👑 شکوه پدر و مادر ❤

کلید تمام مشکلات دعای خیر مادر ➖➖➖👑➖➖➖ ❤️  @pedarr_madarr 👑 ➖➖➖❤️➖➖➖

سلامم را رسان برمادر پیر بگو مادر حلالم کن که شبها داده ایم شیر #دشتی ➖➖➖👑➖➖➖ ❤️  @pedarr_madarr 👑 ➖➖➖❤️➖➖➖

✍#حکایت_مار_بی_صفت چوپانی ماری را از میان بوته های آتش گرفته نجات داد و در خورجین خود گذاشت و به راه افتاد. چند قدمی که گذشت، مار از خورجین بیرون آمد و گفت: به گردنت بزنم یا به لبت؟ چوپان گفت: آیا سزای خوبی این است؟ مار گفت: سزای خوبی بدی است...!!! قرار شد از کسی سوال کنند. به روباهی رسیدند و چاره ی کار خود از او خواستند. روباه گفت: من تا صورت واقعه را نبینم، نمیتوانم قضاوت کنم. برگشتند و مار را در آتش انداختند. مار به تقلا بر آمد و روباه گفت: بمان تا رسم خوبی از جهان بر افکنده نشود. نه باید مثل چوپان خوب خوب بود نه مثل مار بد بد. باید مثل روباه بود فهمید چه کسی ارزش خوبی کردن دارد.👍 ➖➖➖👑➖➖➖ ❤️  @pedarr_madarr 👑 ➖➖➖❤️➖➖➖

هر صبح🌞🌸🍃 طلوع دوباره خوشبختی و امید دیگری است بگشای دلت را به مهربانی🌸🍃 و عشق را در قلبت مهمان کن بی شک شکوفه های خوشبختی🌸🍃 درزندگیت گل خواهدکرد صبحتون سرشار از نگاه پر مهرخـدا ➖➖➖👑➖➖➖ ❤️  @pedarr_madarr 👑 ➖➖➖❤️➖➖➖

#زالو #اثر_پریسان‌خاتون #پارت_308 قطع تماس می‌زنم و می‌خواهم موبایل را داخل جیب شلوارم بفرستم که صدای پیامکش، باعث می‌شود نگاه به آن بدهم و با دیدن پیغام حزین لب انحنا بدهم: " - چرا جواب نمیدی رضا؟ لج نکن سر جدت! باید باهات حرف بزنم." دیر به خودت جنبیدی تابش! آمار داد دستم... کار داد دستت! برایش تایپ می‌کنم: " - یه مدت رفتم عسلویه، پیگیرم نباش، می‌خوام فراموشت کنم‌. " پیام را برایش ارسال می‌کنم و موبایل را خاموش. آن را داخل جیب شلوارم می‌فرستم و قدم از قدم بر می‌دارم. نباید فراموش می‌کردم، نباید از خاطر می‌بردم جنس ذات گلاره‌ی بی‌شرف را! تمام جان‌اش را هم قطعه-قطعه که کنی باز ذاتِ کثیفش درست شدنی نیست، چه برسد به این‌که با دو بار توپ و تشر و تحقیر و بریدن زبان درازش انتظار آدم شدن از او داشت! تا خودِ خود قیامت، تا دنیا دنیا باشد مکار است و حیله‌گر... درست مثل همان سال‌ها... ! *** لیوان آب را از لب‌هایم فاصله دادم و آن را عصبی روی میزِ چوبیِ کنار دستم کوبیدم. در جایم جابه‌جا شدم و برای اولین بار برایش صدا بالا بردم: - تو چرا حرف حالیت نمی‌شه آبان؟ واقعاً حرفم رو نمی‌فهمی یا خودت رو می‌زنی به نفهمی؟! بغ کرده، برایم تصنعی ابرو در هم کشید و زیر لب به من توپید: - حرفت حساب نیست آخه... مضخرف می‌گی آخه! پایم را از زیر نشیمن‌گاهم بیرون کشیدم و تغییر دادم به حالت نشستنم. بعد هم گویا که آن صدا بلند کردن به مذاقم خوش آمده باشد، دوباره صدا بالا بردم و سرش داد کشیدم:

