cookie

Ми використовуємо файли cookie для покращення вашого досвіду перегляду. Натиснувши «Прийняти все», ви погоджуєтеся на використання файлів cookie.

avatar

Our omegavers informing🐾

You can find anything you want about omegavers. Tell us what else you know! We try to keep our informations update!:)) ناشناس: https://t.me/HarfBeManBOT?start=NzgzMjAyODEz

Більше
Рекламні дописи
2 418
Підписники
-1324 години
+457 днів
-13730 днів

Триває завантаження даних...

Приріст підписників

Триває завантаження даних...

اروتیک👅 خشن♨️ تری‌‌‌سام🍌 #رابطه_تری.سام_پابلیک_دارن🙈🔥 🍑🍑🍑🍑 #قلاده‌ی دختره رو محکم کشید که دخترک درست جلوی پاش به زمین افتاد. #واژن خیس و سینه‌های بزرگش #شهو.ت هر چی آدمی رو برانگیخته میکرد. _ مثل یه سگ خوب #داگی باش. دخترک به سرعت و با #خجالت جلوی جمع تو #پوزیشنی که اربابش گفته بود، نشست. دستگاه تتو رو برداشت و رو با.سن دختره شروع به کشیدن نماد #بردگیش کرد و همزمان نو بهشت دختره...⛓‍💥 💎🍓 https://t.me/+-awdJxN3wvs5OGY0 https://t.me/+-awdJxN3wvs5OGY0 سک.س گروهی دختره با چند پسر خلافکار و مافیا🫦⭕️💦
Показати все...
Repost from N/a
00:02
Відео недоступне
#خشن    #گی     #اجباری پسر #فقیری که برای #پول در اوردن زیرخواب #بزرگترین رعیس #قاچاقه #اسلحه میشه و #مجبوره❌💢 _باکره ای #یانه؟ _ب..#بله چشمام #برقی زد که از حرفم #پشیمون شدم. _پس با بدنت #خسارتمو میدی..اگه بتونی #راضیم کنی..بهت #انعام #خوبی میدم #توله یه خوردنی محدودیت سنی🔞 https://t.me/+oAIImmnp9g41MGU0 ۳ پاک شه 🌞
Показати все...
فلش بک: -اینا توت وحشی‌ان. -چی؟ -میخوای برات بچینمشون؟ -سمی نیست؟ پسرک قاه‌قاه خندید جوری که چشمهاش قابل دیدن نبود اشکهاش رو پاک کرد و گفت: معلومه که نه احمق جون. -هی، من ازت بزرگترما. همونطور که پاش رو کنار درخت محکم میکرد گفت: ولی خیلی ترسویی. -به هرحال اونا خیلی بالان نمیتونی بچینیشون. -مطمئنی؟ در حالی اینو میگفت که رو شاخه‌ای آویزون شده بود و لب‌هاش از توت وحشی بنفش. -داری چیکار میکنی؟ اگه بمیری من کاری باهات ندارم. -تا حالا درخت سواری نکردی مگه؟ -درخت سواری چیه؟ -یعنی بالا رفتن. -معلومه که نه‌. -بچه شهری هستی؟ -خب که چی؟ -باشه اشکال نداره بیا از این توت‌ها بخور. و پسرک دونه دونه اون توت‌های لذیذ رو به دهان پسر نوجوون مینداخت. ~~~ -وای امروز بهترین روز زندگیمه. از ذوقش نتونسته بود کل شب رو بخوابه، امیدوار بود زیر چشمش سیاه نشده باشه افتاب هنوز نزده بود و خانواده‌اش در خوابی عمیق به سر میبردن بدو بدو بلند شد و لباس‌های جدیدش رو پوشید و گیره‌ای که جوهیون بهش داده بود رو به موهای بلندش زد و از خونه زد بیرون و تا خونه‌ی دوست صمیمش دوید. -هی بیدار شو! بیدار شو! تا کی میخوای بخوابی؟ و به پنجره‌ی اتاق اون بیچاره میکوبید. -هعبییییییی چیه جیم کله سحر، خروسا هم هنوز بیدار نشدن. چی از جونم میخوای؟ و همونجا جلوی پنجره پتو پیچ ولو شد. همونطور که شونه‌های دوستش رو تکون تکون میداد تا خواب از سرش بپره فریاد زد: امروز روز ازدواجمه تهیونگ کلی کار داریم. -به من چه مگه من میخوام ازدواج کنم؟ و سعی کرد دوباره بخوابه. جیمین قیافش توهم رفت و لگدی به رفیقش زد. -خیلی بدی مثلا دوستیم. تهیونگ همونطور تو خواب و بیداری گفت: خب چیکار کنم؟ میخوای به جای تو من برم حجله راحت شی؟ -خفه شو. -پاشو باید بریم آماده کنیم همه چی رو. نقی زد و گفت: من نمیام. ولی خب دوست هیجان‌زدش اصلا اهمیتی به غرغرهای رفیقش نمیداد و اون رو دنبال خودش میکشید. ~~~ -لباسم آمادست؟ -وای جیمین از دست تو! یه ماهه هر روز داری امتحانش میکنی آمادست دیگه. -اخه خیلی نگرانم. وای نکنه چاق شده باشم تنم نره؟ پوکر فیس به دوست احمقش خیره شد. -تو یه روز اخه؟ -بیار بازم میخوام امتحانش کنم. اهی کشید حریف دوست لجبازش نمیشد و لباس رو دراورد. -وای تهیونگ خیلی قشنگه اصن باورم نمیشه. مطمئنم میتونی بری دانشگاه‌های خفن سئول یا حتی بری خارج و یه طراح لباس خفن بشی. لبخندی زد و گفت: باشه باشه حالا انقدر خودتو لوس نکن بیا بپوشش. -وای ته خیلی خوشحالم. -اوم. -تو نیستی؟ -چرا برات خوشحالم. -اخه اینجوری به نظر نمیای. همونطور که داشت چفت و بست‌های لباس رو درست میکرد گفت: هستم فقط به نظرم خیلی زوده و باید بیشتر فکرکنی. -میشه فقط بهم اطمینان بدی و بگی کارم درسته و باهام موافقت کنی که اروم شم؟ -باشه اگه اینجوری دوست داری باشه. . . . نظرتون چیه؟ ╭⁩ ⁀➷ │#Aban │#imagine │#Yoonmin │‌:> ╰┈┈➤ ·‌˚₊· ‌☾༆@our_omegavers_informing.ೃ࿐
Показати все...
1
#تن_شهوتی38 _هوی بچه پرو حدتو بدونا با چه جراتی ادا من و در میاری عقل تو سرت هست اصلا؟! _تو با چ جرأتی من و بین این حس خراب ول کردی رفتی تو حدتو بدون که عرضه ی خوردن ساده هم نداری. _دهنتو ببند تا فکت و نریختم حیف که خوابم میاد چشامو از عصبانیت روی هم گذاشتم که تخت تکون ریزی خورد _مگه نگفتم بگير... حرفم کامل نشده بود که دیدم بهشت نابشو رو دهنم گذاشته! از پایین متعجب نگاهش کردم ک گفت: _یا میخوری یا تا صبح همینجوری میمونم!! کنارش زدم و به طرف کمد رفتم و ویبراتور رو برداشتم... به طرفش رفتم وسیلی محکمی به با.‌سنش زدم و بغلش کردم و سمت صندلی بردمش و شروع کردم بستن دستاش وقتی بستن دست و پاهاش و دهنش... ویبراتور رو بین پاهاش جا دادم و شورتش رو کشیدم بالا. _خب خانوم کوچولو تا صبح لذت ببر اول خنثی نگاهم کرد ولی با حرکت ویبراتور کم کم شروع کرد تکون خوردن... https://t.me/+-awdJxN3wvs5OGY0 https://t.me/+-awdJxN3wvs5OGY0
Показати все...
Repost from N/a
00:07
Відео недоступне
سر ماژیک رو توی دهنم بردم و با زبونم خوب خیسش کردم:🖍 _ شلوارتو یکم بکش پایین، پاهاتم باز کن...🍑💦 _ کیانا چی میگی؟ سر کلاسیم! مصمم لبه شلوارشو گرفتم و کشیدم پایین: _ معلم حواسش نیست. بکش پایین ارض..ات کنم شفق خیلی خیسی دلم داره میترکه بکن..مت...💧🍒 کلافه به آرومی شلوار و شورتش رو پایین کشیدم لبه های واژن صورتی و خیسش رو از هم باز کردم و ماژیک رو دم سوراخش گذاشتم:🍓💦 _ عشقم آه نکشیا... مانتوی مدرسه‌اش رو توی مشتش فشرد و سر تکون داد. به آرومی ماژیک رو بردم داخل واژنش که لبش رو گاز گرفت تا ناله نکنه.🫦🖍 شروع کردم عقب و جلو کردنش که کم کم صدای لزجش بلند شد و سکوت کلاس رو شکست.🔞🔥 بی توجه به صداش به کارم ادامه دادم که شفق به ارض..ا شدن نزدیک شد و ناگهان آه بلندی کشید..😱♨️💦 https://t.me/+Rd9Cdphob2A1ZjEx ۱۲ ظهر پاک شه🌞
