ᒪITTᒪE ᗰOOᑎ
گیلاو•ددیلیتلبوی🔞🏳️🌈 وقتى دارى زيرم ناله ميكنى برام بهترين ملودى دنياس شاهزاده كوچولوى من👅💦 •ꜰᴀʀɪᴍᴀʜ•
Більше6 800
Підписники
-3024 години
-2407 днів
+36830 днів
- Підписники
- Перегляди допису
- ER - коефіцієнт залучення
Триває завантаження даних...
Приріст підписників
Триває завантаження даних...
Repost from تبادل (اکانت بزرگه)💖
سیلی به کپلای سفید و نرم کو.ـنش میزنم و شیار بهـ.ـشت صورتیشو میمالم
پنبه آغشته به الکل رو روی باسنش میکشم که خودشو منقبض میکنه
_شل کن تا بابایی سریع آمپولتو بزنه بعدش واسه جایزه میتونی آبنبات ددی رو لیس بزنی
به محض اینکه خودشو شل میکنه سوزن رو داخل باسنش میبرم که جیغ بلندی میکشه و خودشو منقبض میکنه
هیسی میکشم و دستمو روی سوراخش میکشم که از درد باسنش دستاشو میاره عقب که برای آروم کردنش چوچـ.ولش رو میمالم و سوزن رو از باسنش بیرون میارم
با پایین کشیدن شلوارم و دراوردن مردونگی کلفت و رگدارم...🍆💦
https://t.me/+QxT27_C8rZM5ZTY0
https://t.me/+QxT27_C8rZM5ZTY0
لیتل گرلش مریض میشه و ددی ش گولش میزنه تا آمپول بزنه واسش
3200
Repost from تبادل (اکانت بزرگه)💖
اروتیک👅 خشن♨️ تریسام🍌
#رابطه_تری.سام_پابلیک_دارن🙈🔥
🍑🍑🍑🍑
#قلادهی دختره رو محکم کشید که دخترک درست جلوی پاش به زمین افتاد. #واژن خیس و سینههای بزرگش #شهو.ت هر چی آدمی رو برانگیخته میکرد.
_ مثل یه سگ خوب #داگی باش.
دخترک به سرعت و با #خجالت جلوی جمع تو #پوزیشنی که اربابش گفته بود، نشست.
دستگاه تتو رو برداشت و رو با.سن دختره شروع به کشیدن نماد #بردگیش کرد و همزمان نو بهشت دختره...⛓💥 💎🍓
https://t.me/+-awdJxN3wvs5OGY0
https://t.me/+-awdJxN3wvs5OGY0
سک.س گروهی دختره با چند پسر خلافکار و مافیا🫦⭕️💦
9700
Repost from تبادل (اکانت بزرگه)💖
#تن_شهوتی38
_هوی بچه پرو حدتو بدونا با چه جراتی ادا من و در میاری عقل تو سرت هست اصلا؟!
_تو با چ جرأتی من و بین این حس خراب ول کردی رفتی تو حدتو بدون که عرضه ی خوردن ساده هم نداری.
_دهنتو ببند تا فکت و نریختم حیف که خوابم میاد
چشامو از عصبانیت روی هم گذاشتم که تخت تکون ریزی خورد
_مگه نگفتم بگير...
حرفم کامل نشده بود که دیدم بهشت نابشو رو دهنم گذاشته!
از پایین متعجب نگاهش کردم ک گفت:
_یا میخوری یا تا صبح همینجوری میمونم!!
کنارش زدم و به طرف کمد رفتم و ویبراتور رو برداشتم...
به طرفش رفتم وسیلی محکمی به با.سنش زدم و بغلش کردم و سمت صندلی بردمش و شروع کردم بستن دستاش
وقتی بستن دست و پاهاش و دهنش...
ویبراتور رو بین پاهاش جا دادم و شورتش رو کشیدم بالا.
