cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

آلـــمــــــ🍎ـــایــ ســـرخـــ

روزی دو پارت تقدیم تون🍷

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
6 410
Obunachilar
+1 33224 soatlar
+2 5417 kunlar
+2 16230 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

#part53 وان رو پر از شامپو کف ساز  کردم، روی بدن آیدا هم شامپو ریختم و خوب که لغزنده شد، کمرش رو گرفتم و گذاشتمش لبه وان. - دلم می خواد وقتی رفتیم تو وان، خودتو رو تن و بدنم بمالونی، عین ماهی لیز بخوری رو هیکل مردونه ام... می کنی این کارو آیدا؟ لبشو با حالت با مزه ای جلو داد و متفکر گفت: - اینجوری زن و شوهری می شه ؟ - هرچی بشه اونیه که من دوست دارم، می کنی این کارو؟ از پشت گرفتمش و هر دو فرو رفتیم توی آب... - خودتو بمالون بهم بچه، بجنب آروم چنگ انداختم و سینه هاش رو گرفتم و آلت شق شده ام رو از توی شورت در آوردم بیرون... - رو کی**رم آیدا، رو اون خودتو بلرزون! این قدر لیز شده بود بدن هامون که سر می خوردیم و به ناچار دست های کوچولوش رو دور گردنم قفل کرد و بهشت داغش دقیقا روی سر کی**رم نشست. - آخ توله سگ.... همینطور بمون! آیدا بیشتر بهشتش رو روی مردنه ام سر می داد و کلاهک کی*رم بین شیار داغ نازش می لغزید! - حسش می کنی آیدا؟ بم بگو چجوریه بگو...! - رگاش نبض می زنه آقا خان... اینجوری که می کنم دل دل می زنه... - حشری شده توله، اون سوراخ تنگتو می خواد، بکنیم داخلش؟ اون تو بیشتر نبض می زنه ها! دوبار چشم هاش پر از ترس شد و سریع گفت: - بهشتم می سوزه آقا خان - یواش می کنیم، اصلا خودت سوارش شو، همینطور که روش بالا و پایین می شی آروم بفرستش تو، یالا دختر قشنگم، بینم بلدی! دو دل باسنش رو بلند کرد و سوراخ داغش رو روی کلاهکم گذاشت. - اگه دردم اومد چی آقا خان؟ - دردت نمیاد، خیس شدی توهم، یواش یواش می کنیم داخلش... با هم دیگه! با انگشت شصت چو**چولش رو مالیدم - پاهاتو باز تر کن دختر کوچولو، زودباش! مسخ شده به حرفم گوش کرد و رون های لاغرش رو از هم فاصله داد.👇🏻💦🔥🔞💦 https://t.me/+z2UM85PTVcI1YzBk https://t.me/+z2UM85PTVcI1YzBk https://t.me/+z2UM85PTVcI1YzBk https://t.me/+z2UM85PTVcI1YzBk
Hammasini ko'rsatish...
امین رستگار... جلودار سردسته ی هیئت عزاداری... کسی که بعد فوت خواهرش بی دین میشه و خواهرزاده ی شیرخوارش رو دست دختری میده تا بهش شیربده و امان از اون روزی که تنها توی خونه بودند و با شنیدن ملچ ملوچ شیرخوردن بچه تنش منقبض میشه و...🙈🔞🔥 با دیدن سینه ی بزرگ و سفید دختره که توی دهن خواهرزادش بود تحریک میشه و پشت سردختره میشینه و اون یکی سینه اش رو توی مشت میگیره و دستش رو داخل شورت دختره میبره و با گرفتن بهشت آبدار شده اش لبخندی میزنه و...💯🔞💦 **#یه‌عاشقانه‌ی‌خاص‌وعارفانه‌وآبدار🙈🔞💦 https://t.me/+Mil5N9CsdRczYmZk https://t.me/+Mil5N9CsdRczYmZk
Hammasini ko'rsatish...
خب یه رمان خفن واسه امشب پیدا کردم دنبالم بیاید🥂😌 https://t.me/+OX8y25NaNNZhNTg0
Hammasini ko'rsatish...
