cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

🍟زیبای همراه🥂

U can sit on it and fly میتونی روش بشینیو پرواز کنی😹 #حمایت_از_کودکان_بی_سرپرست #هیتلر_دوست #به_یاد_آبان_و_خورشید ●عضو انجمن قلم سازان● ناشناس من: https://t.me/BiChatBot?start=sc-155729-JYf9IEf

Ko'proq ko'rsatish
Eron164 112Til belgilanmaganToif belgilanmagan
Reklama postlari
698
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
Ma'lumot yo'q7 kunlar
Ma'lumot yo'q30 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

پایان تب بنرا بپاکید❌ ادمین میشم تایم ۹تا۱۱شب ویوت خوبه بیا پی👇🏻 @aadminnttbb
Hammasini ko'rsatish...
#part15 مامان با #ملچ ملوچ برام #ساک میزد و رفیقام با #ولع به جون #تپل مامانم افتاده بودن و #م.مه هاشو فشار میدادن و #میخوردن آخخ .. #جوون . یهو فرزاد چیز #گندشو فرو کرد تو #تپل خوش فرم و #گوشتی مامان که مامان با #ش.هوت آه و ناله کرد #اوووومممممم اووفففف چه #×یراییییی #کلفتییی آخخخخخ #×وسممممم آه ه ه https://t.me/joinchat/Tm3lB5rXESdDu2JF #‌کثیف‌و‌داغ.💦
Hammasini ko'rsatish...
فیلم #پورن رو پلی کردم. پامو باز کردمو دستمو با زبونم خیس کردمو وارد #نازم کردم. از تو ظرف یخ بزرگی برداشتم و آروم #مالیدمش به #نازم آه #غلیظی کشیدم و با #صحنه‌ی #سسکی روبه‌روم خیره شدم یهو در خونه باز شدو کمند وارد شد. با دیدنم متعجب خندیدو گفت: _تنها تنها؟ _وای کمند بیا #کصمو جر بده 💦 کمند لباساشو کند و اومد سمتم، پامو از هم باز کرد و زبونشو روی #نازم کشید. _آه بخورش برام کمند، بخورش زبونشو داخلم میفرستادو سینه هامو تو مشتش می‌گرفت _اییی تند تر کمند موهاشو تو دستم جمع کردم و سرشو فشار می‌دادم به #نازم کمند بلند شدو #کنترل رو کشید روی #نازم و یهو واردم کرد _ایییی کمند سوختم آشغال _میخوام ناز خوشگلتو جر بدم جنده‌ی من _آه جرم بده من جنده‌ی توام تند تند کنترل رو داخلم #تلمبه میزد که #آبم با شدت روی سینه ی کمند ریخت. خندید و افتاد روم و درحالی که پایین تنه امون بهم میمالیدم مشغول لب گرفتن از هم شدیم..🔥 https://t.me/joinchat/Tm3lB5rXESdDu2JF https://t.me/joinchat/Tm3lB5rXESdDu2JF فول آبدار💦🔞👆🏻
Hammasini ko'rsatish...
ملافه رو محکم دور خودم تاب دادم +لعنت بهت من #مست بودم تو چرا اینکارو کردی...!! با اون ژست #سک_سیش هنوز دلم میخواست بهش #بدم ولی اون #داداشم بود _ی گوشت سک. سی جلوم بود دوست داشتم کردمش میگن مستی رو راستی دلت خارید میخواستی داداشت بخاروند منم خاروندمت عزیزم https://t.me/joinchat/BafuIeUC-5thZTE0 https://t.me/joinchat/BafuIeUC-5thZTE0
Hammasini ko'rsatish...
#کنار_مامانش_میکنتش💦♨️ یه لیس به #چو_چولم زد🔞 زبونش داغ و #خیس بود آه کشیدم یهو کل #بهشتمو تو دهنش کرد👅 تند تند میک می زد و #چو_چولمو لای دندوناش فشار میداد. دهنمو با دستش نگه داشته بود که #جیغ نزنم🔥 دستامو فرو کردم تو موهاش سعی کردم دورش کنم. به خودم می پیچیدم. انگشتشو کرد تو #پشتم. یکم دردم اومد ولی امیر بدون توجه تند تند با انگشتش #تلمبه میزد♨️ زیرش #ناله میکردم و دست و پا میزدم که سیلی محکمی رو #کو_نم زد: ساکت #جنده مامانتو بیدار نکن هنوز باهات کار دارم. http://t.me/joinchat/AAAAAFRtv693DDlW1mXzwg دارای صـــ💦ـــحنه‌های باز و تنوع س‌کسی🙊❌
Hammasini ko'rsatish...
『خـاطــــره』

