cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

🎶 cool Music 🎶

Ko'proq ko'rsatish
Mamlakat belgilanmaganTil belgilanmaganToif belgilanmagan
Reklama postlari
360
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
Ma'lumot yo'q7 kunlar
Ma'lumot yo'q30 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

Start
Hammasini ko'rsatish...
نزدیک به #ارگاسمم بودم که #ویب*راتور رو برداشت و جاش #دی*لدوی کلفتی رو برداشت و بین پاهام #تنظیم کردبلافاصله باضرب #داخلم فرستاد😱 بیبی کیوتی که دو تا ددی داره و هرشب به زور🤤😳 https://t.me/+1-tk00T_TZ9kZWY0
Hammasini ko'rsatish...
ܟࡎߊ‌߬ر آغࡐ‌ࡅࡑࡅߺ‌ߺࡉ

Hi @durov This channel does not go against the law. And it has no pornographic and rough posts. please pay attention!

خم میشم و با درد عق میزنم - داری بالا میاری نسا؟ ویار داری؟ میخوای بگم قرص بیارن واست؟ چشم‌هام گرد میشه و حالت تهوع بیشتر بریده بریده میگم - چرا... از اتاقت... اومدی بیرون؟ برگرد الان ممکنه نگهبان بیاد... سامر نیشخند جذابی میزنه و کمرم رو لمس میکنه - چاق شدی! پریودیت هم چند روزه عقب افتاده نسا خوب فکر کن تو دکتری! با شنیدن حرف‌هاش استرسم بیشتر میشه و دردی زیر دلم می پیچه - برو روی تخت بشین موقع چکاپته! سامر نیشخند زنون از روی زمین بلندم میکنه و صورتم رو کنکاش میکنه - حقیقت رو باور کن نسا تو از من حامله‌ای انقدر به خودت فشار نیار! زیر دستش میزنم و پرونده از روی بغلم سر میخوره و سامر عقب میره درد دلم بیشتر میشه - من... یهو همه‌ی محتویات معده‌ام رو توی حلقم حس میکنم و خم میشم عق میزنم - نساا! وایی خدا زن و بچه‌ام حالت بده شده؟ دردت به سرم چه گوهی بخورم الان خوب شی! از نگران بودن و پریود نشدنم استرسم میره بالا و خورده و نخورده رو بالا میارم - پرستارررررررر داد بلندش شونه‌هامو میپرونه سرم گیج میره و چشم‌هام تار میشه که به صورتم سیلی محکمی زد - نخواب نفسم دردت به جونم الان میبرمت بیرون از این خراب شده دکتررررر پرستارررررررکمککک! میخوام چیزی بگم که لبش روی لبای خشکم میشینه و همون موقع در باز میشه... رسما بدبخت شدن🙂😂😂😂😐 سامر بخاطر بیماری شب گردیش توی تیمارستان بستری میشه و چشمش جذاب ترین دکتر رو میگیره یعنی نسا😂😌😏 https://t.me/+mjfv4OSs1KkwMDI0
Hammasini ko'rsatish...
رگ خواب 💤 | سارا ماه نو🌙

سلام به دوستای گلم 🖐 رمان رگ خواب (در حال تایپ) ✍ پارت گذاری به صورت منظمه 🕢 روزی ۱ پارت طولانی به غیر جمعه ها و روزهای تعطیل 🌚 ارتباط با نویسنده🌸

