بی پناه🖤| در حسرت آزادی📿
Ela♥️ https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-1284790-bhk5mnM
Ko'proq ko'rsatish2 149
Obunachilar
-424 soatlar
-377 kunlar
-15330 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Obunachilar o'sish tezligi
Ma'lumot yuklanmoqda...
Repost from تبادل (اکانت بزرگه)💖
00:02
Video unavailable
بهشت🍓 صورتی و ابدارشو با لذت میمالم و چوچو*لشو بین انگشتام فشار میدم💦
پستونکشو لای شیار بهشتش میکشم و توی دهنش میزارم تا میکش بزنه
پاهاشو باز میکنم و شیاف رو وارد #سوراخ تنگ کو*نش میکنم که با گریه جیغ میکشه و زیر دستم وول میخوره
بوسه ای روی #گردنش میزنم و بهشت داغش رو میمالم
_میخوای امشب با #آبنبات بابایی جر بخوری دخترم؟ 🍭
سرشو تکون میده که با شهوت به چشمای خیسش نگاه میکنم و #مردونگی تحریک شدمو به ناز تپلش میمالم و...
ددی خشن یه دختر کوچولوی لوس رو لیتل خودش میکنه و هرشب دور از چشم خانوادش باهاش سک.س میکنه و...🌸🍼
https://t.me/+IBvIroGtfXM5OWVk
https://t.me/+IBvIroGtfXM5OWVk
1000
Repost from 🐇گسترده نگاره( دومی)🐣
00:03
Video unavailable
من ترسام...
بچه بودم که توی تصادف پدرومادرم از دست دادم و بابام قبل اینکه از دنیا بره منو دست رفیق صمیمیش سپرد وازش خواست عین دختر خودش مواظبم باشه اما دست تقدیر یه چیز دیگه ای واسم رقم زد و با اومدن پرهام مغرور و جذابمون همچی بهم ریخت تا اینکه....
پرهام کارخونه دار بزرگی که دل داده بود به دختر بچه ای که ناخواسته دلبری میکرد و یه شب که بحث خواستگار پیش اومد بخاطر اینکه ترسا رو از دست نده بهش تجاوز میکنه اما...😱🔞🔥
https://t.me/+h-HsqrftTgZmMDM0
https://t.me/+h-HsqrftTgZmMDM0
1600
Repost from 🐇گسترده نگاره( دومی)🐣
گــــ🌈ـــی_هـــ♨️. ــات_مــمــنــ🔞ــوعـه
_اروم بگیر.
ترسیده خودشو عقب کشید و سعی کرد از زیر دستای بزرگ مرد فرار کنه ولی فایده نداشت
#لباساش توی تنش پاره شدن و با حس چیزی روی #سوراخش چشماش گرد شد و خواست فرار کنه که توی یک لحظه درد توی کمرش پیچید و صدای مرد از کنار گوشش بلند شد....
_شروع #هرزگیت برای نایب مبارکت باشه پسر عجم 😈🔥
https://t.me/+dnH4t7Qz5F5iZjQ0
https://t.me/+dnH4t7Qz5F5iZjQ0
شیخ تروریستایی که با داعش همکاری میکنن از پسره خوشش میاد و سوراخ تنگشو خشک خشک با دیـ*ـکش کلفتش به فـ*ـاک میده🤤💯💯
300
Repost from 🐇گسترده نگاره( دومی)🐣
یه قاتل روانی که هرم نفس هاش آدم می کشن چه برسه به اسلحهی توی دستش!!
مردی که اومده تا دریای خون رو رون بکنه و خشمش گریبان گیر پسر بی گناهی می شه...
کسی که جز درس خوندن و مطب زدن فکر دیگهای نداشت..
خودش رو به میرکا نزدیک کرد و شروع بازیگری رو آغاز کرد که دل میرکا لرزید...
درست لحظه اعتراف میرکا به عشقش فهمید فراز به بیماری سایکو مبتلاست و تموم رفتارش نقشه بود...
ژانر انتقامی
نویسنده : مهدیار ف
https://t.me/+3Sb4VcP6hspjMDY8
https://t.me/+3Sb4VcP6hspjMDY8
700
Repost from 🐇گسترده نگاره( دومی)🐣
00:08
Video unavailable
🔞پسرایرانی گیر داعشیا میوفته و هرشب باید به رییس اونا سرویس بده چی میشه اگه این رئیس بد اخلاق و بیرحم عاشق پسرک ایرانی قصه بشه؟؟🔞
#گی
#مستر_اسلیوبوی
#زنجیر دور دست و پاهامو بیشتر کشید انقدر محکم که حس میکردم پاهام داره از تنم جدا میشه
نگاهی به #التم که اسیر اون شی لعنتی بود انداخت..
_نظرت چیه این #دودول فندوقیت رو بکنیم بندازیم دور؟؟
به هرحال که کاربردی هم برات نداره ..
ترسیده سعی کردم خودم #عقب بکشم که بی فایده بود الت بزرگشو در اورد و روی #سوراخم گذاشت..
+توروخدا ..ولم ..کن
..اخخخخ..
خشک و یک #ضرب واردم شد انقدر درد داشتم که حس میکردم دیوارای مقعدم داره #پاره میشه..
