اجـبـ🔥ـار زنــدگـی/بیمـــــ🩺ـــار مـــن
خشونت فقط انقد بمالی براش كه پاهاش بی حس بشه🤤💦 •|✨رهایم نکن اجبار زندگی من..! ژانر : استریت ، گی ، bdsm ، عاشقانه ، گنگستری ، پزشکی به قلم : Tara لینک چنلمون: @ejbar_zendgy چنل ناشناس: @ejbar_nashenas
Більше8 233
Підписники
-624 години
+2057 днів
-15230 днів
- Підписники
- Перегляди допису
- ER - коефіцієнт залучення
Триває завантаження даних...
Приріст підписників
Триває завантаження даних...
Repost from تبادل (اکانت بزرگه)💖
محکم #پرتم کرد داخل #اتاق که ترسیده خودمو کشیدم عقب و #چسبیدم به دیوار.
درو #قفل کرد و همینطور که #سمتم میومد کتش رو از #تنش در آورد و #کمربندش رو باز کرد.
-حالا #جرات میکنی فرار کنی؟
با #حرص دندونام رو روی هم #سابیدم و گفتم:
- صد سالم بگذره نمیتونی منو اینجا نگه داری #حرومزاده.
بدون توجه به حرفم #پوزخندی زد و گفت:
- لخت میشی یا لختت کنم...💦🩸
https://t.me/+lii7QKXua8I5YjA0
https://t.me/+lii7QKXua8I5YjA0
❌#بچه_جوین_نشه_فقط_بزرگسالان❌
11700
Repost from تبادل (اکانت بزرگه)💖
00:05
Відео недоступне
#گی🏳🌈
به زور حاملش میکنه تا کنارش بمونه...🔞💦
دستشو کنار سرم روی دیوار گذاشت و سمتم خم شد
یک سانتی صورتم خیره به لبام #ترسناک زمزمه کرد
_پس میخوای باهام #کات کنی؟
آروم سری به تایید تکون دادم
با همون لحن زمزمه وار ترسناکش #پوزخندی زد
+من صبر کردم تا بتونم باهات #سکس کنم و طعم #بدنتو بچشم بعد اونوقت تو میخوای بزاری بری؟
چیزی نداشتم بگم برای همین سکوت کردم ولی اون چهرش ترسناک تر شد و با اخم وحشتناکی یهو #کمرمو گرفت و پرتم کرد روی تخت
+وقتی حاملت کردم میفهمی
#متعجب چشمام گشاد شد و لرزون گفتم:
_تو از کجا #میدونی⁉️
https://t.me/+lii7QKXua8I5YjA0
https://t.me/+lii7QKXua8I5YjA0
پسر کیوتی که میفهمه قابلیت بارداری داره و به همین خاطر میخواد از دوست پسرش جدا بشه غافل ازینکه دوست پسرش خبر داره🙀🔥
1100
Repost from " تبادل شبانه "🎀
00:02
Відео недоступне
خواننده ی مشهوری که روی اهنگساز سکسیای کراش میزنه و برای به دست اوردنش هر کاری میکنه و در اخر به زور متوسل..🍑💦
GAY🏳🌈
با جیغ و داد خودمو به در میکوبم
-توروخدا ازادم کن دیوونه. منو کجا اوردی؟؟ من فقط یه اهنگساز بدبختم.
سوما پوزخند میزنه و جلو میاد.
-به خودت اسیب نزن عزیزم.🔞😈
-روانی ولم کن.
جلو میاد و روی صورتم دست میکشه.
-تو پسر خوبی هستی مگه نه؟
با درد هق هق میکنم.🔥💦
از ترس سرمو تکون میدم به علامث مثبت.
-میخوای دیوونه بازی در بیاری؟ چون اونوقت من کلی میزنمت، حبست میکنم، ادمت میکنم. اینو میخوای! یا میذاری باهات مهربون باشم.⛓️🩸
https://t.me/+ZQZknH7FcYMxMDY0
https://t.me/+ZQZknH7FcYMxMDY0
100
Repost from " تبادل شبانه "🎀
Фото недоступне
📿👬#گی_ها_هم_شهید_میشن👬📿
#آقا_زاده ای که سر اختلافش با #باباش ازش جدا میشه و تبدیل میشه به یه #لات_پایین_شهری💯💦🔥
تو همون کوچه پس کوچه های پایین شهر #عاشق یه #بچه_خوشگل_مذهبی میشه و سر یه سو تفاهم تا حد مرگ #کتکش می زنه🙊❌⚠️
⭕️کنار تخت محو صورت غرقه خوابه امیرعلی شده بود.
#بدبخت شدی پسر.
