یاس

با یکی از صمیمی‌ترین دوست‌های دوران دانشگاهم حرف زدم امروز. بعد از پایان دانشگاه، رابطمون کمتر شد و بعد ازدواجم هم خودشو ازم دور کرد عملا. امروز که حرف زدیم احساس کردم چقدررر دنیاهامون متفاوت شده. دوسش دارم ولی دیگه هم‌سو نیستیم. و غمگین نیستم بابتش. موقعی که می‌شد، دوستی صمیمی و زیبایی داشتیم. زندگیش کردیم.

صبح رفتم باشگاه و به مسوولش گفتم برنامه بهم بده برای کاهش چربی بدن و اینا. گفت اکیه و ایمیل و اینامو گرفت. بعد با یکم شرمندگی گفتم ببخشید بکی جان، این هزینه ایناش چطور میشه؟ گفت هییچییی رایگاان 💃💃💃 دوباره می‌سازمت بدنننن

یجوری این روزا دارم درس می‌خونم که خودمم شاکیم. ولی باید ادامه بدم.

من از آن روز که در بند توام آزادم پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم همه غم‌های جهان هیچ اثر می‌نکند در من از بس که به دیدار عزیزت شادم خرم آن روز که جان می‌رود اندر طلبت تا بیایند عزیزان به مبارک بادم من که در هیچ مقامی نزدم خیمه‌ی انس پیش تو رخت بیفکندم و دل بنهادم دانی از دولت وصلت چه طلب دارم هیچ یاد تو مصلحت خویش ببرد از یادم به وفای تو کز آن روز که دلبند منی دل نبستم به وفای کس و در نگشادم تا خیال قد و بالای تو در فکر من است گر خلایق همه سروند چو سرو آزادم به سخن راست نیاید که چه شیرین سخنی وین عجبتر که تو شیرینی و من فرهادم دستگاهی نه که در پای تو ریزم چون خاک حاصل آن است که چون طبل تهی پربادم می‌نماید که جفای فلک از دامن من دست کوته نکند تا نکند بنیادم ظاهر آن است که با سابقه‌ی حکم ازل جهد سودی نکند تن به قضا در دادم ور تحمل نکنم جور زمان را چه کنم داوری نیست که از وی بستاند دادم دلم از صحبت شیراز به کلی بگرفت وقت آن است که پرسی خبر از بغدادم هیچ شک نیست که فریاد من آنجا برسد عجب ار صاحب دیوان نرسد فریادم سعدیا حب وطن گرچه حدیثیست صحیح نتوان مرد به سختی که من این جا زادم #سعدی

ادامه تفریحی کشتن بلوچ‌ها و کردها، اینه که گهگاه حکم اعدام بدن تا با «درخواست عفو‌»هایی که دریافت می‌کنند تفریح کنند. بعضیا عمدا پنجره رو باز میذارن، که بعدا یکی بشون بگه لطفا پنجره رو ببند، هوا سرده. حاضرن بلند بشن پنجره رو ببندند، فقط برای اینکه یکی بشون بگه «لطفا». و گاهی زنجیری‌ها، وزارت‌خانه احداث می‌کنند.

اینهم لازم به ذکر است که آخوند خبیث با اتوبوس از خارج وارد ایران نشده. نه الان، نه سال ۵۷، نه قرن چهارم هجری قمری. آخوند خبیث داریم، چون این خباثت در ایران نهادینه شده، و یک ویروس کهن است. این‌ها برای اینکه ذهن تو رو با معارف دینی و معنویات manipulate کنند، چندقرن تجربه دارند، و تو هیچی بلد نیستی.

One day at a time 🧡

می‌خوام یکم به پوستم برسم. فقط شوینده زدم و ابرسان این مدت، اونم یه شب در میون. حالا می‌خوام سرم پیلینگ اوردینری رو بگیرم، هفته ای دو بار بزنم. کسی تجربه‌ای داره؟ پوست من چربه و زود جوش می‌زنم🙃

امید رو به خاطر بیار. شادترین لحظاتت رو به یاد بیار. زندگی کن. نذار ترس فلجت کنه. این چیزیه که شیاطین جنون می‌خوان. آگاه بمون. این نیز بگذرد…

احساس می‌کنم گیر دیوانه‌ساز ها افتادیم. مهم نیست کجایی و داری چیکار می‌کنی. اونا پیدات می‌کنن و حس‌های خوبت رو می‌مکن. ترس و ناامیدی می‌مونه برات…و ما چقدر ناتوانیم چون هیچ چوب جادویی درکار نیست. اکسپکتوپاترونوم و سپر مدافعی نداریم.