cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

کانال رسمی صدیقه بهروان فر «همشیره»

کانال انتقال یافت https://t.me/hamshirehbehravan

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
7 006
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
Ma'lumot yo'q7 kunlar
Ma'lumot yo'q30 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

#مربوط‌به‌کانال‌وی‌آی‌پی 💐🍃💐🍃💐 #قسمتی‌ازپارت۱۱۱ - بیا فدات شم، اینم بخور، واسه‌ت خوبه. سر بالا انداخت: - بسه دیگه، سیر شدم. می‌ترسید با پر کردن یکباره‌ی معده‌ای که چند روز خالی بوده است، حالش بدتر شود. به انرژی حاصل از آنچه خورده بود، نیاز داشت. اصلا گویی تازه گوش‌هایش به کار افتاده بود. گرم شدن تنش هم حتما نتیجه‌ی همان بود. حالا لااقل برای راه رفتن کمی انرژی داشت. سلمان ناراضی از عقب کشیدن او، بعد از مکثی طولانی سر تکان داد و دوباره پیاده شد. فهمیده بود دیبا بدحال است. دختر بیچاره آنقدر لاجان بود که حتی متوجه توقف اتومبیل و پیاده شدن او نشده بود. در آن لحظه تنها فکری که به ذهنش رسید، خرید یک غذای مقوی برای دیبا بود. دخترک باید تقویت می‌شد. باید آنقدر قوی می‌بود که قدرت شنیدن آنچه می‌خواست بشنود را داشته باشد... سلام دوستان وقتتون بخیر یه خبر خوب دارم واسه دوستانی که پیگیر کانال وی آی پی بودن. من به اصرار شما دوستان سرعت نوشتنم رو بالا بردم و تونستم یه تعداد پارت آماده کنم واسه شروع کار کانال وی آی پی. سرعت پارت گذاری این کانال این هفته و هفته بعد زیاد خواهد بود یعنی این دو هفته من سعی می کنم سی پارت تو کانال وی آی پی بذارم و از هفته سوم ما هفته ای #ده‌پارت خواهیم داشت. شما می تونید با واریز مبلغ #سی‌هزارتومن به شماره کارت 6104337510631235 بانک ملت به نام #صدیقه‌بهروان‌فر و ارسال فیش واریزی به آیدی @Sedighebehravan عضو این کانال بشید😉😉 این مبلغ با زیاد شدن فاصله پارت های دو کانال افزایش پیدا می کنه، پس عجله کنید😉😉 ما تو کانال وی آی پی هفته‌ای #ده‌پارت داریم و تا #پارت۱۱۱ داخل این کانال گذاشته شده. همراهی تون باعث افتخاره❤️❤️❤️
Hammasini ko'rsatish...
👍 10
#مربوط‌به‌کانال‌وی‌آی‌پی 💐💐💐 #قسمتی‌ازپارت۱۶۲ نم زیر چشمانم را می‌گیرم. گریه‌های راحله بغض مرا هم ترکانده است. ناگهان جرقه‌ای در سرم روشن می‌شود. به گمانم می‌دانم شهروز را باید کجا پیدا کنم. گوشی‌ام را روی میز تلویزیون می‌گذارم و به طرف اتاق راه می‌افتم. جایی که می‌روم، نقطه‌ی کور است. نه خبری از آنتن موبایل است و نه حتی برق و آب. آنجا تنها جایی است که هرچه تماس بگیری، به در بسته می‌خورد. لحظه‌ای می‌مانم که به یاور بگویم یا نه. نگران برخوردش نیستم. مشکل اینجاست که نمی‌دانم او هم باید با من بیاید یا نیامدنش بهتر است. می‌ترسم شهروز با دیدن یاور عصبی‌تر شود. از او هر برخوردی انتظار می‌رود. به امید قبول کردن یاور، آدرس جایی که دارم می‌روم را برای او می‌نویسم. باید قانعش کنم که اجازه دهد خودم با شهروز صحبت کنم. خواهر و برادر بودن برای این موقع‌ها خوب است. هرچقدر هم از هم دور باشیم، لااقل آنقدر هم دیگر را می‌شناسیم که بدانیم در مواجهه با هر اتفاق خوب و بدی ممکن است طرف مقابل چه برخوردی داشته باشد. سلام دوستان وقتتون بخیر این یه قسمت جذاب از پارت های جدید کانال وی آی پی هست. شما می تونید با واریز مبلغ #سی‌هزارتومن به شماره کارت 6104337510631235 بانک ملت به نام #صدیقه‌بهروان‌فر و ارسال فیش واریزی به آیدی @Sedighebehravan عضو این کانال بشید😉😉 این مبلغ با زیاد شدن فاصله پارت های دو کانال افزایش پیدا می کنه، پس عجله کنید😉😉 ما تو کانال وی آی پی هفته‌ای #ده‌پارت داریم و تا #پارت۱۶۲ داخل این کانال گذاشته شده. همراهی تون باعث افتخاره❤️❤️❤️
Hammasini ko'rsatish...
👍 6 2💯 1
Repost from N/a
Photo unavailable