حس انتقام...زجر می دهد حنجره را . . . چنل اصلی

https://t.me/joinchat/AAAAAFRtv693DDlW1mXzwg

چنل نظرات

https://t.me/joinchat/AAAAAEdSrO66OpvWe0AzIw

آیدی نویسنده @Pm_bzi بات ناشناس

https://t.me/BiChatBot?start=sc-179032-ZrxnGuL

نویسنده #روهام

⁠ - چطور ازم میخوای باهات بخوابم، من #پدرتم! عصبی مشتی به سینه ش کوبیدم و فریاد زدم: - تو #شوهر_مادرمی نه پدر من! گلوم رو محکم فشار داد. - منه لاصب اومدم اینجا که نقش باباتو داشتم باشم، میفهمی؟ سرم رو روی سینه ستبرش گذاشتم. - من نخوام تو بابام باشی باید کی رو ببینم؟ ببین حتی #سالارت هم دلش منو میخواد، ببین چقدر باد کرده! ❌🔥🔥❌🔥🔥❌ https://t.me/joinchat/A2bqqsJ0syZhYzA8
Hammasini ko'rsatish...
⁠ - چطور ازم میخوای باهات بخوابم، من پدرتم! عصبی مشتی به سینه ش کوبیدم و فریاد زدم: - تو شوهر مادرمی نه پدر من! نفسش کند شد. حق داشت که با این هیکل و لباس زیری که تنم کردم بتونه خودش رو نگه داره. - منه لاصب اومدم اینجا که نقش باباتو داشتم باشم، میفهمی؟ سرم رو روی سینه ستبرش گذاشتم. - من نخوام تو بابام باشی باید کی رو ببینم؟ ببین حتی #سالارت هم دلش منو میخواد، ببین چقدر باد کرده! دستم رو روی وسط پاش گذاشتم که تو گلو صدای آه مردونه از خودش در اورد که من رو بیشتر #تحریک کرد. https://t.me/+A2bqqsJ0syZhYzA8
Hammasini ko'rsatish...
#پارت1:دانشجوی‌تنگـ🍑ـه‌من ⛓🌿🔥🧊🍓🔞💦😈🌸✨ با فرو رفتن.. #ک‌یرم تو جای داغ و مرطوبی، از خواب بیدار شدم. با دیدن #برده ام با اون بدن محشر و #نوک سینه های #پیرسینگ شده اش که داشت روی #ک‌یرم سواری می کرد، لذت بردم.. میدونست این طور بیدار شدن رو دوست دارم.. دستام رو زیر سرم گذاشتم و بهش نگاه کردم صورتش غرق #لذت بود. خودشو روی تنم تکون می داد و #سواری می کرد. ناز می اومد و #عشوه می ریخت. #ارضا شد... مکث کرد و دوباره #شروع به بالا و پایین شدن کرد. #سینه‌های بزرگش تکون می خوردن. جای کبودی های #تنبیه دیشبش هنوز روی سینه‌هاش #خودنمایی می کرد. ارضا شدم... #آبم کامل داخلش که خالی شد..🩸🚸🍑 https://t.me/joinchat/wfFvYiIr_KxkMDA0
Hammasini ko'rsatish...
_عمو عموووو! متعجب به لادن خیره شدم مگه با اکرم نرفته بود بازار؟ با گرمی دستی روی تخم.ام اهی کشیدم لادن ذوق زده خندید و گفت _وای وای عمو اینا چقد باحالن چقد نرمن!! یادم رفته بود شلوارم رو بالا بکشم با فکری که به سرم زد چشم هام برقی زد _عمو به اینا میگن آبنبات ببین چقد نرمه مثله آبنباتم شیرینو خوشمزس دوست داری برای عمو بخوری؟ https://t.me/joinchat/F65p0ejmZCFiNTM0 https://t.me/joinchat/F65p0ejmZCFiNTM0
Hammasini ko'rsatish...
#part3 + #ک.ـیرم تا صبح در #ک.ـصت بود. دستشو رسوند به #ک.ـصم و با لمسش خیسیش بلند گفت -جوووون میکنمششش #ک.ـصتو میکنم پاره میکنم ..اووووفف💦 پاهامو باز کرد و سرشو فرو کرد تو #ک.ـصم حشری جیغی زدم و سرشو فشار دادم که با ولع و ملچ ملوچ #گوشت چروک توی #ک.ـصمو میک زد که یهو 💦🔞.... https://t.me/joinchat/v6cz0jWAQWZmY2U0 داییش کص‌شو جر میده🔥🔥🔥
Hammasini ko'rsatish...
عمــــارت( هوس)💦

#ارباب_رعیتی💦 #صحنه_محنه❌♨️ هوووس الووود🔞 حش*ری نیستی جوین نده💦💦💦