cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

💋𝙎𝙀𝙓 𝙃𝙊𝙏💋

عاشق وقتاییم که توشه و داری لبامو میک میزنی.🤤💧 جهت رزرو تبلیغات: @tablighat_mon

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
30 008
Obunachilar
-13024 soatlar
+67 kunlar
+36430 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

اووف کـ*صمممم آبش اومد👅🍑
Hammasini ko'rsatish...
#part3 تلمبه های محکمش تو بهشت صورتیم حسابی حشریم کرده بود🔞🔥 سینه های بزرگ و سفیدم با قدرت بالا پایین می شدن نگاه گرسنه و شهوتی مردای رو به روم خیس ترم می کرد مرد گلومو از پشت گرفتو سرعت تلمبه هاشو بیشتر کرد : می بینی چجوری نگات می کنن 👅 همشون می خوان پارت کنن کارم که باهات تموم شه میری زیرشون جر می خوری بهشون گفته بودن یه فاحشه گشاد بفرستن که سه تا کیر توش جا شه اما تو انقدر تنگی که داری آلتمو له می کنی قراره حسابی جیغ بکشی جوجه سکسی🔥 پشت بند حرفش اسپنک محکمی بهم زد صدای جیغو ناله هام یکی شدن : اوممم گشادمم کنییید می خوام امشب زیر تک تکتون جر بخورمممممم اوووففف اهههه🔞 خیلی کلفتی دوستش دارمممم محکم تر بکنممممم https://t.me/+ylZM9qsD3g5kODZk https://t.me/+ylZM9qsD3g5kODZk
Hammasini ko'rsatish...
🔥شهـ𝑮𝒊𝒓𝒍ـوت🔥

از اون مدل ماساژا بدمت ک تهش به اسپنک زدن و کبود کردنت ختم بشه 🫦🔥 نویسنده: محدثه «شکوفه شب» تبلیغات : @nightee_blosoom