ادم کم بود؟
این #خشک_مذهبه با خدا با نماز اخه؟
ای خاک تو سرت کنن.🙄🤦🏻♂
این که معلومه بفهمه چی تو دلته توفم تو صورتت نمی ندازه🚷⚠️👨🦯
#پارت_واقعی
https://t.me/+hjigJQEeXMswNzkx
https://t.me/+hjigJQEeXMswNzkx
14900
پارت جدید رمان بیمار من⛓
برای خرید vip رمان "بیمار من" به مبلغ ۱۸ هزار تومان؛ کلمه vip رو پیوی ادمین ارسال کنید🔥🔞💦
آیدی ادمین فروش : @soren_st
78100
Repost from " تبادل شبانه "🎀
00:03
Відео недоступне
کلبه رمان های گی لاو هات بوی رو پیدا کردم🥹❤️🔥
تموم رمان با ژانر LGBT😍❤️🩹🏳🌈
فایل رمان های با ژانرهای زیر😈🫰
امگا و الفا تخیلی🐺
امپرگ بارداری مردان و بچه دار شدن از طریق رحم✨🌊
بیناجنس و ترنس گی لاو💧🔥
لزبین و میستریس🍫💦
مستر ددی لیتل گرل و بوی🍷🍼
مامی لیتل بوی🍾
فایل هر چی رمان با ژانرهای دیگه رو که بخوای و پسندته هم هست
روانشناسی و روانشناختی🫀
عاشقانه انتقامی💃
تجاوزی زوری👅
صک.صی و صحنه دارشلوار خیس کن🫦
انلاینکده برای معرفی رمان هم دارن دیگه فقط حضورت کمه 🌚🤌
https://t.me/+Uai8bfvalsFiNDE0
https://t.me/+Uai8bfvalsFiNDE0
39600
Repost from " تبادل شبانه "🎀
00:03
Відео недоступне
شورتشو پایین میکشم و سرشو بیشتر به دیوار فشار میدم
با دست لای کپلای سفیدشو از هم باز میکنم و دو انگشتمو وارد سوراخ تنگش میکنم
داخلش تلمبه میزنم که از درد پاهاش سست میشه ولی وحشیانه کی*ر کلفتمو وارد سوراخش میکنم که صدای جیغش بلند میشه
_تا صبح انقدر زیر دستام گایی*ده میشی و ار*ضا میشی که از حال بری و همه بفهمن مالک این امگا کوچولو منم
پاهاشو بیشتر باز میکنم و همزمان با بوسیدن گردنش تا ته خودمو داخلش میبرم و بی توجه به گرمای خون...🍑🔥💦
https://t.me/+SziEonZQAWE0MTI0
https://t.me/+SziEonZQAWE0MTI0
امگا کوچولویی که توسط یه آلفا وحشی برای شکسته شدن طلسمش بهش تجاوز میشه تا اینکه...
36400
#part206
راوی🍂
اخم های سامیار در هم رفت : اگه نخوام با تو باشم چی؟! حالا خواهرم رو گرو داری تا منو پیش خودت نگه داری؟!
اما آرمین کوچکترین توجهی به کنایه های سامیار نکرد : تب داری؛ یه سری از داروهاتو با خودم آوردم امیدوارم حالت رو خوب کنن!
سامیار پوزخندی زد و چشمهاش رو بست که آرمین تن پسر رو روی تخت بزرگ داخل اتاق گذاشت : خوب بخوابی!
اما سامیار با خشم پاسخ داد : امیدوارم تو خواب بمیرم یا اگه بیدار شدم تو اینجا نباشی! دلم میخواد تو همین دریا غرقت کنم عوضی!
آرمین با کلافگی به پسر خشمگین نگاه کرد : تو یه احمقی که اگه من غرق بشم دنبالم میای و خودتو غرق میکنی سامیار!
سامیار که از صحت حرف آرمین کاملا اطمینان داشت به تلخی خندید : ازت متنفرم...
آرمین که از به خواب رفتن سامیار مطمئن شد، سوییچش رو برداشت و کتش رو پوشید
باید به فروشگاه میرفت تا کمی خرید کنه
البته فروشگاه نزدیک بود اما سرمای شدید هوا باعث میشد که بخواد همین مسیر کوتاه رو با ماشینش بره....
***
سامیار سردش بود؛ انقدر سردش بود که تن بی حالش میلرزید!
