cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

غزالین 🌙

اینجا قراره روزمرگی های من و ماه خونمون ثبت بشه 🥰 یه دوری تو پستا بزن اگه خوشت اومد جوین شو ❤️

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
603
Obunachilar
-324 soatlar
-247 kunlar
+3630 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

Photo unavailable
تو ۲۰ دقیقه 🫢 الان من رو ابرام 😁
Hammasini ko'rsatish...
25😁 1
تو یه دوره ی آموزش اینستا شرکت کردم که خیلی هزینه ی زیادی داشت البته شاید واسه من زیاده 🚶🏽‍♀️ یعنی اگه از راه بلاگری پولدار نشم بابت این هزینه خودکشی می کنم 😌😁 ولی جداً چه قدر سخته هی باید گوشی دستم باشه واسه تولید محتوا بدتر از همه اینکه یادم میره عکس و فیلما رو بذارم 😂
Hammasini ko'rsatish...
میلاد خیلی عصبانی شده میگه ما باید تلافی می کردیم ولی این جوری بچه ی ما چی جز خشونت یاد می گرفت ؟ نه کوتاه اومدیم که فکر کنه باید همیشه بخشید نه جنگیدیم فقط قاطعانه رفتار کردیم سهیلا خانومم که اصلاً حواسش به بچه ها نبود 😁 یه دور دیدم بچه کوچیکه کبود شده چون داشت شال پرستارشو می خورد فکر‌ کنم ۴-۵ ماهش بود 🤦🏽‍♀️
Hammasini ko'rsatish...
👏 13😢 3
فقط چند بار گفت سهیلا خانوم فُلانی رو بگیر هی صبر کردم و جالبه مادرش با من لج بود و پشت چشم نازک می کرد فکر کنم من باید عذر خواهی می کردم خلاصه یه دور دیگه اومد و رفتم جلو گفتم دختر من دوست نداره شما نزدیکش بیای لطفاً برو عقب و دستمو گرفتم جلوی سینش مادرش دوباره با من لج کرد تموم شد و اومدیم بیرون حتی حاضر نشد یه ببخشید کوچولو بابت اون همه چک‌ خوردن بگه می دونید خیلی موقعیت بدی بود ولی هم خوشحالم که بچم این جو رو دید تا بدونه همه چی گل و بلبل نیست و هم واسش ناراحتم
Hammasini ko'rsatish...
👍 22
امروز ماهلین نوبت دکتر و چکاپ داشت ما خیلی آروم رو صندلیمون نشسته بودیم و پاپت بازی می کردیم یه بچه اومد و می خواست طرح دوستی با ماهلین بریزه ، دو تایی رو صندلی نشستن و بازی کردن بعد بازی رو از دست ماهلین کشید ، بعد یه چک زد توی صورتش ، بعد انگشت کرد توی چشمش ، بعدتر هُلش داد واکنش من این بود که دخترم اگه دوست نداری نزدیکت بشه باید خودت بهش بگی با صدای بلند گفت ، به مادر بچه هم گفت ولی هر طرف ما رفتیم این بچه اومد و ماهلینو زد جوری که هر بچه ای سمتش میومد می ترسید می گفت مامان بغلم کن مادر بچه ؟ یه مادر مارک پوش با استایل خفن و گرون که دو تا بچه ی کوچولو داشت و پرستار بچه هام باهاشون بود
Hammasini ko'rsatish...
💔 22👍 1
بچه ها ببخشید دونه دونه جواب ندادم ❤️ خیلی خوبه که شما رو دارم 🥹🫂
Hammasini ko'rsatish...
21❤‍🔥 1
چه قدر ننوشتن سخته 🤦🏽‍♀️ خلاصه که برگشتم این چند روز با میلاد خوابیده بودیم رو‌ کانال و دونه دونه پروفایلا رو چک می کردیم هیچ کدوم آشنا نبود هیچ کدوم مشکوک نبود حتی تو روزهای بعدش تکرار کردیم که نکنه طرف پروفایل عوض کنه ولی همه چی اوکی بود و به این نتیجه رسیدیم که طرف عضو نشده فقط لینک ناشناس رو برداشته و بهم پیام داده بعدم که اینجا خصوصی شده خورده به در بسته چیزایی که فرستاده بود رو نشونش دادم اونم تایید کرد که طرف آشناس و اینکه در نهایت گفت برو هر‌ چی دلت می خواد بنویس ، چه توی فامیل تو و چه خودم حرفی بزنن ما من طرفن 😭❤️
Hammasini ko'rsatish...
67❤‍🔥 11🔥 1
سلام 🫠
Hammasini ko'rsatish...
45
باشه فقط یه مهلت چند وقته بهم بدین واقعاً الان دست و دلم به هیچی نمیره حالم خیلی خیلی بده می مونم ولی فعلاً هیچی نمی نویسم و نمی دونم با اون بی شرف چی کار کنم نمی دونم چه جوری پیداش کنم ببین حروم زاده ای اگه بازم به موندن تو کانال من ادامه بدی
Hammasini ko'rsatish...
72👌 2🕊 2
5.34 MB
17💔 6