#زالو #اثر_پریسان‌خاتون #پارت_307 ابرو پیچ و تاب می‌دهم و بلند و صدادار نفس می‌کشم که خودش می‌پرسد: - حالا چی‌کار کرده؟ باز مزاحم شده؟! سر بالا می‌گیرم و پوزخند به لب می‌کشم. نگاهم را به آن مرد می‌دهم و لب می‌زنم: - نه، چش و چارم رو باز کرده به یه‌سری واقعیت. از تورج فاصله می‌گیرم و مقابل آن مرد می‌ایستم. رویش خیمه می‌زنم و بی‌اهمیت به تقلاها و لیزخوردن‌هایش، موبایل‌اش را از جیب شلوارش بیرون می‌کشم و نگاهم را به اسکرین‌اش می‌دهم. با دیدن عکسِ خندانِ حزین که شده است پس‌زمینه‌ی این مردک، پوزخندم وسعت می‌یابد و پشت به تورج می‌گویم: - بسپر آقا تا روزِ پروازمون مهمون بچه‌ها باشه. دستم را روی شانه‌ی مردک می‌کوبم و از او فاصله می‌گیرم. سینه‌به‌سینه‌ی تورج می‌ایستم و آرام‌تر لب می‌جنبانم: - سکوریتی و محافظه‌کارانه. نمی‌خوام هیچ تماس یا ارتباطی با هیچ کسی داشته باشه. تورج با چهره‌ی پر تشویش و مضطربی که نمی‌تواند از دید پنهان‌اش کند، به من می‌غرد: - چه‌خبره این‌جا؟ دردسر درست کرده؟! با شست، گوشه‌ی لبم را می‌گیرم و لب می‌زنم: - دردسر می‌شه اگه جلودارش نباشیم. از اتاق بیرون می‌زنم و می‌خواهم کلوب را ترک کنم که صدای ناآشنای موبایلی، باعث می‌شود دستم را بالا بیاورم و به موبایلش چشم بدوزم. شماره‌ی حزین را "جیرجیرک" سیو زده است و لبخند به لبم می‌آورد. دخترکِ مکارِ پست فطرت بیش‌تر به روباه می‌ماند تا که جیرجیرک!

ای پدر واسم اسطوره ای ❤️ ➖➖➖👑➖➖➖ ❤️  @pedarr_madarr 👑 ➖➖➖❤️➖➖➖

همش که نباید غذاهای بیرون باشه یه بار هم خودت توی خونه سلیقه به خرج بده و درست کن😋آموزش۱۰ نوع کباب خوشمزه و آسون اینجاست👇 🥓: https://t.me/+8cGNy2XbhzM1NmQ0 https://t.me/+8cGNy2XbhzM1NmQ0

كليپ فوق العاده تاثير گذار راجع به پدر ❤️ ➖➖➖👑➖➖➖ ❤️  @pedarr_madarr 👑 ➖➖➖❤️➖➖➖

رژیـــم نگـیـریـد 😳🤨🤫 اگر چاق هستید و بیشتر اضافه وزنتون شکم و پهلوهاتون جمع شده، رژیم غذایی روش مناسبی نیست 😟 رژیم سوخت ساز بدنتون پایین میاره و باعث میشه اضافه وزن بیشتری برگرده وارد کانال زیر بشید تا راه درمان بیش از 8000نفر که به سادگی لاغر شدن رو ببینید👌👌 برای درمان چاقی و لاغری روی لینک زیر کلیک کنید👇 https://t.me/joinchat/AAAAAEL52BBBflt3RlDJsQ خیلی زود پاک میشه یکبار برای همیشه لاغر شو. ولاغر بمان با تیم حرفه ای شوک لاغری 👆👆👆🌱🌱

هر چی کانال تا الان دیدی را بزار کنار❌❌ اینجا یک چیز دیگه است #بزرگترین‌کانال‌ست‌های‌عشق‌درتلگرام کلی لباس که عمرا نمونه اش را جایی نمیتونی پیدا کنی آن هم با قیمت های عالی😍 یه‌کانال پر از #حراجی #ارسال‌رایگان https://t.me/joinchat/AAAAADwzPZbAMq0UFxkOmw