_خب خانوم کوچولو تا صبح لذت ببر
اول خنثی نگاهم کرد ولی با حرکت ویبراتور کم کم شروع کرد تکون خوردن...
https://t.me/+-awdJxN3wvs5OGY0
https://t.me/+-awdJxN3wvs5OGY0
👍 1
11700
ᒪITTᒪE ᗰOOᑎ
#part_228
میشِل
میخواستم حواسش از اون نامه پرت بشه و استرسش رو کمتر بروز بده٫پس چی بهتر از دادن وعده عروسک محبوبش بهش
بهت زده بهم نگاه کرد
÷تو..تو که نمیتونی
_هیشش..برای من هیچ نشدی وجود نداره لو
خودش و دخترش دارن برمیگردن شمال و بهترین موقعیت برای دزدیدنشه
اگه دندون رو جیگر بزاری و بزاری عین ادم کارم رو بکنم و کمتر رو مخم یورتمه بری..روز اقتصاد بعد از باز کردن مرز ها آهوی فراریت برمیگرده پیشت
چشم هاش پر اشک شد و محکم بغلم کرد و فشارم داد
هولش دادم
_برو تو بغل پاتریشیا گریه کن…امروز حوصلتو ندارم
دوباره بغلم کرد و شقیقم رو ابدار بوسید که چهرم رو تو هم کرد و با انزجار نگاش کردم
÷ممنونم..خیلی خیلی ممنون…ممنونم
بی توجه بهش سمت در رفتم و بلند گفتم
_میدونی که هیچکس نباید بدونه درسته؟
÷مــــــمنونـــــــــــــــــم
🫐🤍
❤ 61👍 6🍓 3
29001
#گیــ🏳🌈 #فورسامــ🔞الیاس مرد مغروری که عاشق یه مستر مغرور تر از خودش میشه و بهش اعتراف میکنه اما اون درکمال بی رحمی پسش میزنه و با برادرزاده الیاس وارد رابطه میشه🍑💦 مسیح یه مستر جدیه که با رفیق بچگیاش که ازش بزرگتره وارد رابطه میشه و بعد یه مدت میفهمه حسام یه مافیای کله گندس که دور از چشم همه تو کار قاچاق مواده و یه روز با جون خودش تهدیدش میکنه تا دست از کارش برداره و همون باعث عود کردن تاناتوفوبیای حسام میشه و رابطشون رو تا حد زیادی وارد چالش میکنه⛓🩸 https://t.me/+BKEOS9GSSn81NmRk https://t.me/+BKEOS9GSSn81NmRk
22500
Repost from N/a
00:07
Відео недоступне
عموی ناتنیشون رو زندانی میکنن و همزمان سوراخ باکرش رو گشاد میکنن...🔞💦
عقلتونو از دست دادین؟ ولم کنین❗️
_چرا عموجون؟ نگا چقدر جذاب شدی اینجوری. حالا مثل یه سگ خوب قراره به اربابات سرویس بدی😈🔥
زنجیر #قلادش محکمتر کشیده شد و با نزدیک شدنش به یزدان
محکم به موهاش چنگ زد و دیـک #کلفتش رو تا ته توی حلقش کوبید و دیک شق شده هیرمان روی سوراخش قرار گرفت که.....🔥🔞
https://t.me/+892sT7BNcmNkZTM0
https://t.me/+892sT7BNcmNkZTM0
30200
Repost from " تبادل شبانه "🎀
Фото недоступне
توی اون لباس راحت نبودم سعی داشتم قسمت های #لخت بدنم و با دست بپوشونم ولی فایده نداشت….🩸
امیدوارم بودم بین اون همه دختر با #ک•ص.ای صورتی و تنگ من به چشمش نیام ولی با اشاره دستش نفس قطع شد..
_اون و میخوام..
یکی از بادیگاردها دستم و گرفت و سمتش برد.
_همه از اتاق برین بیرون..
با خالی شدن اتاق چوب کلفت گلفش رو بین پاهام کشید و لبزد:
_نمیدونستم اینجا ج•نده پسرم هست💦
میگن سوراخ پسرا تنگ تره..