👍 4
Photo unavailable
🫦-
Hammasini ko'rsatish...
Part 174 دکتر پس از معاینه به سمت خاتون رفت خاتون هول زده پرسید _: چیشد خانم دکتر ؟ حالش چطوره؟ دکتر کمی تعمل کرد و گفت _: معاینه اش کردم و باید بگم که تجاوز وحشیانه ای بهش شده و پارگی شدیدی داره که باید عمل بشه و اینکه وضعیتش هم اصلا خوب نیست هوشیاریش پایینه و فقط باید دعا کنید واسش که حالش بهتر بشه تا نیم ساعت دیگه هم گفتم اتاق عمل و آماده کنن که عمل بشه شما هم لطفا کارای پذیرششو انجام بدید مادر جان دکتر حرف هایش را زد و خاتون را با شوکی عظیم رها کرد تنها یک شب در عمارت نبوده و حالا تن خونی ماهک را که ناشی از تجاوزی بی رحم یخ بسته بود را به بیمارستان رسانده بود؟ با خود فکر کرد چه کسی به ماهک تجاوز کرده؟ آرات؟ نه محال ممکن است آرات به دختری که دوستش دارد و این علاقه دو طرفه است تجاوز کند نکند یکی از محافظان به ماهک تجاوز کرده باشد نه این امکان ندارد به خیال خودش ماهک و آرات را تنها گذاشته بود که اختلافشان را حل کنند و شب خواستگاری را از یاد ببرند و اکنون شاهد تن تجاوز شده ماهک بود چه کرده بود با تصمیات نادرستش؟ هم تصمیم خواستگاری نا درست بود و هم تنها گذاشتن ماهک و آرات اصلا چه شده بود که آرات به ماهک این گونه تجاوز کرده است؟ با حالی گرفته و عذاب وجدانی شدید به سمت پذیرش رفت تا کارهای ماهک را انجام دهد از طرفی ماهک روی تخت افتاده بود زیر دستگاه های تنفسی و سِرُم و دارو و آراتی که خبر نداشت از بلایی که با این شدت به سر ماهک آورده بود آرات با خاتون تماس گرفت اما خاتون آنقدر از دستش عصبانی بود که رد تماس کرده بود و آرات نیز گمان کرده بود که ماهک تمام قضیه را برای خاتون گفته که چنین رفتاری با آرات دارد #پارت_۲۵ #پارت_وانشات_رمان نبود بلف 🔞👇 -- با دو دستات این ک*ون سک*سیتو باز کن نهال.‌میخوام دل دل زدن سوراخای ک*ص و ک*ونتو ببینم. - توروخدا اینجا نه! تو جنگل بین این همه آدم نه! با دادی کشید دو طرف کپلام گذاشتم لرزون لاشو باز کردم: - خوده بیشرفت کرم داری تا دهنتو سرویس کنم‌! با کندن یه تیکه چوب از درخت پشت سرش سمتم اومد‌‌‌ و با همون چوب تو دستش یه دفعه کاری کرد ک...👅🔥🫦 https://t.me/+liD1ocZqmqtjNTRk https://t.me/+liD1ocZqmqtjNTRk دختره رو وسط جنگل بین یه عالمه آدم با یه تیکه چوب بگااا میده🚫😱🙈
Hammasini ko'rsatish...
👍 50 10🤨 2
#part3 تلمبه های محکمش تو بهشت صورتیم حسابی حشریم کرده بود🔞🔥 سینه های بزرگ و سفیدم با قدرت بالا پایین می شدن نگاه گرسنه و شهوتی مردای رو به روم خیس ترم می کرد مرد گلومو از پشت گرفتو سرعت تلمبه هاشو بیشتر کرد : می بینی چجوری نگات می کنن 👅 همشون می خوان پارت کنن کارم که باهات تموم شه میری زیرشون جر می خوری بهشون گفته بودن یه فاحشه گشاد بفرستن که سه تا کیر توش جا شه اما تو انقدر تنگی که داری آلتمو له می کنی قراره حسابی جیغ بکشی جوجه سکسی🔥 پشت بند حرفش اسپنک محکمی بهم زد صدای جیغو ناله هام یکی شدن : اوممم گشادمم کنییید می خوام امشب زیر تک تکتون جر بخورمممممم اوووففف اهههه🔞 خیلی کلفتی دوستش دارمممم محکم تر بکنممممم https://t.me/+ylZM9qsD3g5kODZk https://t.me/+ylZM9qsD3g5kODZk
Hammasini ko'rsatish...
🔥شهـ𝑮𝒊𝒓𝒍ـوت🔥

از اون مدل ماساژا بدمت ک تهش به اسپنک زدن و کبود کردنت ختم بشه 🫦🔥 نویسنده: محدثه «شکوفه شب» تبلیغات : @nightee_blosoom