🍃🌸 پـروفایل مــادرانه ➖➖➖👑➖➖➖ ❤️  @pedarr_madarr 👑 ➖➖➖❤️➖➖➖

به یمن طلــــــــــــوعــی تازه آرزو میکنم هرچه صفای دل سلامت تن لبخند عشق پاک و اجابت دعاست از آن شما مهربان باشد سلام صبحتون بخیر.....    ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌➖➖➖👑➖➖➖ ❤️  @pedarr_madarr 👑 ➖➖➖❤️➖➖➖

#زالو #اثر_پریسان‌خاتون #پارت_306 - چی می‌خوای از جونم؟ کم داری؟ یا یهو برق می‌گیردت؟! قبل از این‌که چیزی بگویم، در اتاق باز می‌شود و نگاهم را به آن سمت می‌دهم‌. تورج هول‌هولکی داخل اتاق می‌پرد و با دیدن من ابرو در هم می‌کشد. جلو می‌آید و به من می‌توپد: - باز چه بلایی دستته؟ یه‌بار نشد آروم بگیری تو! پسم می‌زند و به آن یارو نگاه می‌کند. و من خیرگی چشم‌هایش را به خوبی لمس می‌کنم. دستش را به پیشانی‌اش می‌چسباند و با صدای آرامی زمزمه می‌کند: - این این‌جا چی‌کار می‌کنه؟! می‌شناسدش! تورج این مردک را می‌شناسد و بوهای خوبی به مشامم نمی‌رسند! - می‌شناسیش؟! دست و پایش را گم می‌کند و آشکارا سعی می‌کند یک چیزهایی را از من پنهان کند: - نه! منظورم اینه که این کیه، باز چی تو فکرته؟! کتفش را می‌چسبم و عصبی به سمت خودم برش می‌گردانم‌. پره‌های دماغم به شدت باز و بسته می‌شوند و سر او عربده می‌کشم: - زر می‌زنی... می‌شناسیش! بازویش را از زیر دستم بیرون می‌کشد و به عقب هُل‌ام می‌دهد: - چته کره‌خر؟ من از کجا بشناسمش؟! مشکوک است. به ولله که زیادی مشکوک می‌زند! چنان نگاه نافذم را به او می‌دوزم که کلافه سرش را به چپ و راست تکان می‌دهد و لب می‌زند: - یه بار اومده بود جلوی درِ شرکت با تابش کار داشت. تابش گفت مزاحمه منم سپردم نگهبانا دکش کردن.

#زالو #اثر_پریسان‌خاتون #پارت_305 به لب‌هایم انحنا می‌دهم: - گرخیدی مردتیکه‌ی هفت خط؟! زیر کتفش را می‌چسبم و به جلو هل‌اش می‌دهم: - برو، نترس اوفت نمی‌کنیم. مدام دستم را به پشتش می‌چسبانم و به جلو هل‌اش می‌دهم. بدقلقی می‌کند و می‌خواهد قید آمدن را بزند، اما دیر شده است برای این کار... راه‌رو را می‌پیچیم و با کلید درِ آخرین اتاق را باز می‌کنم. خودم را کنار می‌کشم و به داخل پرتش می‌کنم. پشت سرش داخل می‌روم و در را به هم می‌کوبم. به آن تکیه می‌زنم و با چشم به صندلی‌های گوشه‌ی اتاق اشاره می‌کنم: - بشین. لج‌بازی به خرج می‌دهد: - این‌جوری راحتم. زود حرفت رو بزن باید برم، هزار و یکی کار دارم. نشناخته است من را! تکیه‌ام را از در می‌گیرم و به سمتش می‌روم. دستم را روی شانه‌اش فشار می‌دهم و می‌غرم: - بشین! اون هزار و یکی کارت رو هم باید موکول کنی به دو-سه ماه دیگه. روی صندلی می‌نشانم‌اش و او پرروتر از این حرف‌ها است که از من تقلید نکند و صدا بالا نبرد: - زر نزن مردتیکه! این وحشی‌بازی‌ها چیه؟! عصبی، رم‌کرده چانه‌اش را به چنگ می‌کشم و از میان فک‌های روی هم چفت شده‌ام می‌غرم: - نشناختی من رو. بهت هشدار می‌دم سگم‌ نکنی، چون اون‌موقع تا پاره‌ت نکنم دست بردار نمی‌شم! نگاهِ عصبی و گر گرفته‌اش را به من می‌دهد و نعره می‌کشد:

