♡•مــــاه شهــ🔥وانـــی•♡

#مامی #لیتل_بوی #سک‌سی دلت میخواد #ک.یر کوچولوتو تو #ک.ص مامی فرو کنی تکین؟!!🔞💦 جلوی روی بیبی بوی خجالتیم نشستم و پاهامو از هم باز کردم و چو.چولم رو مالیدم که آب دهنشو به سختی قورت داد -بیا جلو و #ک.ص مامی رو بخورد کوچولو باید حسابی #خیسم کنی تا دردم نیاد نزدیکم شد و سرشو بین پاهام فرو کرد و با ولع مشغول خوردن و لیس زدن چ.چولم شد که بی اختیار چنگی به موهاش زدم و به لایه پام فشارش دادم با فرو رفتن زبونش تو #سوراخ باکره ی #ک.صم شوکه ناله ای کردم که یهو.......😱🔥🍑 https://t.me/+gx0D0uXs9lIyODA5 https://t.me/+gx0D0uXs9lIyODA5 #بیبی_بوی کوچولویی که ک.ص باکره ی مامیشو به فاک میده و پردشو میزنه......💦💦 23 پاک✅

با لیس زدن بالا تا پایین بهشتم بی قرار به خودم پیچیدم +آهههه محکم لیس میزد و میمکید آبم ملافه رو خیس کرده بود صدای ملچ مولچ خوردنش تو اتاق پیچیده بود و بیشتر خیسم میکرد نزدیک ارضا شدنم سرشو بلند کرد -ددی بخورش دیگه لطفااااا https://t.me/+xaQrmUUQZXs1ZDQ0 https://t.me/+xaQrmUUQZXs1ZDQ0 https://t.me/+xaQrmUUQZXs1ZDQ0 21 پاک✅

- خشک یا با رون کننده؟ خندیدم - خشک با درد و خون ریزی س* کس خشن! جونی میگه و پاهام رو بالا میده - مطمئنی چون تا خود شب از تخت جدا نمیشی! سرم رو تکون میدم و بین پاهام نبض میزنه - بکن دیگه منتظر کلفتمم اومم... با ش* هوت خودش رو دا... خلم کرد و از درد و کلفتیش نفسم رفت - محکم‌تر... https://t.me/+xaQrmUUQZXs1ZDQ0 https://t.me/+xaQrmUUQZXs1ZDQ0 https://t.me/+xaQrmUUQZXs1ZDQ0 19 پاک✅

- آههه ا*رضام کن آیان دیگه طاقت ندارم!🔞💦 با شهوت انگشتش رو تند توی رح*مم می چرخوند - هیش فقط ناله کن التماس کن جیرانم! جیغ کشیدم - ارضام کن التماست می کنم مرد*ونگی اونی که لاپاته رو بکن تو بهش*ت خیسم! با جدیت کارشو تکرار کرد که آهی کشیدم - به*شتت اماده کردن شده جیرانم آه خیلی تنگی دستمو داره میخوره! با حس تنگی و*اژن و خیسی با اخرین توانم جیغ کشیدم - لعنت بهت بک*ننن دیگه توامم آیان اذیتم نکن! 🔞💦 پرصحنه و هات https://t.me/+xaQrmUUQZXs1ZDQ0 https://t.me/+xaQrmUUQZXs1ZDQ0 17 پاک✅

محکم #پرتم کرد داخل #اتاق که ترسیده خودمو کشیدم عقب و #چسبیدم به دیوار. درو #قفل کرد و همینطور که #سمتم میومد کتش رو از #تنش در آورد و #کمربندش رو باز کرد. -حالا #جرات میکنی فرار کنی؟ با #حرص دندونام رو روی هم #سابیدم و گفتم: - صد سالم بگذره نمیتونی منو اینجا نگه داری #حرومزاده. بدون توجه به حرفم #پوزخندی زد و گفت: - لخت میشی یا لختت کنم...💦🩸 https://t.me/+lii7QKXua8I5YjA0 https://t.me/+lii7QKXua8I5YjA0 ❌#بچه_جوین_نشه_فقط_بزرگسالان❌

لیتلشو با ویبراتور حشری می کنه و نمیذاره ارضا شه💦😈👅 آرتا با دیدن وضعیتم دستشو انداخت دور کمرم و لپمو بوسید -از کی تاحالا بی جنبه شدی خانم خانما؟ بی حال جوابشو دادم +بی جنبه نشدم ، هی دم ارض‌ا شدن قطعش میکنی ، خب طبیعیه بدنم سست بشه https://t.me/+xaQrmUUQZXs1ZDQ0 https://t.me/+xaQrmUUQZXs1ZDQ0 https://t.me/+xaQrmUUQZXs1ZDQ0 14 پاک✅