👍 6
ک*ص زن رفیقشو جر میده😱👅
Hammasini ko'rsatish...
👍 1
#part31 کلفتشو تند تند توی بهشتم عقب جلو میکرد: -اه اههه دوست زنم چه ک.ص تنگی داره. شتت ایکایش میشد بجای اون لادنِ گشاد ، هر شب تورو جر بدم. -اوووم فااک تندتر فرمان اهه ، اره جرم بده. برای من تپل تره یا دوستم؟ هوووم؟ چکی به بهشتم زد و محکم‌تر تو بهشتم تلنبه زد: -ک.ص لادن سیاه و گشاده ادم رغبت نمیکنه حتی دست بهش بزنه. https://t.me/+gg7J9fQ9MChkMDFk https://t.me/+gg7J9fQ9MChkMDFk
Hammasini ko'rsatish...
👍 2
Photo unavailable
🕸!
Hammasini ko'rsatish...
👍 5🔥 2
Part 175 پس بیخیال ماهک شد و به کارهایش رسیدگی کرد خاتون برگه عمل ماهک را امضاء کرد و با کلی غصه و دعا ماهک را راهی اتاق عمل کرد و پشت درب اتاق عمل مدام برای حال ماهک دعا می خواند حدود چند ساعتی ماهک در اتاق عمل بود و پارگی داخلی و آسیب دیدگی دهانه رحمش باعث طول کشیدن عملش بود خاتون با استرس دعا می خواند و حال ساعت از 4 عصر گذشته بود آرات نیز بی خبر هنوز در شرکت بود بالاخره عمل ماهک به اتمام رسید و از اتاق عمل خارج شد خاتون با دیدن دکتر با عجله برخاست و گفت _: چی شد خانم دکتر ؟ عملش چطور بود حالش چی دکتر با آرامش لبخندی زد _: حالش خوبه عملشم خوب بود ، فقط تا چند وقت استراحت مطلق باید باشه آسیبش خیلی زیاد بوده و دارو باید مصرف کنع و دوره نقاحتشو بگذرونه خاتون لبخندی زد و تشکری کرد و دکتر رفت پست سرش ماهک با آن چهره رنگ پریده اش روی تخت از اتاق عمل خارج شد خاتون با غصه نگاهش کرد و در دل گفت الهی بمیرم برات که انقد درد کشیدی کاش پام میشکست و نمیرفتم ماهک را به ICU منتقل کردند تا هوشیاری اش را به دست آورد خاتون نگرانش بود و از آرات آنقدر عصبی بود که قصد نداشت حتی او را از حال وخیم ماهک با خبر کند آرات تا 6 عصر در شرکت سرگرم کارهایش بود اما باید دیگر به خانه می رفت تا از وضعیت ماهک با خبر شود پس از شرکت خارج شد و به عمارت رفت اما با ندیدن خاتون و ماهک بار دیگر شماره خاتون را گرفت خاتون در راهروی ICU روی صندلی انتظار نشسته بود که تلفنش زنگ خورد با دیدن نام آرات اخمی کرد و خواست رد تماس کند که نتوانست بالاخره باید به او می گفت هیچکس تو کلاس نبود، از فرصت‌ استفاده کردم و ماژیک رو برداشتم و شروع کردم به عقب و جلو کردنش روی ســـوراخــم. با تصور آقای معلم که کـ*یــرش‌‌ داره تو ک*صـم عقب جلو میشه چشم بستم و شروع کردم به آه و ناله کردن و مثل مار به خودم می پیچیدم - آه، آقای معلم، بیشتر، بیشتر... منو جر بدم بده، آه با صدای خنده ای تمام حسم پرید و با وحشت چشم‌ باز کردم و آقای معلم رو بالای سرم دیدم. - خانم کوچولو تا اصلش هست چرا با فیکش ور میری؟ اینو گفت و زیپ شلوارش کشید پایین و... https://t.me/+dkbORUyV7XFhOWU0 #س‌ک‌س_با‌_معلم‌سن‌بالا🤫💦🔞
Hammasini ko'rsatish...
👍 79 11😱 8🗿 4🍓 2
#part_22 🍑💦 - که زن داداشمی آره؟ من ک*ون همچین زن داداشی رو پاره می‌کنم. موهامو چنگ زد پرتم کرد به سمت میز ناهار خوری با اون نگاه خیرش رو س*ینه‌هام نزدیکم شد. - سامیار لطفا بهم رحم کن! بهم چسبید سالار داغش روی بهشتم کشیده شد، زبونشو روی گردنم کشید. تنم لرزید ناخداگاه به بازوش چنگ زدمو آه کشیدم. لیس دیگه‌ی به گردنم زد و تو همین حین سالارش رو تو بهشتم کرد: - آههه... ایی... حداقل آروتر.... آخخ. - من عاشق درد کشیدنتم چرا باید آروم بکنمت؟! لب‌هام از بغض می‌لرزید، نالیدم: - دیگه نمی‌تونم. خشک و بدون ملایمتی جواب داد: - به منچه؟ این‌مشکل خودته نه من. میخواست ضرباتش رو شروع کنه که باغبون داخل آشپزخونه شد! سریع خودم رو تو بغل سامیار انداختم هیچ دوست نداشتم کسی تنم رو دید بزنه. https://t.me/+VyWrY-9RwPFiZDUx https://t.me/+VyWrY-9RwPFiZDUx ک*ص زن داداششو خشن جر میده که…💦🍑🔞
Hammasini ko'rsatish...
𝑶𝒏𝒆 𝒔𝒉𝒐𝒕🫦

نفس نفس زدنات و درد کشیدنات وقتی زیرمی...👅💦 #اروتیک

👍 1