پیش خدا هم که باشی مادرت که زنگ زد باید جوابشو بدی ➖➖➖👑➖➖➖ ❤️  @pedarr_madarr 👑 ➖➖➖❤️➖➖➖

#شخصیت_شناسی بگو متولد چه ماهی هستی تا بگم شما فردی با چه خصوصیاتی هستی

کلیپ حال شبهای مرا همچومنی میداند تو چه دانی که شب سوختگان چون گذرد.... ➖➖➖👑➖➖➖ ❤️  @pedarr_madarr 👑 ➖➖➖❤️➖➖➖

واقعا یادش بخیر😍 تقدیم به پدر ومادرایی که با عشق کنار هم زندگی کردن ➖➖➖👑➖➖➖ ❤️  @pedarr_madarr 👑 ➖➖➖❤️➖➖➖

🎶گلچین اهنگ های شاااد قدیمی و جدید زیبا🌸🌱🌺 برای دانلود خواننده ی مورد علاقت رو انتخاب کن👇 قمیشی ♫siavash Ghomayshi فتانه ♫ fataneh هایده ♫ Hayedeh مهستی ♫ Mahasti بهنام بانی♫ Behnam Bani https://t.me/+WiLdQMa5l81hODNk

آهنگ محلی پدر ➖➖➖👑➖➖➖ ❤️  @pedarr_madarr 👑 ➖➖➖❤️➖➖➖

جدیدترین روش لاغری به سبک دکترحسینیان 👇👇 ♻️15کیلو لاغری در هــر ماه تضمینی💯😮             ⭕️ نابودی افتادگی #شکم و #پهلو درکمتر از یـک هفته😲 از روز ســـوم مصـرف شاهد تغییرات دراندام خود باشید💥👇 (ظرفیت 50 نفر)  👇💥 https://telegram.me/joinchat/AAAAAE1u66tNVYSxFJ-11Q پست موقت ‼️ همین حالا کلیک کنید 👆F

دلم برای روزهایی تنگ است که می دانم باز نخواهند گشت برای پدرم که دیگر حضورش را احساس نخواهم کرد به راستی که چه زود دیر می شود #پدران_آسمانی ➖➖➖👑➖➖➖ ❤️  @pedarr_madarr 👑 ➖➖➖❤️➖➖➖

افرادی که مشکلات بی #میلی جنسی دارند نباید به دنبال قرص های شیمیایی بروند چون این قرص ها باعث افزایش فشارخون و عوارض جبران‌ناپذیری میشه وارد کانال زیر بشید تا راه درمان ۵۰۰۰نفر که با گیاهان دارویی تونستن مشکلات جنسی شون رو برطرف کنند ببینید برای درمان مشکلات جنسی وارد لینک زیر بشید👇 http://telegram.me/joinchat/AAAAAEahOR1Lc8DAqgfSgA 📛مشاوره محرمانه💥

زن ، بام نیست تا برای هواخوری به سراغش بروی آسمان است پرواز را بیاموز سیگار نیست که بکشی و تمامش کنی اکسیژن است او را نفس بکش روزنامه نیست که بخوانی و روی نیمکتی جا بگذاری کتاب است او را زندگی کن او یک «زن» است، اگر میتوانی «مرد» باش. "سیمین‌بهبهانی" ➖➖➖👑➖➖➖ ❤️  @pedarr_madarr 👑 ➖➖➖❤️➖➖➖