#آلمای_سرخ #پارت_70 🍎🍀🍎🍀🍎🍀 هنوز چند دیقه نگذشته بود که نفسای گرمی رو حس کرد : من اومدما خوابیدی!؟ خسته نق زد _ برو پی کارت چی میگی اول صبی اینجا خروسم این موقع صبح بیدار نمی شه اخه : پاشو کله پاچه گرفتم برات بخور جون بگیری سفارش دادم تخت جدید برات بیارن بعد ناهار آلما حرصی نگاش کرد _ من کی کله پاچه خوردم که این بار دومم باش!؟؟ : این می شه بار اولت پاشو _ برو خونت جون حاج خانوم ولم کن گوشه پتورو گرفت محکم کشید آلما شوکه نیم خیز شد : از وحشی فرار کردی!!! یزدان شادو خندون پتو رو کشید _ پاشو بخور جون بگیری فردا می خوام ببرمت باغ وحشا آلما پتورو ول کرد : خودت هستی دیگه باغ وحش واسه چیمه!؟ _ می خوام ببرم آه‍و نشونت بدم زیر لب زمزمه کرد : میمون دارم دیگه غرغر کنان خودشو تو دستشویی انداخت کم مونده بود از خستگی بیوفته تو توالت فحشی نثار یزدان کردو بیرون رفت _ بیا چشم بخور قیافش توهم رفت : اول صبی شروع نکن _ مقوی واست خوبه : نمی خوام ولم کن من نخوام واسم خوب باش کیو باید ببینم _ ینی مغزم نمی خوری : چرا مغز تورو می خورم البتع اگه داشته باشی 🍎🍀🍎🍀🍎🍀
Hammasini ko'rsatish...
❤‍🔥 71😍 8 7🔥 5😈 4
من راحیلم...❗ یک روز مثل همه ی جوونای هم سنم رفته بودم تور کویر اما شب ها موقع خواب صدای ارتعاشاتی به‌گوشم می‌رسید! انگار کسی من رو صدا می‌کرد و جالب اینجا بود که هیچ کس جز من این صدا رو نمی‌شنید... و بالاخره در آخرین روز کمپ تصمیم گرفتم سمت صدا برم و به صدا رسیدم... صدا مثل تپش قلب بود و از زمین به گوشم می‌رسید پس خاک داغ رو کندم و کندم تا به صندوقچه ای رسیدم و در صندوقچه رو که باز کردم با قلب انسانی مواجه شدم! قلبی که در تپش بود و من به قدری وحشت کردم که از حال رفتم اما وقتی بهوش اومدم با صاحب اون قلب در بُعدی دیگر مواجه شدم و این شروع داستان من یا بهتر بگم ما بود...📵🔥 https://t.me/+jUxJbwHMatM2MmU0 https://t.me/+jUxJbwHMatM2MmU0 #اصلا_ذهنتممم_نمیرسههه_که_چیههه😱❌ فقط پارتاشو بخون😉💯
Hammasini ko'rsatish...
❌توصیههههه نویسندهههههه❌ یه کانال خفن آوردم واستون توش سه تا رمان خشن درام مخصوص بزرگسالانه پارت گذاری میشه♨️🚫 به زودی چنلش وی ای پی میشه اگه می خواید سه تا رمان هیجان انگیزو یجا بخونید سریع جوین شییید https://t.me/+OX8y25NaNNZhNTg0 https://t.me/+OX8y25NaNNZhNTg0
Hammasini ko'rsatish...
❌توصیههههه نویسندهههههه❌ یه کانال خفن آوردم واستون توش سه تا رمان خشن درام مخصوص بزرگسالانه پارت گذاری میشه♨️🚫 به زودی چنلش وی ای پی میشه اگه می خواید سه تا رمان هیجان انگیزو یجا بخونید سریع جوین شییید https://t.me/+LreYAAeFVy43OGRk https://t.me/+LreYAAeFVy43OGRk
Hammasini ko'rsatish...
  • Photo unavailable
  • Photo unavailable
  • Photo unavailable
  • Photo unavailable
  • Photo unavailable
هر رنگ باکسی که بخوای با 300t تو نیک شاپ میتونی بگیری😳 محتویاتش:لوازم ارایشی،اکسسوری و عروسکای خوشگل…. https://t.me/+T-KpYps1qNBlNjBk https://t.me/+T-KpYps1qNBlNjBk
Hammasini ko'rsatish...
