص_شه💦وت #پارت_۴۷ ** توی خواب و بیداری بودم که حس کردم موهام کشیده شد. ناباور چشم باز کردم و با قیافه ی زنی که تا الان ندیده بودم مواجه شدم. - پاشو نجاست... بلند شو برو حموم ببینم.. خوب اینجا افتادی لنگر انداختی. از دردی که توی سرم پیچیده بود اخ و اوخ کنان روی تخت نشستم. - پدرسگ لختی؟ بی حیاعه بیشرف... بپوشون تن و بدنت رو ببینم عوضی. - موهام...ای سرم...ول کن موهامو. زنه یه فشار به موهام داد و بعد ولم کرد. دستم رو روی سرم گذاشتم و چشم هام از اشک پرشد. لباسام همه زیر تخت ریخته شده بود. دونه دونه رو برداشتم و همه رو تنم کردم. - اسمت چه کوفتی بود؟ اب دهنم رو قورت دادم و لب زدم: - آل...آلما - لکنتم که داری! بیچاره برادرزاده ی من که اسیر دست شما دوتا خواهد لکاته افتاده. ک*یـ‌رشو محکمتر تو کـ‌*صم کوبید و سینه هامو چنگ زد. خواهرم از لای در نگاه می کرد که چه جوری پسر شوهرش داره میگادم و اشاره می کرد بیشتر پاهامو باز کنم دستمو روی سینه ی نیوان کشیدم و سعی کردم بیشتر اغواش کنم... _اوف داری جرم میدی... خواهرم اشتباه کرد به جای تو رفت زیر خواب بابات شد نیشخندی زد و سیلی ای به رونم زد. _نظرت تر*یسام با خواهر جند*ت چیه؟ مارال که حرفشو شنید چشماش برقی زدن و یه دفعه درو باز کرد... https://t.me/+yzmFF8736F1jYTM0
Hammasini ko'rsatish...
👍 9
- دو تا بچه داری ولی بازم تنگی بی‌شرف!💦🔥 دستمو از وسط پاهاش رد کردم و به خیسیش کشیدم. - آه... داگی شو قمبل کن زودتر دارم ارضا میشم🔞 #محدودیت‌سنی‌رعایت‌شود❌️ https://t.me/+9_6RdZR4zEpjODM0
Hammasini ko'rsatish...
#ک*یر کلفتشو توی #ک*صم فرو میکنه و با شدت تلمبه میزنه -اههه... لعنت بهت... دارم جِر میخورمم سینمو تو مشتش میگیره و منو با شکم روی تخت میخوابونه -تنگی هرزه... انقدر که دلم میخواد سگمم بیارم تا #بکنتت... با ترس بهش خیره میشم که تلمبه هاشو بیشتر میکنه -خودتم حال میکنی دخترِ قشنگم... قراره حسابی لذت ببری جنده‌ خانم💦🤤⚠️ https://t.me/+ZWUjP21E2mxlZTE0 اووووف ببین چطور ک*ص دختره رو میگ.اد🥵🔥
Hammasini ko'rsatish...
بچه سینمو تند تند میک میزد که لباس زیرم پایین رفت و رحمم پر شد. "آخ" گفتم.پرهام داخل رحمم تلمبه زد و دست رو سر دخترش کشید: _وقتی به بچه شیر میدی باید منم خالی کنی ترسا... تند تند تلمبه زد و بچه سینمو میک میزد و شیر میخورد. https://t.me/+2gt_JHYHY1MzNWU8
Hammasini ko'rsatish...
Photo unavailable
منبع ایرکافای جذابِ پینترستی که از دل افسانه ها اومدن💖🦄 من از اینجا قشنگتریناشو خریدم :))💞 https://t.me/+z86JkcB0GHw2MzQ0
Hammasini ko'rsatish...