Показати все...
Фото недоступне
توی اون لباس راحت نبودم سعی داشتم قسمت های #لخت بدنم و با دست بپوشونم ولی فایده نداشت….🩸 امیدوارم بودم بین اون همه دختر با #ک•ص.ای صورتی و تنگ من به چشمش نیام ولی با اشاره دستش نفس قطع شد.. _اون و می‌خوام.. یکی از بادیگارد‌ها دستم و گرفت و سمتش برد. _همه از اتاق برین بیرون.. با خالی شدن اتاق چوب کلفت گلفش رو بین پاهام کشید و لب‌‌زد: _نمی‌‌دونستم اینجا ج•نده پسرم هست💦 میگن سوراخ پسرا تنگ تره.. می‌خوام امروز روی •ی.رم سواری کنی پسر غربی🔥 با پایان حرفش چوپ گلف و….💦🔞 https://t.me/+Z2Le6HVCSD83NTEx https://t.me/+Z2Le6HVCSD83NTEx
Показати все...
00:10
Відео недоступне
تمامی رمان های | صحنه دار 💜 | بزرگسالان 😝 | لیتل 🍼 | عاشقانه ❤️ |خارجی 😍 |خون‌آشامی🩸| اجتماعی ☺️| فروشی 😳 | چاپی 😌 و.. رمان های درخواستیتون رو بدون هیچ ادد و.. ایی میزاره 😍 رمان ددی یا #مامی با لیتل 🍒🍼💦 رمان های ارباب و #اسلیو 🔥💦 همشون تو کافه رمانه💋😚👇👇 زود جوین شو💦💦💦💦 بهترین رمانا رو از ما بخواهید📚📄 هر ژانری بخواهید 🔥🔥🔥🔥 #تخیلی🕷 #عاشقانه #bdsm #گی🏳‍🌈 #ددی_لیتل🍼 دنبال رمان‌های اروتیک و تریسام و فورسام میگردی؟🔥🤤 https://t.me/+1v8bNF3hlaE0NTc0 https://t.me/+1v8bNF3hlaE0NTc0 https://t.me/+1v8bNF3hlaE0NTc0
Показати все...
Repost from N/a
00:15
Відео недоступне
‼️✋🏼دستای #مردنش دور #گلوم حلقه شد و با احساس #خفگی به خس خس افتادم 🤫🔥 _#جاسوس کدوم #باندی عوضی ؟ با #مشتی که توی صورت #دخترونم گذاشت ، بی حال #گردنم روی #شونم افتاد و #زنجیر های دستم ترق تروق به صدا دراومدن😱 و با #سرتقی تمام ، سعی کردم #استوار وایستم و #خون دهنم رو تو صورتش #تف کردم  و جیغ کشیدم _من برای هیچ خری کار نمی کنمممممم🤫 #پوزخندی زد اروم جلو اومد با #کشیدن #چاقوی طلاکوبش روی #شکمم از حال رفتم ...🩸👣 https://t.me/+u_HtoebskB85ODg8 ۸ صبح پاک شه 🌞
Показати все...
Repost from N/a
Фото недоступне
فیلم فوق سک..سیه: «رابطه گروهی »💦 زیر نویس فارسی ، سراسر بکن بکن😱🔞 https://t.me/+gbthXgiSOFRhYzY0 🔞 فیلم ممنوعه « بازی تاج و تخت xxx » با حضور بهترینای برازرس کبیر💦 ☁️ خلاصه داستان : سراسر بکن بکن😂 https://t.me/+gbthXgiSOFRhYzY0 🔞 #فیلم_ممنوعه " 3 نفره " #تر_یسام یه فیلم بکن بکن که دوتا دوست و دوس دخترش باهم تر..یسام میزنن https://t.me/+gbthXgiSOFRhYzY0 🚫🔞فیلم ممنوعه موج گرما پر از صحنه‌های متعدد جنسی https://t.me/+gbthXgiSOFRhYzY0 ۸ صبح پاک شه🌞
Показати все...
Repost from N/a
دستش و از پشت رو با*سن برجسته‌ی علی کشید با شهو.ت رو چاکش و لیس زد علی به خودش لرزید و کمرشو قوس داد 👅🔥 _اوممم بجنب دیگه....بکن تو🥵💦 از بی قراریش جری شد تو یه حرکت کل حجم ا..لتش و تو سورا*خش جا داد ناله‌ی دردناکش پشت دستش خفه شد _اههه پسر امشب سوراخ تنگت و برات گشاد میکنم تا دیگه وقتی میکنمت درد نکشی https://t.me/+ROxy7qAkwog4MTI0 ۱۲ شب پاک شه 🌞
Показати все...