بخشی از رمان عاشقانه فال نیک 💌 با نشستن دستی از پشت سر بر شانه‌اش، به خیال اینکه یکی از دخترهای تشریفات است سر برگرداند اما با دیدن مهراد که مصمم و جدی بالای سرش ایستاده بود جا خورد. هانا حیرت‌زده از این همه جسارت از جا بلند شد تا بتواند فاصله بگیرد و نفسش جا بیاید؛ اما مهراد طور دیگری برداشت کرد؛ لبخندی کمرنگ بر لبش نشست و مقابل چشمان کنجکاو و حیران دوستانشان، دست زیر ساعد او گذاشت و با لطافت خاصی به سمت پیست رقص کشیدش. هانا گیج و مسخ دنبالش قدم برداشت. این منگی و تردید از طرز راه رفتنش به خوبی نمایان بود، اما مهراد اصلا به روی خودش نیاورد و حتی کمی محکم‌تر ساعدش را گرفت. رمان عاشقانه فال نیک به قلم بیتا فرخی 🖋️ https://t.me/+Up7ES7F1YOI0ODU0
Hammasini ko'rsatish...
سلام دوستان اگه منتظر رسیدن به پارت های چیز دار بودین عجله کنید. رسیدیم به صحنه های ❌❌❌😉😉 #مربوط‌به‌کانال‌وی‌آی‌پی 💐💐💐 💐💐💐 #پارت۱۲۵ یاور با تمام نابلدی‌اش، حواسش به من هست. دارد تمام تلاشش را می‌کند که کمتر اذیت شوم. من نه تجربه‌ی زیادی دارم و نه کسی مرا از آنچه پیش رویم است، مطلع کرده است. تنها چیزی که در مورد اولین بارها شنیده‌ام، خاطره‌ی راحله است که بی‌هیچ خجالتی از کاربلدی شهروز می‌گفت. از اولین بارش و تمام آنچه بین او و برادرم رخ داده بود. حتی یادش رفت روز رخ دادن آن را سانسور کند. اصلا دلیل عجله‌ی او و شهروز برای ازدواج همان اتفاقاتی بود که مدتی قبل از ازدواجشان افتاده بود و نمی‌شد کاریش کرد. حسی که حالا دارم، زیاد با گفته‌های راحله نمی‌خواند. ظاهرا باز هم اشتباه کرده‌ام. راحله هم همه چیز را نگفته است. حال و هوای این لحظه‌ام روی زبان نمی‌آید. باید تجربه‌اش کرد. آن وقت قضاوت آدم‌ها سخت‌تر می‌شود. یاور که نفس نفس زنان سر روی بالش می‌گذارد، تمام وجودم نبض می‌زند. سلام دوستان وقتتون بخیر این یه قسمت جذاب از پارت های جدید کانال وی آی پی هست. شما می تونید با واریز مبلغ #سی‌هزارتومن به شماره کارت 6104337510631235 بانک ملت به نام #صدیقه‌بهروان‌فر و ارسال فیش واریزی به آیدی @Sedighebehravan عضو این کانال بشید😉😉 این مبلغ با زیاد شدن فاصله پارت های دو کانال افزایش پیدا می کنه، پس عجله کنید😉😉 ما تو کانال وی آی پی هفته‌ای #ده‌پارت داریم و تا #پارت۱۲۷ داخل این کانال گذاشته شده. همراهی تون باعث افتخاره❤️❤️❤️
Hammasini ko'rsatish...
👍 5
#نخفیف‌ویژه‌صدپارتی‌شدن سلام دوستان وقتتون بخیر یه خبر خوب دارم واسه دوستانی که منتظر یه تخفیف عالی برای ورود به کانال #وی‌آی‌پی رمان #همشیره بودن. به مناسبت صد پارتی شدن رمان در کانال وی آی پی، تا روز چهارشنبه شما می‌تونید فقط با پرداخت #بیست‌هزارتومن به جای سی هزار تومن عضو این کانال بشید🤩🤩 این تخفیف تکرار نمی شه چون با بالا رفتن فاصله پارت های دو کانال مبلغ ورودی کانال وی آی پی افزایش خواهد داشت، پس این فرصت رو از دست ندین😉😉 از همین لحظه تا ساعت ۲۴ روز چهارشنبه تنها با واریز #بیست‌هزارتومن به شماره کارت 6104337510631235 بانک ملت به نام #صدیقه‌بهروان‌فر و ارسال فیش واریزی به آیدی @Sedighebehravan عضو این کانال بشید😉😉 در این کانال ما هفته‌ای #ده‌پارت خواهیم داشت. همراهی تون باعث افتخاره❤️❤️❤️
Hammasini ko'rsatish...
👍 2
💐💐💐 #پارت۸۰ پد را آرام همه جای صورتم می‌کشد. چند بار، آنقدر که فکر نمی‌کنم چیزی از هنرنمایی ناشیانه‌ام باقی مانده باشد. کارش طول می‌کشد. نفسش تند می‌شود. صدای فرو دادن آب دهانش را می‌شنوم. دست که عقب می‌برد، آینه را دوباره به دستم می‌دهد. با مکثی طولانی نگاه از صورتش می‌گیرم. همه جای صورتم را برانداز می‌کنم. طبیعی شده است. جای کبودی هنوز هم معلوم نمی‌شود، اما رنگ پوستم عجیب و غریب نیست. _واسه هاجر آرایش هم می‌کنی!؟ بی‌اراده می‌پرسم. پردرد و پر بغض. نگاهش مات می‌ماند. نیشخند می‌زند. سر می تکاند. دو دستش را روی ران‌هایش می‌کوبد. تخت سبک می‌شود. آنقدر نگاهش می‌کنم که از اتاق خارج می‌شود و هوای اتاق هم تقلیل می‌یابد. ادامه در https://t.me/+5P5Wtezcq8gwMzk0
Hammasini ko'rsatish...
کانال رسمی صدیقه بهروان فر «همشیره»

