cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

خـانـوم‌جــذاب

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
3 639
Obunachilar
-224 soatlar
-287 kunlar
-12530 kunlar

Ma'lumot yuklanmoqda...

Obunachilar o'sish tezligi

Ma'lumot yuklanmoqda...

‌ آدم‌های اشتباه، همیشه درس‌های درست رو بهت یاد میدن..! - ✦
Hammasini ko'rsatish...
👍 1
📺≻ فیلم : « درد بکش » 🗿≻ داستان این فیلم : در مورد یک دلال املاک ثروتمند است که زنی جوان را از زندگی روزمره خود دور کرده و به انحطاط می کشاند. به او دنیایی سراسر زوال و فساد را نشان می دهد که همین باعث می شود محدودیت های جنسی او به حاشیه کشانده شود... https://t.me/+FfKqK3ML0kQ4YjY0
Hammasini ko'rsatish...
🔴#رسمییییی موزیک هوش مصنوعی تتلو از قمیشی آهنگ فرنگیس که ترکونده😍 https://t.me/+k4O-jcK_7oZiZDA0
Hammasini ko'rsatish...
  • File unavailable
  • File unavailable
  • File unavailable
  • File unavailable
لباسهای فول سک.س69 مخصوص سک.س🔞 مردها عضو نشن مشاهده 🔞
Hammasini ko'rsatish...
#part52 صورت عرق کرده ام رو بوسید و با هن و هن گفت: _ دخلتو  میارم همتا! بذار این توله به دنیا؛ مرد نیستم اگر دخلتو نیارم! از تصورش هم موهام سیخ می شد و دلم ضعف می رفت! دلم از اون رابطه های پر حرارت می خواست...! چشم هام رو با لذت بستم و گفتم: _ اووووم! کیه که بدش بیاد! پدرسوخته ای نثارم کرد و کمک کرد توی بغلش فرو برم... دست هاش روی موهام می لغزید، صورتم رو بوسه می زد و توی گوشم صدای نفس های آرومش میومد ... سرم رو به سمتش متمایل کردم و کم کم چشم هام گرم شد و هردومون از شدت خستگی بی هوش شدیم... _ پاشو دیگه همتا! نق آرومی زدم و خواستم  بالش روی سرم بذارم که اجازه نداد و عصبی تر گفت: _ پاشو باید غذا بخوری _ خوابم میاد! نچ نچی کرد و مچ دستم رو بین دست هاش گرفت و آروم و با احتیاط  دست زیر کمرم انداخت. هر چقدر نق زدم و پا سست کردم حریفش نشدم و به زور منو برو پایین... توی این مدت زیاد،  اولین باری بود که می خواستم برم پایین غذا بخورم و دخترا برام روی تخت سرو نمی کردند. ذوق زده بودم یه جورایی هرچند هنوز ازش دلخور بودم که نذاشته بود بخوابم. کنار خودم صندلی بیرون کشید و نشست و اول برام سوپ کشید.
Hammasini ko'rsatish...
👍 8
#گی #عاشقانه اراد تخس گفت _ امشب باید من رو #بکنی ،اونم وقتی توی‌ خونه باباتیم.💦 غیاث سیلی ارومی به صورتش زد. _فکر میکنی‌ میتونی جلوی اه وناله های از سر #لذتت برو بگیری؟! _اره. _لخت شو. وقتی‌لخت شد غیاث نگاش کرد و محکم گفت _داگی شد. اراد سریع داگی شد که  غیاث دیکش رو بی هوا واردش کرد که اراد خواست #جیغ بکشه که غیاث سریع دستشو جلوی دهنش گرفت وتوی گوشش گفت _وقتی #پارت کردم که مجبور بشی همین‌امشب بریم خونه خودمون یاد میگیری خونه #مردم از من‌سکس نخوای حتی اگه خونه مامان بابای من باشه.🔞 https://t.me/+XMjdslAp5oc1OGM0
Hammasini ko'rsatish...
یک ماجرای واقعی از زندگی واقعی #آرام دختری که به یه مهمانی اشتباه میره. مهمونی که فکر میکرد تولده اما در واقع جاییه برای آشنایی افراد با تمایلات ارباب و برده و BDSm. حضور آرام تو این مهمونی باعث ورودش به دنیای رابطه های متفاوت آدم های متفاوت میشه. مردی وارد زندگی آرام میشه که خیلی براش خطرناکه اما درواقع تنها ناجی آرامه... سیاوش لواسانی ... کسی که قراره زندگی آرامو زیر و رو کنه! https://t.me/+logGszIQ10UxY2I0
Hammasini ko'rsatish...
بـ🔞ـرادر شهـ💦ـوانی #part1 _عجب خواهر #ک*ص تپلی دارم اومم بهشته اووف الان آبم میاد آههه💦💦🍑 با شنیدن حرفای شهوتی برادر #ک**یر کلفتم بیشتر خیس شدم و ناله کردم.. با ولع #ک*صمو میلیسید و با نوک #سینه های تپل و نوک صورتیم بازی میکرد.. _آهههه ...داداشی ...الان #آبم میاد ... آهههه یهو مک محکمی از #ک*صم گرفت و چو*لمو کشید که لرزیدم و آبم روی لباش ریخت.. _اومم آههه داداشی خیلی خوب بود اومم امد بالا و #ک*یرشو دم #ک*صم تنظیم کرد و شروع کرد به لب گرفتن ازم که یهو در اتاقم باز شد و.... https://t.me/+Vt3bwrQl0K05N2Rk https://t.me/+Vt3bwrQl0K05N2Rk برادر حش‌ریش #تپلشو میخورد که مامان #هاتش میاد و.. 🔞🍑💦🙊👆🏼
Hammasini ko'rsatish...
👍 1
با گیفاش رلتو هورنی کن https://t.me/+-_iRVu-QAjE3ZGU0
Hammasini ko'rsatish...