چشمهاش رو باز کرد و با اتاق تقریبا تاریک مواجه شد
حتی صدایی هم از بیرون اتاق به گوشش نمیرسید و این موضوع باعث ترسش شده بود
" آرمین کنارش نبود! "
با یاد حرفهایی که قبل خواب به آرمین زده بود، سراسیمه از جاش بلند شد که سرش گیج رفت و باعث شد روی زمین بیفته
با ضعف، به سختی بلند شد و همراه با چشمهایی لرزون از اتاق بیرون رفت و اطرافش رو نگاه کرد
آرمین کجا رفته بود؟ تنهاش گذاشت؟! واقعا ترکش کرد؟!
با زبونی که احساس میکرد سنگین شده نالید : آر..آرمین
اشکهاش چکید و با سرگیجهی دوباره ای که بهش دست داده بود روی زمین نشست
اشکهاش باز هم چکید و با غم لب زد :
منِ احمق!
آخه تو که بهش معتادی غلط میکنی چرت و پرت میگی!
آرمین واقعا ترکم کرده؟! یعنی من اذیتش کردم؟!
اما آرمین حق نداشت سامیار رو ترک کنه
مگه عاشق نبود؟!
+ سامیار! لطفا نگاهم کن! ببینمت سامیار!
صدای گنگ و نگران آرمین رو به خوبی تونست تشخیص بده اما انگار صدا از جای دوری میومدن
جایی خیلی دور...
🩸🔞🩸🔞🩸🔞🩸🔞🩸🔞🩸🔞🩸🔞🩸🔞🩸🔞🩸🔞🩸🔞🩸🔞🩸🔞🩸🔞
ادامه دارد...
#رمان_بیمار_من
❤ 39💔 9👍 4🔥 1
84450
Repost from تبادل (اکانت بزرگه)💖
00:02
Відео недоступне
پسره اشتباهی مواد دوتا مافیا رو به فاک داده و باید بدهیش رو با بدنش پرداخت کنه🔥💦
لیام مثل گرسنه ها نگام کرد
-دلم برات تنگ شده بود هات بوی.
چشمای اشکیم رو بهش دوختم و سعی کردم رو زمین عقب عقب بخزم اما به پای کسی خوردم و..
باید احمق میبودم که عطر آدرین رو نشناسم.
-از سری پیش نمیتونم درست دستشویی کنم.🔞
لیام خم شد و #بوسه ای روی لبام زد
-باید بهش عادت کنی هات بوی، میدونی که قرارنیست بخاطر التماسات دل مسترا برات بسوزه درسته؟
با #گریه پرسیدم: اتاق قرمز چی؟ میشه نریم؟
من پسر بدی نبودم، سعی نکردم فرار کنم.
آدرین از پشت خم شد و لاله گوشمو به بازی گرفت:
-بهت گفته بودم هروقت میایم، تو اتاق زانو زده جلوی در قمبل کنی و تو چیکار کردی؟
لیام پوزخندی زد که #لرزیدم و چشمامو بستم:
-چه پسر بدی..🩸⛓
#گیلاو #عاشقانه #تریسام #انتقامی 💦
https://t.me/+yoz1gNUqJwQzZGQ0
https://t.me/+yoz1gNUqJwQzZGQ0
4510
Repost from " تبادل شبانه "🎀
00:03
Відео недоступне
داستان عشق ممنوعه ی دوتا استاد دانشگاه که عاشق همن🔥🔞
#گـــــــی🏳🌈 #عاشقانه🔞
#دانشگاهی📖#ممنوعه♨️
از ترس مثل #بید می لرزیدم.. توی بد موقعیتی منو دیده بود..👁
آستینای #پیرهن مشکی رنگشو بالا داد ...
+حالا دیگه واسه من تو دانشگاه لباس جذب می پوشی..اره...؟!👿
با صدای #فریاد آخرش یکه خوردم..
_نه..به خدا..من
بهم اجازه ی حرف زدن نداد و محکم #تنمو به دیوار کوبید.
_اخ..😖
+خفه شو ..میخوای واسه کی #دلبری کنییی..هان..بگو بهم.. #چشمت کیو گرفته..!؟از #دانشجو هاست.؟!
_نه..به خدا🫣
+پس کیه.؟! #حرف بزن...😒
بدون هیچ حرفی بهش نگاه کردم..واقعا دیونه شده بود..
دوباره #داد زد..
+حرف نمی زنی...نه...!؟!😤😡
#کمربند مشکی رنگشو از شلوارش بیرون آورد. و به حالت نوازش روی #سینه ام کشید...
_..چی کار می کنی..!!🥵
+میخوام تموم این تن و بدنتو #کبود کنم که دیگه نتونی این لباس بپوشی ...!!😏🍆
🔞🔥🔞🔥🔞🔥🔞🔥🔞🔥🔞🔥🔞
https://t.me/+7DiJvRALQG05ZGU0
https://t.me/+7DiJvRALQG05ZGU0
2300