_نویسنده سکسی نویس تویی پس !؟ خودم رو تکون دادم و گفتم : ولم کن تو کی هستی !؟ چرا منو بستی . خنده‌‌ی بلندی سر داد اومد سمتم . از چشم‌های سیاه نافذش یه لحظه ترسیدم . بهم که رسید خم شد تو صورتم . _از نوشته‌هات مدتها بود که خودارضایی میکردم . به قدری خوب مینوشتی که هیچ دختری راضیم نمی‌کرد دلم فقط تورو میخواست.. دوست داشتم با فقط بخوابم و بلاخره به آرزوم رسیدم . ترسی به دلم چنگ انداخت . این دیگه کی بود داشت چی می‌گفت!؟ _چی داری میگی من من فقط یه نویسنده . دستش رو بلند کرد و روی خط سینه ‌ام گذاشت . _اره اونم چه نویسنده‌ای ... یه نویسنده‌ی سکسی به تخیلات فوق قوی سکسی ... دوست داری کدوم قسمت رو روت اجرا کنم !؟ ببین تموم نوشته‌هات رو حفظم فقط لازمه بگی ... من روت اجرا میکنم . با داد گفتم : توی روانی کی هستی ولم کن برم . بااین حرفم ناگهان عصبی شد دستش رو جلو آورد و گذاشت روی چونه‌ام و فشار داد با دندونهای فشرده شده گفت : من روانی ام!؟ آره روانی تویی که ندیده عاشقت شدم تو جایی نمیری تا ابد برای . اشکام اومد _من من اونا رو می‌تونشتم چون به پول نیاز داشتم ... مادرم مریض بود نمی‌دونستم قراره اینجوری بشه دیگه نمی‌نویسم تورو خدا ولم کن. لبخندی زد _مادرت توی بهترین بیمارستان ایران درحال درمانه من تورو توی پول غرق میکنم . فقط لازمه برای من باشی ... بعد سرش رو آورد جلو و نرم لبام رو بوسید . توی اون اوج ترس بگم از این بوسه حسی درونم شکل گرفت دروغ نگفتم . لبامو مک آرومی زد و ازم فاصله گرفت با چشم‌های خمار شده بهم نگاه کرد _بااینکه نوشته هات بیشتر سکس خشنه ولی من دلم نمی‌یاد باهات خشن رفتار کنم . باتو باید با لطافت برخورد کرد عروسک سکسی من .. سرش رو توی گردنم فرو کرد بو کشید و بعد مک زد لرزیدم من بی جنبه اولین بار بود که داشتم تجربه میکردم. بااینکه پورن زیاد نوشتم ولی اولین تجربم بود ‌. دستش با سینه هام ور رفت تا رسید به وسط پام . دقت نکرده بودم من لخت بودم _تو تو منو لخت کردی !؟ لباسام کو !! قراره خوش بگذرونیم لباس نیاز نداری .. دستش رو گذاشت وسط پام نرم مالید لبم رو گاز گرفتم . _بدنت خیلی سفیده حدس میزنم تا حالا با کسی نبود من اولین نفرم آره !؟ انگشتم کرد . با حرص گفتم : آره آره تو اولین نفری نکن من دخترم .. دستش رو بیرون کشید لزج بود عمیق لیسید _خوب عروسکم باید شروع کنیم طناب رو باز کرد پاهام رو بالا داد خواستم بگم نکن که سرش رفت وسط پام و لذت باعث شد دیگه نتونم حرفی بزنم ❌🔞❌🔞❌🔞 سکسی ترین رمان تلگرام جوین نشی از دستت رفته 🤗 دختره نویسنده‌ی پورن نویسه با نوشته‌هاش یکی رو عاشق خودش می‌کنه و بعد گیر اون پسره می‌افته 🤤😋 https://t.me/+sSbd7rctcDAxMDhk https://t.me/+sSbd7rctcDAxMDhk https://t.me/+sSbd7rctcDAxMDhk
Hammasini ko'rsatish...
2
❌رمان ممنوعه🔞💦 در مورد پسری که برای انتقام مرگ خواهرش دخترخالشو عقد میکنه و هر روز یه مدل می...💕 https://t.me/+LreYAAeFVy43OGRk https://t.me/+LreYAAeFVy43OGRk
Hammasini ko'rsatish...