پارت گذاری: روزهای زوج دو پارت دهمین رمان صدیقه بهروان فر نویسنده رمان های اغازانتها زندگی به نرخ دلار الهه درد تبسم تلخ اوعاشقم نبود زوج‌فرد انیس دل مرا به جرم عاشقی حد مرگ زدند همخون(آنلاین)

👍 2
Photo unavailable
- من کشتمش!😢 زن هنوز به اون نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد. دستای خونی زن رو می‌دید؛ گونه‌های خون‌آلودش رو هم همین‌جور. اون شب خون همه‌جا اتاق ریخته بود؛ روی پارکت‌های قهوه‌ای اتاق، روی تخت سفید دو نفر و حتیٰ روی آباژور پایه‌دار گوشه‌ی اتاق، خون سرتاسر اتاق پاشیده بود و اون می‌دید و باور نمی‌کرد. قاتل پدرش آزاد شده بود...🤫 https://t.me/+hqfLmSQ1illhYmY0 #عاشقانه #مرگ_انتقام وصال تنها نوه‌ی خانواده‌ی حقانی، پدرش رو بخاطر یک زن از دست می‌ده.😱 حالا پنج سال از قتل کاوه می‌گذره و اون زن آزاد شده. وصال از اون زن می‌خواد انتقام بگیره و خونش رو بریزه، غافل از این‌که قرار دختری بیاد و اجازه نده این اتفاق بی‌افته...🫣🥀 اون دختر عشق وصال میشه ولی این عشق پر از معماست و جدایست...😮 https://t.me/+hqfLmSQ1illhYmY0
Hammasini ko'rsatish...
#مربوط‌به‌کانال‌وی‌آی‌پی #پنج پارت جدید گذاشته شد 💐💐💐 #قسمتی‌ازپارت۹۶ دفترچه‌اش را از جیبش بیرون می‌کشد. در تمام مدتی که او کلمات را روی دفترش می‌نویسد، من هی بغض قورت می‌دهم و هی آه می‌کشم. اگر روزی دلیل این همه نخواستن زن ستیزی شهناز بانو را بفهمم، عالی می‌شود. شاید توانستم بابت تمام سرکوفت‌ها و نخواستن‌هایش ببخشمش. «اومدن حنانه تو زندگیم واسه من با ارزش‌ترین هدیه است، اگه لطف کنید این پول رو به نیت سلامتی حنانه و خوشبختی‌مون بدین به یک آدم نیازمند خیلی خوشحال‌مون می‌کنید.» می‌بینم که تک تک عضلات چهره‌ی شهناز بانو پایین می‌افتد، شانه‌هایش هم! ابروانش هم در هم می‌روند. من اما خوشحالم. یاور این بار هم رو سفیدم کرده است. غریبه‌ی تازه محرم شده‌ام مردانگی را خوب بلد است. سلام دوستان وقتتون بخیر این یه قسمت جذاب از پارت های جدید کانال وی آی پی هست. شما می تونید با واریز مبلغ #سی‌هزارتومن به شماره کارت 6104337510631235 بانک ملت به نام #صدیقه‌بهروان‌فر و ارسال فیش واریزی به آیدی @Sedighebehravan عضو این کانال بشید😉😉 این مبلغ با زیاد شدن فاصله پارت های دو کانال افزایش پیدا می کنه، پس عجله کنید😉😉 ما تو کانال وی آی پی هفته‌ای #ده‌پارت داریم و تا #پارت۹۶ داخل این کانال گذاشته شده. همراهی تون باعث افتخاره❤️❤️❤️
Hammasini ko'rsatish...
👍 7