_اهه #ناله کن برام بگو خوب توت ضربه میزنم دوست داری نه؟؟
و #تلمبه محکمتری به اون بدن ظریف زد💦💦
https://t.me/+dnH4t7Qz5F5iZjQ0
https://t.me/+dnH4t7Qz5F5iZjQ0
1000
Repost from 🐇گسترده نگاره( دومی)🐣
00:07
Video unavailable
#سایکو_اختلالروانیدارک 🌈🤌❤️🩹 #قاتلجنایی🔪🩸 گی لاو
فراز سایکوی بی رحمی که عاشق یکی از قربانی هاش شده و برای نگه داشتنش معتادش میکنه👅💧
سرنگ رو برداشت و از اون مواد لعنتی دستسازش پر کرد نزدیک گردنم آورد
- فقط یه کمش تنت رو در برابرم به زانو درمیاره میرکا!🩸
فرو رفتن سوزن توی تنم باعث شد نعره بکشم دستش رو بین پاهام برد
- آروم باش دکتر قراره روی این تخت حسابی بازی بکنیم! دکتر بازی کنیم؟💦🪡
لب های خشک شدهام رو بهم مالیدم که بین پاهام جا گرفت و دیک بزرگش که حسابی برآمده بود رو دم سوراخم گذاشت
- من نمی ... خوام با تو باش... م... تو کثیفی! حرو
...می من ازت متن....فرم🔞🎀
تنش رو بهم کوبید و بوسهای به لبم زد
- آروم باش گروگان کوچولو فقط یکم درد داره میخوام دخترم رو به دنیا بیاری!🧸⛓💥🫦
مردونگی درازش رو سمت سوراخ واژنم برد و آروم مایع لزج تنش رو به تنم مالید
- نم.یخوام بچه از یه س..ایکو!🥹💔
خشمگین دیکش رو داخل بدنم فرستاد و نعره زد
- خواه یا ناخواهش رو من تایین میکنم! توله منو باید به رحمت بکشی جوجه دکتر!🍑⛈💦
https://t.me/+3Sb4VcP6hspjMDY8
https://t.me/+3Sb4VcP6hspjMDY8
1700
Repost from 🐇گسترده نگاره( دومی)🐣
ددیلیتلگرل🔥❌ اسمات🌈
#ددی_پولداری_که_یه_لیتل_گرل_مظلوم_میخره_و...🙈💥
نوک #شلاق رو به آرومی روی #نیپل آرمیتا کشید و پرسید:
_ کی بهت #اجازه داد این لباسو بپوشی؟
دخترک با #بغض خواست جواب بده که اولین #ضربه درست وسط پاش نشست و از دردش...
https://t.me/+IBvIroGtfXM5OWVk
https://t.me/+IBvIroGtfXM5OWVk
900
Repost from تبادل (اکانت بزرگه)💖
#پارت_واقعی💥
#پارت_7💧💦💧
- ددی جونم حیف نیست حالا که #باسن من قرمز شده باسن تو قرمز نشه؟ باید با هم ست بشیم دیگه.
دستاش که تنم رو# لمس میکردن حشریم کرده بودن.
- خوبه بهت گفتم برای #افترکر از این خبرا نیست! قرار نیست جایزه بدم بهت که بیبی.
تو یه حرکت جاهامونو عوض کرد:
- ددی جونم نگو که خودتم نمیخوای! میتونم حس کنم چقدر ارد کوچولو #بلند شده!
ددی ای که تو رابطه زیرخواب لیتلش میشه🤭
BDSM⚠️ Gay❤️🔥
https://t.me/+HGL18MTHbOE5MDA0
https://t.me/+HGL18MTHbOE5MDA0
900
Repost from 🐇گسترده نگاره( دومی)🐣
Photo unavailable
DADDY❌
Little_girl🍼
#ویبراتور_میذاره_رو_بهشت_دختره_و_کنترل_ارگاسم...💦
🔥🔥🔥🔥
#گردن سفید آرمیتا رو بو کشید و کنار گوشش پچ زد:
_ دخترم حسابی #پوشکشو کثیف کرده
آرمیتا اومی کشید که پشت #پستونک پنهان شد. آرش به آرومی دستش رو زیر پوشک دخترک برد و زمزمه کرد:
_ چقدر #بهشتت خیسه
#ویبراتور رو درست روی #سوراخ بهشت دختر گذاشت و روی پایین ترین درجه گذاشت که دخترک #خیستر شد و...
https://t.me/+IBvIroGtfXM5OWVk
https://t.me/+IBvIroGtfXM5OWVk
1700
Repost from تبادل (اکانت بزرگه)💖
Photo unavailable
GAY❌
DADDY_little💜
نگاه #حشری به #تن بلورینش انداخت و زمزمه کرد:
_ با این #دلبریات میخوام همینجا #ترتیبتو_بدم
پاکان چشمهاش رو #گرد کرد و با مظلومیت لب زد:
_ هرچی شما بخواین #ددی... #سوراخ من همیشه آمادهی #سرویس_دادن به شماست
♨️ #بیدیاسام
🏳🌈 #فانتزی
https://t.me/+HGL18MTHbOE5MDA0
https://t.me/+HGL18MTHbOE5MDA0
#جنونعشق #مدل_مشهوری_که_لیتل_صاحب_شرکتش_میشه_و_سر_عکاسی...🙈پاکان با ظرافت خاصی یقهی لباسش رو #پایینتر کشید و مقابل ارد لبخند #فریبندهای زد و برای دوربین ژست گرفت. ارد کلافه رو به عکاس #داد زد: _ #گمشو بیرون و با گامهای بلند به سمت پاکان اومد.
400