#گی🏳‍🌈 به زور حاملش میکنه تا کنارش بمونه...🔞💦 دستشو کنار سرم روی دیوار گذاشت و سمتم خم شد یک سانتی صورتم خیره به لبام #ترسناک زمزمه کرد _پس میخوای باهام #کات کنی؟ آروم سری به تایید تکون دادم با همون لحن زمزمه وار ترسناکش #پوزخندی زد +من صبر کردم تا بتونم باهات #سکس کنم و طعم #بدنتو بچشم بعد اونوقت تو میخوای بزاری بری؟ چیزی نداشتم بگم برای همین سکوت کردم ولی اون چهرش ترسناک تر شد و با اخم وحشتناکی یهو #کمرمو گرفت و پرتم کرد روی تخت +وقتی حاملت کردم میفهمی #متعجب چشمام گشاد شد و لرزون گفتم: _تو از کجا #میدونی⁉️ https://t.me/+lii7QKXua8I5YjA0 https://t.me/+lii7QKXua8I5YjA0 پسر کیوتی که میفهمه قابلیت بارداری داره و به همین خاطر میخواد از دوست پسرش جدا بشه غافل ازینکه دوست پسرش خبر داره🙀🔥

-نمیخواستم امروزو اذیتت کنم ولی مثل اینکه میخاری با ش* هوت لای رونمو کشیدم به ک‌** یرش +آره میخارم ، بیا بخارونممم از زیرم اومد بیرون و رفت پشتم وایستاد اس* پنک محکمی زد بهم و با صدای خشن و بمش گفت -داگی شو زود باش داگی شدم و برای سک‌* سی تر شدن پوزیشن کمرمو بیشتر قوس دادم که با* سنم از آب اومد بیرون کیسان از کمد کوچیک داخل حموم لوسیون رو برداشت بعد اینکه خوب انگشتشو به لوسیون آغشته کرد کشید به سوراخ ب* اس‌نم با این کارش ناله ای کردم -هنوز مونده تا ناله کنی بیبی گرل من #پارت‌واقعی 🔞🤤بیا ببین چجوری تو وان دوست دخترشو جر داد🤤🔞 ددی به هاتی آیان تاحالا دیده بودی؟💦👨🏻 https://t.me/+xaQrmUUQZXs1ZDQ0 https://t.me/+xaQrmUUQZXs1ZDQ0 https://t.me/+xaQrmUUQZXs1ZDQ0 13 پاک✅

نوحا، پسر ارباب روستا ‌! یه مرد سادیسمی که تشنه‌ی انتقام نوزده سال تبعیدشه. انتقام از همه‌ی اونایی که مادرش رو سنگسار کردن و باعث مردنش شدن. پا به اون روستا میذاره تا زندگی بقیه رو به آتیش بکشه، ولی یه شب یه دختر شونزده ساله میاد تو تختش که زیادی زلال و پاکه. دختری که خودشو جای یه روسپی جا میزنه تا نوحا بکارتش رو بگیره. ولی نمی‌دونست که قراره عموی کم سن و سالش عاشق اون دختر بشه و... ‼️‼️ https://t.me/+S9kuHW3CEi0yMWRk https://t.me/+S9kuHW3CEi0yMWRk https://t.me/+S9kuHW3CEi0yMWRk 9 صبح پاک

- اون الفاست مرجان، تا روزی سه بار س*ک*س نکنه آروم نمیگیره، خوی وحشی داره! وحشت زده نگاهش کردم که سوتینم رو در آورد و نگاهی به سینه های خوش فرمم انداخت. - اون خیلی بزرگه، من چطوری... - نگران نباش درد نمیکشی چون بیهوشت می‌کنه! نوحا عادت نداره تو هوشیاری با کسی سکس کنه‌؛ چشمای طرف باز باشه ارضا نمیشه... هنوز حرفش درک نکرده بودم که سوزنی تو گردنم فرو رفت و بلافاصله صداش به گوشم رسید که مو به تنم سیخ شد. - ببرش اتاق قرمز، وسایل جدید آوردم میخوام رو این توله سگ تست کنم 🔥 https://t.me/+S9kuHW3CEi0yMWRk https://t.me/+S9kuHW3CEi0yMWRk https://t.me/+S9kuHW3CEi0yMWRk 9 صبح پاک✅