#مربوط‌به‌کانال‌وی‌آی‌پی #پنج پارت جدید گذاشته شد 💐💐💐 #پارت۹۲ زیر چشمی نگاهم به شهرام است. می‌بینم که ابرو هم در هم کشیده است. قاشق را جوری در دست گرفته است که رگ‌های دستش بیرون زده‌اند. دارد حرص می‌خورد. این بشر خدای حرص خوردن است! خوب هم بلد است آتو دست همه بدهد. هر لحظه منتظرم سفره را از زیر دست هم بکشد و هرچی هست و نیست را چپه کند! زهرا لیوان آبی مقابلش می‌گذارد. مشکل شهرام کاری که یاور کرده است، نیست. برادر ارشدم عادت ندارد کسی را مقابلش ببیند. یک عمر شهناز بانو و بابا سهراب مراعاتش را کرده‌اند. زهرا هم که جرئت اعتراض و ایستادگی در مقابل قلدری‌های او را نداشته است. شهرام نگاه زهرناکی به زهرا می‌اندازد. دلم می‌سوزد برای بغض دختر خاله‌ام! طفلک خودش را بدجور پاسوز شهرام و بی‌کلگی‌هایش کرده است. سلام دوستان وقتتون بخیر این یه قسمت جذاب از پارت های جدید کانال وی آی پی هست. شما می تونید با واریز مبلغ #سی‌هزارتومن به شماره کارت 6104337510631235 بانک ملت به نام #صدیقه‌بهروان‌فر و ارسال فیش واریزی به آیدی @Sedighebehravan عضو این کانال بشید😉😉 این مبلغ با زیاد شدن فاصله پارت های دو کانال افزایش پیدا می کنه، پس عجله کنید😉😉 ما تو کانال وی آی پی هفته‌ای #ده‌پارت داریم و تا #پارت۹۲ داخل این کانال گذاشته شده. همراهی تون باعث افتخاره❤️❤️❤️
Hammasini ko'rsatish...
👍 1
💐💐💐 #قسمتی‌ازپارت۷۴ آه می‌کشم. بی‌فایده و مضحک! منصفانه که به قاضی می‌روم، خودم مقصر تمام اتفاقاتی هستم که برایم افتاده است. من خواستم که مظلوم باشم. یاور که اتومبیلش را در پارکینگ مسافرخانه پارک می‌کند، ساعت حدود یازده است. کارهای‌مان مرتب و روی روال انجام شده است. همه با هم همت کرده‌اند برای این وصلت فرخنده و میمون! زیر نگاه پر حرف یاور پیاده می‌شوم. سنگینی نگاهش روی شانه‌هایم می‌ماند. آه عمیقی که می‌کشد را می‌شنوم. حال هیچ کدام‌مان خوب نیست. خودش را به من می‌رساند. شانه به شانه‌ی هم پله‌ها را بالا می‌رویم. صاحب مسافرخانه باز هم گرم برخورد می‌کند. از دید‌نمان متعجب نیست. گویی انتظارمان را می‌کشیده است. یاور هم با همان صمیمیت قبل با او دست می‌دهد و کلید اتاق را می‌گیرد. به سمت همان اتاق قبلی می‌رود. ادامه در https://t.me/+5P5Wtezcq8gwMzk0
Hammasini ko'rsatish...
کانال رسمی صدیقه بهروان فر «همشیره»

پارت گذاری: روزهای زوج دو پارت دهمین رمان صدیقه بهروان فر نویسنده رمان های اغازانتها زندگی به نرخ دلار الهه درد تبسم تلخ اوعاشقم نبود زوج‌فرد انیس دل مرا به جرم عاشقی حد مرگ زدند همخون(آنلاین)