#زالو #اثر_پریسان‌خاتون #پارت_304 من نیز پیاده می‌شوم و پشت سرش می‌ایستم. قدم‌های محکم‌اش را به سمت کلوب بر می‌دارد و پله‌ها را پایین می‌رود. به دنبال‌اش می‌روم. در سوسوی نورمخفی به جلو هُل‌اش می‌دهم و صدای بلند باندها گوش‌هایم را اذیت می‌کنند. عزت به محض دیدنم، از پسربچه‌هایی که دسته به دست مشغول بازی‌اند فاصله می‌گیرد و به سمتم می‌دود. مقابلم می‌ایستد و نیش کش می‌آورد: - نوکرتم آقا هوتن! از این‌طرفا؟! دستی که به سمتم دراز کرده است را می‌فشارم و با صدای نسبتاً بلندی لب می‌جنبانم: - تورج اومده؟ کله‌اش را به پشت پرت می‌کند و برای بهتر شنیده شدن صدایش هوار می‌کشد: - نیومدن. خبریه؟! نگاهم را به اطراف می‌دهم و می‌گویم: - کلید بخش وی‌آی‌پی رو بیار. مهمون ویژه دارم. با سر به مردکِ کنارم اشاره می‌کنم و عزت خودش تا تهِ ته‌اش را می‌رود. از کنارم می‌رود و بعد از چند دقیقه دوان-دوان دوباره به ما ملحق می‌شود. کلید را کف دستم می‌گذارد و لب می‌زند: - خیالت تخت. میان نقص نور، میانِ صدای بلند باندهایی که دورتادور سالن بازی کلوب چیده شده‌اند، چهره‌ی وارفته و نگرانِ مردی که کنارم ایستاده است را به خوبی می‌بینم. خودش را عقب می‌کشد و لب باز می‌کند: - حرف حسابت رو همین‌جا هم می‌تونی ور بزنی، بخش وی‌آی‌پی لازم نداره!

#زالو #اثر_پریسان‌خاتون #پارت_303 تکیه‌اش را از در می‌گیرد و نگاه‌اش را به من می‌دهد. می‌خندد و جواب می‌دهد: - شبیه بچه‌های کلاس اولی سوال می‌پرسی. حتی اسم و رسمم رو نمی‌دونی و ادعات می‌شد شوهرِ حزینی؟! اسم و رسم! خودش را صاحب رسم می‌داند مردک پاپتیِ بی‌غیرت! - خر نشی بگیریش. ما خر شدیم ته‌ش این‌طوری تو گِلش موندیم و هر روز باید پاش بزنیم که بیش‌تر از این سفت نشه! خر! حیوان نجیبی‌ست... من و امثال این مردک به گند کشیده‌ایم اسم پر مسمایش را! سادگی به خرج می‌دهیم، شل می‌کنیم برای این مردم، حماقت می‌کنیم و ته‌اش هم اسمش را می‌گذاریم خریت! مضحک است... در سکوت خیابان‌ها را می‌گذرانم و مقابل کلوبِ عزت روی ترمز می‌زنم. به سمتِ شوهر سابق حزین می‌چرخم و لب می‌زنم: - پیاده شو. نگاهِ مات‌مانده‌اش را به سر درِ کلوب می‌دهد و بعد هم اخم در هم می‌کشد: - از کی تا حالا بیمارستانا رو این شکلی می‌سازن؟! بیمارستان... - اون زنِ سلیطه‌ت بیمارستان نیست، ولی بهت قول می‌دم تا چند ماه دیگه گل ببری سر قبرش. حالا پیاده شو دو کلوم حرف حساب باهات دارم. مشوش می‌شود. بیش‌تر ابرو در هم می‌کشد و دستش را به دستگیره‌ی در می‌گیرد: - لازم نبود تئاتر راه بندازی سر دو کلمه حرف حساب. هفت‌خط‌تر از ایناشم که با دو کلوم حرف حساب یا بی‌حسابِ تو و امثال تو بگرخم! مشخص است چه‌قدر هفت خط است! که اگر نبود زنش آن‌طوری دورش نمی‌زد! خنده‌دار است... دستگیره‌ی در را می‌کشد و پیاده می‌شود.