میخوام امروز روی #ک•ی.رم سواری کنی پسر غربی🔥
با پایان حرفش چوپ گلف و….💦🔞
https://t.me/+Z2Le6HVCSD83NTEx
https://t.me/+Z2Le6HVCSD83NTEx
15200
Repost from " تبادل شبانه "🎀
00:10
Відео недоступне
تمامی رمان های
| صحنه دار 💜 | بزرگسالان 😝 | لیتل 🍼 | عاشقانه ❤️ |خارجی 😍 |خونآشامی🩸| اجتماعی ☺️| فروشی 😳 | چاپی 😌 و..
رمان های درخواستیتون رو بدون هیچ ادد و.. ایی میزاره 😍
رمان ددی یا #مامی با لیتل 🍒🍼💦
رمان های ارباب و #اسلیو 🔥💦
همشون تو کافه رمانه💋😚👇👇
زود جوین شو💦💦💦💦
بهترین رمانا رو از ما بخواهید📚📄
هر ژانری بخواهید 🔥🔥🔥🔥
#تخیلی🕷 #عاشقانه #bdsm
#گی🏳🌈 #ددی_لیتل🍼
دنبال رمانهای اروتیک و تریسام و فورسام میگردی؟🔥🤤
https://t.me/+1v8bNF3hlaE0NTc0
https://t.me/+1v8bNF3hlaE0NTc0
https://t.me/+1v8bNF3hlaE0NTc0
15600
Repost from N/a
00:03
Відео недоступне
#گیلاو #ترنس 🍓🏳🌈
پسری که سه سال پیش تجاوز کرده رو با رقیبش درحالی که بچه دارن می بینه😭❤️🩹
پاش رو محکم روی شکمم نگه نداشت و غرید
- مثل آدم جوابمو بده آکام تو با مهدیار چه نسبتی داری؟
نالهای از درد شکمم کردم و خواستم چیزی بگم که بیشتر شکمم رو با پاش لگد کرد هق زدم
- شایان شکمم می سوزه! 🥹
دستش رو روی سرم کشید و تنم رو طوری سمت خودش کشید که باسنم بین پاهاش نشست
اشک هام روی گونهام رون شد که داد زد
- میشم همون هاسکی که پشت سرم میگین! می درمت می خورمت از هم می پاشمت تو محکوم به منی!
دستش رو روی باسنم کشید و دیک گندهاش که دیدم نفسم رفت
- بهم تجاوز کردی من رفتم... تقصیر من نبود! اشتباه نکن...
بوسهای همراه ضربه دیکش به سرم زد
- بازم تجاوز می کنم! تنِ تو مال منه آکام کامم که تموم بشه دورت مثل پروانه می گردم قلادهام دستته!
https://t.me/+SeJqYQlg219kNDdk
https://t.me/+SeJqYQlg219kNDdk
22200
Repost from N/a
00:02
Відео недоступне
فرشته ای که اسیر پسر شیطان شده و وقتی اسم خدا رو توی سرزمینشون میاره... 🥺💔
خون روی لباش وسوسه ام میکرد.
خونی از جنس بهشت و طعم گل های رز!
زبونم رو روش کشیدم و کمی ازش خوردم و گفتم:
اما نمیتونم به راحتی از اشتباه های گاه و بی گاهت بگذرم...این اشتباه قطعا حکمش مرگه و...
نگاهم سمت لباش رفت و لبام رو روی لبای سرخش کشیدم و گازی ازش گرفتم که نالید و اشک هاش بیشتر جاری شد.
گردنش رو بیشتر فشردم که صورتش سرخ شد و با چشای به خون نشسته ادامه دادم:
خیلی خوش شانسی که جلادت کسی هست که عاشقته...هم درد میده و هم مرهم میزاره روی زخم هات!
دستم رو روی بدن بلورینش کشیدم.
نفس نفس میزد.
🔞🔥🔞🔥🔞🔥🔞🔥🔞🔥🔞🔥🔞🔥
https://t.me/+wIZR91hciWw5MDQ0
https://t.me/+wIZR91hciWw5MDQ0
23000