https://www.instagram.com/invites/cont

❄ کانال رسمی سارا ♡ ماه نو 🌙 ❄

#پارتvip_270 - مریم سایز سینه‌هام خوبن دیگه؟ ۷۵ خاص و نچرال👙💦🔞 مریم سرپرستار بخش میخنده و نیشگونی از سینه‌ام میگیره - چخبر شده شیطون خانم؟ سینه‌ات رو نشون میدی و سایزشو میپرسی؟ تکونی به تنم میده و جلو میرم - ام همین جوری پرسیدم... شیطون میشه و جیغ میزنه - وایی نگو یکی رو تور کردی! چه جوریهه؟ باهاش سکس داشتی؟ عررر هیسی میکشم و در رو نیمه میبندم - میخوای اخراجم کنن؟ چه مرگته فقط گفته سایز بالا تنم نرمال نیست و کوچیکه! جلو میاد و با خنده و شیطون میگه - به نظرم باید ممه مالی کنی عزیزم تا بزرگ شن صبر کن روغن دارم تو کیفم ارگان و اصله! میخنددم و استرس توی بدنم پخش میشه سینه‌ام رو بالا میزنه و با هیزی میگه - جوونم اوفف چه شود امروز از ۷۵ میرسه به ۹۰... دست به نوک سینه‌ام میزنه که در باز میشه و سامر با صورتی سرخ جلو میاد عربده میشه - داری چه گوهی میخوری تو؟ به تن کی دست زدی لجن؟ ناموس منو دست مالی میکنی؟!! جیغ میزنم که مریمو از اتاق پرت میکنه بیرون و روغن رو بین دست‌هاش می ماله میگه - بیا جلو تا خودم کاری کنم که بچم بگیرشون و شیر بخوره کاری میکنم نود رو هم رد کنن! هین میکشه که تنم رو بین بدنش قفل میکنه و دستش روی نوک سینه‌ی خیسم میشنه که اه میشم - آیی...🔞🔥 زبونش رو روی سینه‌ام میچرخونه و زیپ شلوارم رو باز میکنه...❌♨️ دیوونه‌ی که توی تیمارستان زندونی میشه و تموم دکترها رو تست میکنه و به نسا که میرسه عاشقش میشه❤️‍🔥🔞🔥 https://t.me/+mjfv4OSs1KkwMDI0
Hammasini ko'rsatish...
رگ خواب 💤 | سارا ماه نو🌙

سلام به دوستای گلم 🖐 رمان رگ خواب (در حال تایپ) ✍ پارت گذاری به صورت منظمه 🕢 روزی ۱ پارت طولانی به غیر جمعه ها و روزهای تعطیل 🌚 ارتباط با نویسنده🌸