بعضی صداها را باید در آغوش گرفت مثل یک دوستت دارم از زبان تـــــو ...❤️ ➖➖➖👑➖➖➖ ❤️  @pedarr_madarr 👑 ➖➖➖❤️➖➖➖

آرامش نه عاشق بودن است، نه گرفتن دست هایی كه رهایت میكنند.. نه حرف های عاشقانه و قربان صدقه های چند ثانیه ای... آرامش حضور خداست، وقتی در اوج نبودن ها نابودت نمیكند... وقتی ناگفته هایت را بی انكه بگویی میفهمد، وقتی نیاز نیست برای بودنش التماس كنی!غرورت را تا مرز نابودی پیش ببری، وقتی مطمئن باشی با او هرگز تنها نخواهی بود.. آرامش یعنی خدا خدا یعنی عشق!؛!... ➖➖➖👑➖➖➖ ❤️  @pedarr_madarr 👑 ➖➖➖❤️➖➖➖

سرور پرسرعت v2rayNG💥💥 برای Android, ios, windows لیست قیمت ها به این صورت هست: یک ماهه (حجم نامحدود) تک کاربر 75 دو کاربر 130 دو ماهه (حجم نامحدود) تک کاربر 150 دو کاربر 195 سه ماهه (حجم نامحدود) تک کاربر 210 دو کاربر 250 سرور حجمی 20 گیگ💥💥 50 هزار بدون محدودیت کاربر و زمان @mohammadshabani4034

چه خوبه فراموش نکنیم اگه به موفقیتی در زندگی رسیدیم قطعا با عشق مادر و حمایت پدر بوده...❤️ ➖➖➖👑➖➖➖ ❤️  @pedarr_madarr 👑 ➖➖➖❤️➖➖➖

یه حس خوب❤️ حس مادر فرزندی...👌 ➖➖➖👑➖➖➖ ❤️  @pedarr_madarr 👑 ➖➖➖❤️➖➖➖

💚ای کاش که من 🖤همیشه عاشق باشم 💚یک شیعه ی باوفا و لایق باشم 💚از حضرت حق 🖤خواسته ام تا به ابد 💚مشمول عطا و لطف صادق(ع) باشم 🏴 شهادت امام جعفر صادق(ع) تسلیت بـاد 🏴 ➖➖➖👑➖➖➖ ❤️  @pedarr_madarr 👑 ➖➖➖❤️➖➖➖

🕊 خــــــدایـــــــا... 💫در ســالــروز شــهــادت 🕊امام جعفر صادق(ع)🏴 💫 و بحق ششمین  پیشوای 🕊شـیــعــیـــان جـــهـــان 💫مــریــض هــا را شــفـا 🕊جوان ها را عاقبت بخیر 💫پدر و مــادرها سـلامت 🕊ودر زندگیمان نور ایمــان 💫عــــطـــا بـــفـــرمـــا 🕊آمـــــیـــــن...🤲 🕊تقدیم به عاشقان امام جعفرصادق (ع) 💫حاجتروا باشـید . ➖➖➖👑➖➖➖ ❤️  @pedarr_madarr 👑 ➖➖➖❤️➖➖➖

🌺ســـلام 🌸روزتون بخیر و پر از شادی 🌺طلوع خورشید ما را به شروع 🌸یک روز دیگر دعوت میکند 🌺دعوتش را اجابت کنیم 🌸شروع کنیم روز را با یک دنیا 🌺امیدبرای خودمان و دیگران شنبه تون بخیر🙏 ➖➖➖👑➖➖➖ ❤️  @pedarr_madarr 👑 ➖➖➖❤️➖➖➖

