•| TEXT |•
رمان « اروانه » به معنی گلی شفا بخش و معجزه گر در بیابان 🥀 به قلم فریحا پارت گذرای هرشب ساعت ۱۱ 🍃🥀
Ko'proq ko'rsatish9 545
Obunachilar
-724 soatlar
-927 kunlar
-34730 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Obunachilar o'sish tezligi
Ma'lumot yuklanmoqda...
Repost from GEM AZ 1
Photo unavailable
میدونستید اگر 10 ماه پیش 50 میلیون تومن ارزدیجیتال TRB خریده بودید الان پولتون 18 میلیارد شده بود؟
یک کانال هست چنین ارز هایی رو معرفی میکنه و تا الان خیلی ها رو پولدار کرده، پیشنهاد میکنم عضوش بشید🪀
ARZ_ASADI 👈
ARZ_ASADl 👈
⁷
66210
🥀 اَروانه 863 🥀
#سارالمختاری
یعنی انقد حضور و نظر من مهم بود که خواسته بودن باشم؟ من هنوزم مطمئن نبودم که میخوام توی اون جشن شرکت کنم یا نه
هرچند شک نداشتم که البرز مجبورم میکرد؛ ولی خب، یکم مقاومت در برابرش بد نبود
جلوی دروازهی بزرگ که توقف کرد، نفسمو عمیق بیرون دادم
اینجا واسم یادآور خاطرات خوبی نبود ؛ با این که لحظه های خوبی رو گذرونده بودم ولی فکر کردن بهش مساوی بود با یه دنیا حسرت
اولین باری که پا گذاشتم اینجا، کیاسامم توی بغلم بود
حتی دست آسیب دیده و دردناکم باعث نمیشد از خیر به آغوش کشیدنش بگذرم
حالا فقط حسرتش واسم مونده بود و حفرهی عمیق وسط قلبم
دروازه باز شد و نمای عمارت با اون همه نور و روشنیِ اطرافش چشممو زد
عادت کرده بودم به تاریکی
خو گرفته بودم به تنهایی و خلوتی که فقط با دو سه نفر تقسیم میشد
حالا باید آدمای زیادی رو اینجا میدیدم
آدمایی که یه روزی با نفرت نگاهشون کردم و مقصر دونستمشون واسه از دست رفتن ثمرهی زندگیم
آدمایی که شاهد محکوم شدن من به خیانت بودن
احتمالا اونا هم الان تمایلی به دیدن من نداشتن! ولی این دعوت بی هماهنگی....
نمیدونم واقعا علتش چی بود!
1 71380
🥀 اَروانه 862 🥀
#سارالمختاری
با قدمهای کوتاه و سریع سمتش رفتم. با این کفشای پاشنه بلند نمیتونستم تند راه برم
سمت دیگهی ماشین ایستادم و گفتم : سلام... ببخشید معطل شدی
سر تکون داد و گفت : نه بابا معطل نشدم. سوار شو
صندلی جلو نشستم و حین بستن کمربند گفتم : خوبی؟ الناز، آنیتا و کوچولوی توی راهی خوبن؟
استارت زد و با مکث گفت : همه خوبن. تا چند دقیقه دیگه میبینیشون
-چه خبره توی عمارت؟ چرا خواستین منم باشم؟
-خب... تو عضوی از خونوادهای. یکم صبر کن متوجه میشی
-حداقل بهم بگو درمورد چیه. نگران شدم.... من...
نذاشت ادامه ی جملهام رو بگم و حرفمو قطع کرد
-جای نگرانی نیست صدف جان. راستش رو بخوای منم چیزی نمیدونم. به من گفتن بیام دنبالت، منم اومدم
-کاش قبلش بهم خبر میدادی
-اون جوری بیشتر نگران میشدی. بهش فکر نکن؛ بذار ببینیم چی پیش میاد
چرخیدم سمتش و گفتم : یه تقلب کوچیک نمیدی؟
نچی کشید و با خنده گفت : بذار به وقتش. فقط میتونم بهت بگم اتفاقای خوبی توی راهه
ترجیح دادم بیشتر از این چیزی نپرسم. نمیخواست بگه و با سوال کردنِ دوباره فقط خودمو کوچیک میکردم!
سعی کردم فکر کنم و حدس بزنم
اتفاق خوبِ خونواده خونوادهی زند... شاید خبر مراسم عروسی المیرا و پدرام بود
1 64450
🔴🔴فووورییی سوالات احتمالی امتحان نهایی شیمی همه پایه ها لو رفت:
◀️ مشاهده سوالات احتمالی لو رفته 🔍
1 69500
Photo unavailable
🔴 سوالات امتحانات نهایی شیمی لو
رفتتتتت
📂 دانلود سوالات
1 73620
Repost from GEM AZ 1
Photo unavailable
میدونستید اگر 10 ماه پیش 50 میلیون تومن ارزدیجیتال TRB خریده بودید الان پولتون 18 میلیارد شده بود؟
یک کانال هست چنین ارز هایی رو معرفی میکنه و تا الان خیلی ها رو پولدار کرده، پیشنهاد میکنم عضوش بشید🎯
ARZ_ASADI 👈
ARZ_ASADl 👈
⁶
1 22400