https://www.instagram.com/invites/cont

❄ کانال رسمی سارا ♡ ماه نو 🌙 ❄

_ نکنه دوست داری جیغ بزنم، پلیسا بیان این سمت؟ قدمی جلو برداشت و محکم در ماشین رو بست. _ برام مهم نیست، نهایت دوتایی می ریم پاسگاه! برای تو که بیرون اومدنت مثل آب خوردنه؛ لنگاتو میدی بالا خلاص ... پوزخندی زدم بی توجهی به دکلته پایین رفتم، خودم رو بهش نزدیک کردم _ من پاسگاه رو دوست ندارم؛ اما می تونم برای تو، لنگامو بدم بالا... کف دستم رو، روی قفسه ی سینه اش کشیدم و دکمه بالای لباسش رو باز کردم. _ یه جوری میتونم لختت کنم که خودت بخوای لنگ هوا بدم! می دونی که چه آوازه ای دارم؟ ❌❌❌❌❌❌❌ https://t.me/+_nfUsDVRf69lMjA0 https://t.me/+_nfUsDVRf69lMjA0
Hammasini ko'rsatish...
#حاجی‌‌واشنگتون_1 _ حاجی جون تک خور بازی در میاری؟ زشت نیست همچین هلویی مثل منو، تک و تنها اینجا ول کنی؟ متعجب نگاهم کرد. از چشم های خوشرنگش می تونستم بخونم چقدر ترسیده. _ انتظار داری، تو رو با این تیپ و قیافه، سوار ماشینم کنم؟ حاج آفا این وقت شب اونم توی همچین مراسم لهو و لعبی چی کار میکرد؟ _ عه وا یادم رفت؛ با چادر چارقدم بیام وسط پارتی! روم سیاه حاجی. با دو انگشت، کناره ی مانتوم رو گرفت. _ الکی خودتو به من نچسبون! امثال تو، دور من زیاده! توجهی به حرفش نکردم و به آرومی مچ دستش رو لمس کردم. _ پسر حاجی ساعت سه نصف شب، با اون یه مَن پشم و یقه دیپلمات اینجا چیکار میکنه؟ به سالار بین پاهاش که برجسته شده بود خندیدم _ نکنه شب جمعی، گلنار جوابگو نبوده، اومدی پِی حشریت؟ 🔥🔥🔥🔥🔥 https://t.me/+_nfUsDVRf69lMjA0 https://t.me/+_nfUsDVRf69lMjA0
Hammasini ko'rsatish...
خم میشم و با درد عق میزنم - داری بالا میاری نسا؟ ویار داری؟ میخوای بگم قرص بیارن واست؟ چشم‌هام گرد میشه و حالت تهوع بیشتر بریده بریده میگم - چرا... از اتاقت... اومدی بیرون؟ برگرد الان ممکنه نگهبان بیاد... سامر نیشخند جذابی میزنه و کمرم رو لمس میکنه - چاق شدی! پریودیت هم چند روزه عقب افتاده نسا خوب فکر کن تو دکتری! با شنیدن حرف‌هاش استرسم بیشتر میشه و دردی زیر دلم می پیچه - برو روی تخت بشین موقع چکاپته! سامر نیشخند زنون از روی زمین بلندم میکنه و صورتم رو کنکاش میکنه - حقیقت رو باور کن نسا تو از من حامله‌ای انقدر به خودت فشار نیار! زیر دستش میزنم و پرونده از روی بغلم سر میخوره و سامر عقب میره درد دلم بیشتر میشه - من... یهو همه‌ی محتویات معده‌ام رو توی حلقم حس میکنم و خم میشم عق میزنم - نساا! وایی خدا زن و بچه‌ام حالت بده شده؟ دردت به سرم چه گوهی بخورم الان خوب شی! از نگران بودن و پریود نشدنم استرسم میره بالا و خورده و نخورده رو بالا میارم - پرستارررررررر داد بلندش شونه‌هامو میپرونه سرم گیج میره و چشم‌هام تار میشه که به صورتم سیلی محکمی زد - نخواب نفسم دردت به جونم الان میبرمت بیرون از این خراب شده دکتررررر پرستارررررررکمککک! میخوام چیزی بگم که لبش روی لبای خشکم میشینه و همون موقع در باز میشه... رسما بدبخت شدن🙂😂😂😂😐 سامر بخاطر بیماری شب گردیش توی تیمارستان بستری میشه و چشمش جذاب ترین دکتر رو میگیره یعنی نسا😂😌😏 https://t.me/+mjfv4OSs1KkwMDI0
Hammasini ko'rsatish...
رگ خواب 💤 | سارا ماه نو🌙

سلام به دوستای گلم 🖐 رمان رگ خواب (در حال تایپ) ✍ پارت گذاری به صورت منظمه 🕢 روزی ۱ پارت طولانی به غیر جمعه ها و روزهای تعطیل 🌚 ارتباط با نویسنده🌸