#زالو #اثر_پریسان‌خاتون #پارت_302 نفس‌نفس می‌زنم و می‌گویم: - حزین... حالش خوب نیست! تصادف کرده! دست‌هایش تحلیل می‌روند. تنش سِر می‌شود و چشم‌هایش مات می‌مانند: - کجا؟ الآن حالش چطوره؟! حالش از من و این مردک خیره‌سر خیلی بهتر است! خیلی بهتر... نیش به لب می‌کشم. با این جماعت نباید به از خودشان بود. باید چون خودشان با آن‌ها تا کرد که کیش و مات نشد... - الان بهم خبر رسید. تو اتاق عمله، می‌گن حالش خیلی ناجوره. دور خودش چرخ می‌خورد. سرش را به این‌طرف و آن‌طرف می‌جنباند و انگشت می‌گزد: - صبر کن بیام. به داخل می‌دود و خیلی طول‌اش نمی‌دهد که شلوار پوشیده و آماده کنارم برگردد. پشت فرمان می‌نشینم و او نیز کنار دستم می‌نشیند. سرش را به شیشه تکیه می‌زند و عجیب کِز می‌کند خودش را. عشق معقوله‌ی عجیبی‌ست، دوست داشتن عجیب‌تر... دوست داشتن و دوست داشته نشدن! چشیده‌ام‌اش. سال‌هاست مزه‌اش زیر دندانم مانده! - نگفتی صنمت چیه باهاش؟! دل ندارم بیش‌تر از این بچزانم این هم‌جنس عاشق‌پیشه‌‌ی شکست‌خورده‌ام را: - هم‌کار... پوزخندی که به لب نشانده است را خوب می‌توانم از داخل شیشه ببینم: - هم‌...کار! به سلامتی صاحب‌کار هم شده که! باید بحث را عوض کرد. باید مسیر را پیچید. باید پیچید و به حزین و حیله‌گری‌اش نرسید: - گفتی اسمت چی بود؟! فایل کامل این رمان با قیمت سی هزار تومن برای خرید موجود می‌باشد. برای دریافت به آیدی زیر پیام بدید:  @parisan_khatoon

#زالو #اثر_پریسان‌خاتون #پارت_301 قه‌قهه... سردرد... درد... بغض... کینه... نفرت... خشم... همه و همه، به یک‌باره در وجودم تجمع می‌کنند و حاصل‌اش می‌شود کله‌ی محکمی که روی فرمان می‌کوبم... حاصل‌اش می‌شود باریکه‌ی خونی که از پیشانی‌ام جاری می‌شود و استخوان ابرویم را هم می‌خیساند. انگشت روی خون می‌کشم و با انگشت شست خون را از انگشت‌های دیگرم محو می‌کنم. نگاهم کشیده می‌شود به موبایلم که روی داشبورد به خودش می‌لرزد و تکان-تکان می‌خورد. آن را بر می‌دارم و با دیدن شماره‌ی حزین مکار، اتصال تماس می‌زنم و در سکوت به صدای نحس‌اش گوش می‌دهم: - جلسه‌ی درمانیه همسرتون تموم شده. اگه نمیاید دنبالش اسنپ بگیرم براش؟ پوزخند به لب، تماس را قطع می‌کنم و نگاه از شماره‌اش می‌گیرم. موبایل را داخل مشت می‌فشارم و آن را به پیشانی‌ام می‌کوبم. در خون می‌غلتانم‌اش و سخت درگیر این پازل لعنتی می‌شوم. بعد هم بدون لحظه‌ای درنگ برای تورج پیامک می‌زنم: - زود خودت رو برسون کلوب. یکی از اون گردن کلفت‌هاش رو هم اجیر کن با خودت بیار. ماشین را روشن می‌کنم و یک‌فرمانه خیابان را دور می‌زنم. لاستیک‌های ماشین روی آسفالت می‌خزند و ناجور صدا می‌دهند. جلوی در خانه‌اش روی ترمز می‌زنم و بدون خاموش کردن ماشین، از آن پیاده می‌شوم. وحشیانه در خانه را به مشت و لگد می‌گیرم و چشم انتظار می‌مانم. چشم انتظاری بد دردی‌ست... وجود آدمی را در خود می‌بلعد! در به شدت باز می‌شود و دستم روی هوا می‌ماند. بیرون می‌آید و عصبی تخت سینه‌ام‌ می‌کوبد: - چته سر آوردی؟ تنت می‌خاره مثل این‌که! فایل کامل این رمان با قیمت سی هزار تومن برای خرید موجود می‌باشد. برای دریافت به آیدی زیر پیام بدید: @parisan_khatoon