https://www.instagram.com/invites/cont

❄ کانال رسمی سارا ♡ ماه نو 🌙 ❄

Repost from N/a
#سکس_با_دو_برادر_آلفا ❌🔞🩸 #یکی_بوکسور_خشن #یکی_تاجر_قدرتمند لوکاس : بدنش بمب محرک ⭕ می خوام همینجا رو همین میز ترتیبشو بدم کارلوس نیشخندی زد : بزار باش واسه شب لوکاس : کارمنداتو بفرس برن هینجا دوتایی به حساب این جوجه خوشگل می رسیم می خوام به*شت خوشگلشو رو میز کارت #پاره کنم🔞 کارلوس متفکر هومی کشید خودشم تحریک شده بود دلش می خواست همینجا جوجه خوشگلشو گاز بگیره❌🔞 کارلوس : واسه امروز بسه همه بجز رز برن رز متعجب نگاش کرد با دیدن رنگ چشماش فهمید چخبره خودشم هوس یه رابطه خشن کرده بود🔞 لبشو گاز گرفت در که بسته شد تو یه لحظه لوکاس رو به روش بود تا به خودش بیاد لباسشو پاره کرده بود #هولوهای سفید و خوشگلش افتادن بیرون❌ https://t.me/+4rXMzN1tnqUzZWRk https://t.me/+4rXMzN1tnqUzZWRk
Hammasini ko'rsatish...
Bloody Rose🥀🩸

پارت گذاری : شنبه تا پنج شنبه روزی 3 پارت 1 پارت ساعت 10 صبح 1 پارت ساعت 10 شب

Repost from N/a
00:04
Video unavailable
- هاکان خان.... غریزه های مردونم انگار تازه فعال شده بودن و دیگه هیچ چیز برام جز همتا و خودم مهم نبود... زبونم رو دور نافـ*ـش چرخوندم که جیغی کشید و به بدنه بلوریش پیچو تابی داد که نفسم رفت... جلوی خودم رو گرفتم و خم شدم آروم تو گوشش غریدم: https://t.me/+VPVSdHpm5fWOvKSw - همتا بس کن! دختر داری دیونم میکنی.... من طاقتش رو ندارم... آقاااااااااااااااااا این رمان یعنییییییی من هر جی ازش بگمممممممم کم گفتمممممم😍😍🙈🔥 از هاکان خان نگم که کراشه همه ی دختراس😡🤤 https://t.me/+VPVSdHpm5fWOvKSw https://t.me/+VPVSdHpm5fWOvKSw
Hammasini ko'rsatish...
#همتا خانم قصه ما یه خانم شیطون بلای #زبله!😁👄💋 دخترکی که پدرش #معتاده و مجبوره کار کنه اما هیچ #پولی کفاف نمیده!🚶🏻‍♀ یه شب که تصمیم می‌گیره برای پول زیاد #تن_فروشی کنه؛ لحظه‌ی آخر یه مرد جذاب به اسم #هاکان به دادش می‌رسه و همتا رو ازشون #می‌خره.😱 هاکان قصه بسی #جذاب هستن و کلی کشته مرده دارن!🤤 همتا میشه خدمتکار خونش و #خدمتکار اصلی هاکان!🤭 هاکان هم که از بس اذیتش می‌کنه و #حرصش میده؛همتا هم کلی #تلافی می‌کنه!😂 یه بار فلفل قرمز و #دارچین و زردچوبه توی غذای هاکان می‌ریزه!😐🥣 به بار توی دوش #حموم کره می‌زاره!😐🚿 یه بار #موش می‌ندازه لای لباس‌هاش!😐🐭 یه بار تو خواب وسط موهاش جاده‌ شمال درست می‌کنه!😐🤣 و..کلی کارهای #خفن و جر دهنده که بمولا نخونیش از دستت رفته!🤣💦 #جر_دهنده_ترین_رمان_سال!🤣💨 رمانمون زیادی جذابه!😉👄💦 #هلوی_رسیده 🍑💦 https://t.me/+VPVSdHpm5fWOvKSw
Hammasini ko'rsatish...
هــلـ🍑ـوی رســیـ💦ــده

من جز هم نَفَسی با " تـو" ندارم هوسی...😈💦 #لب_اناری =کامل شده.🌠 برای تبلیغات در چنل #هلوی_رسیده به ایدی زیر پیام بدید؛ @queen_mary99 رمان انلاین: هلوی رسیده🔞 #کپی_رمان_ممنوع_حتی_با_ذکر_نام_نویسنده ⛔