cookie

Ми використовуємо файли cookie для покращення вашого досвіду перегляду. Натиснувши «Прийняти все», ви погоджуєтеся на використання файлів cookie.

avatar

💙📚Novels📖Land📚❤

لینک قبلی کانال به سرقت رفته و تیم ناولزلند هیچگونه مسئولیتی در مورد آن نمی پذیرد. 🚫لینک اصلیTopNovelsland🚫

Більше
Рекламні дописи
12 940
Підписники
-924 години
-617 днів
-26830 днів

Триває завантаження даних...

Приріст підписників

Триває завантаження даних...

هنوز دوست پسر نداشم. توی بخش جستجو تایپ کردم "اجاره پارتنر". -برای مناسبت خاصی نیاز به همراه دارید، اما وقت پیدا کردنش رو ندارید؟ -از سئوال‌های بی‌شمار در مورد اینکه چرا هنوز مجردید خسته شدید؟ -برای مدت محدودی همراهی جذاب و سکسی می‌خواید که وانمود کنه شما رو می‌پرسته؟ دیگه دنبالش نباش. هاتی استخدام مرد مورد نظر شما رو داره. انگار این سایت رو واسه من ساخته بودند. واسه ی منی که می خواستم همه رو با یه پارتنر سکسی و جذابِ جدید، بچزونم! مردهای سایت جذاب، هات و دیوونه کننده بودند. باید بین اون همه مرد هات، یکی رو انتخاب می کردم. ♨️ توی قراردادی که با تئو بسته‌م لمسش ممنوعه. اما هنوز نیم ساعت از قرارداد نگذشته که تنش به تنم خورده، بالاتنه‌م برجسته شده و گرما کل بدنم رو گرفته. حالا برجسته شدن اون رو هم احساس می کنم، اما تماس جنسی ممنوعه. چون اون دوست‌پسریه که فقط برای یک شب اجاره کردم تا توی عروسی همکارم، سر میز کسل‌کننده‌ی آدم‌های مجرد نشینم. 👈🏽ژانر: #عاشقانه_بزرگسال_اروتیک
❗️می‌تونید این رمان رو به قیمت 35 هزار تومان، از آی‌دی زیر خریداری کنید. T.ME/Ray_Ra "دریافت فایل بالافاصله بعد از واریز"
Показати все...
[فروش محدود جلد اول: ریسک!] چیزهای زیادی ازم گرفتند و چیزی به‌جا نذاشتند. چیزی واسه از دست دادن نداشتم... تا اون اومد. لوگان بنت، یک قهرمانه. آدم‌های فاسد و مریض رو سرجاشون می‌شونه. اون زندگی‌ها رو نجات می‌ده و من اون‌ها رو می‌گیرم. بدهی‌هایی که بهم دارند رو پس می‌گیرم. ده سال قبل، من رو گذاشتند که بمیرم. باید مطمئن می‌شدند مرده‌م. چون من دنبال انتقامم. ابدا متوجه من نمی‌شن، تا وقتی دیوارهاشون رو به رنگ خون کنم. اون نمی‌دونه عاشق یه قاتله. اون‌ها دنبال یک هیولان. نه دختری که عاشق قرمزه. من یک کابوس بی‌چهره‌م. اما در آخر لوگان من رو انتخاب می‌کنه؟ [عاشقانه ♥️ جنایی ♨️ دارای محتوای خشونت‌آمیز🔞] ❗️❗️❗️دوست پسر اف‌بی‌آی لنا داره از قاتل دو متری با نود کیلو وزن که دیوونه‌ش کرده واسه‌ش می‌گه... قاتل واقعی که دوست دختر صد و شصت سانتی خودشه!
برای خرید این رمان به قیمت بیست هزار تومان، به آی‌دی زیر پی‌ام بدید: @Ray_Ra
Показати все...
Repost from N/a
❗️❗️❗️دوست پسر اف‌بی‌آی لنا داره از قاتل دو متری با نود کیلو وزن که دیوونه‌ش کرده واسه‌ش می‌گه... قاتل واقعی که دوست دختر صد و شصت سانتی خودشه! چیزهای زیادی ازم گرفتند و چیزی به‌جا نذاشتند. چیزی واسه از دست دادن نداشتم... تا اون اومد. لوگان بنت، یک قهرمانه. آدم‌های فاسد و مریض رو سرجاشون می‌شونه. اون زندگی‌ها رو نجات می‌ده و من اون‌ها رو می‌گیرم. بدهی‌هایی که بهم دارند رو پس می‌گیرم. ده سال قبل، من رو گذاشتند که بمیرم. باید مطمئن می‌شدند مرده‌م. چون من دنبال انتقامم. ابدا متوجه من نمی‌شن، تا وقتی دیوارهاشون رو به رنگ خون کنم. اون نمی‌دونه عاشق یه قاتله. اون‌ها دنبال یک هیولان. نه دختری که عاشق قرمزه. من یک کابوس بی‌چهره‌م. اما در آخر لوگان من رو انتخاب می‌کنه؟ [عاشقانه ♥️ جنایی ♨️ دارای محتوای خشونت‌آمیز🔞] •جلد اول، ریسک: کامل شده✅ •جلد دوم، منحرف شده: کامل شده✅ •جلد سوم، فرشته سرخ : در حال پارت گذاری در VIPبرای خرید جلد اول یا عضویت کامل مجموعه به آی‌دی زیر پیام بدید: @Ray_Ra
Показати все...
-با پیراهن تنگ و شورت دخترونه می خوای تحریکم کنی یا با اون دوتا جوشی که جای سینه هات داری؟ بهت گفته بودم چه قدر از دخترایی که سینه ندارن بدم میاد؟ خجالت کشیدم اما کم نیوردم. حالا که بچه سقط شده بود، هرطوری بود باید دوباره حامله می شدم. با دست به پیراهنم اشاره کرد و غرید: -درش بیار. لخت شو واسم. چرا وایستادی؟ جلو تر اومد. -مگه نمی خوای لخت ببینمت؟ مگه بعد از اون شب مستی و حماقتم که باهات سکس کردم، هی دم پر من نیستی که دوباره پاهاتو برام باز کنی هرزه؟ چرا خشکت زده؟ بغض کردم. یعنی واقعا دوستم نداشت؟ پس اون شب چرا بهم می گفت داره عاشقم می شه؟ -سوتینت رو باز کن. عوض اینکه به بهونه ی ویار خرج شکم همیشه گشنت کنی، برو باشگاه ثبت نام کن و این هیکل ناقصتو درست کن. الانم اگه میبینی نگات میکنم، فقط بخاطر بچمه که تو شکم نجس توعه. دستشو رو شکمم گذاشت. -چند ماهته؟ سوتینمو براش باز کردم و قطره اشکی که رو صورتم ریخته بود و پاک کردم. نباید می فهمید بچه سقط شده. اگه می فهمید، حتما من و از خونش بیرون می کرد... من جز اون هیچ جایی رو نداشتم‌. دروغ گفتم: -دو ماهمه آقا. با عصبانیت هلم داد رو تخت. -اگه باهات سکس می کنم، فقط بخاطر اینه که می دونم هورمونا تو حاملگی بهم می ریزه و بیشتر از همیشه سکس میخوای. نمیخوام با بچه ی من تو شکمت، بری زیر بقیه بخوای. وگرنه خوب میدونم تو چه هرزه ای هستی و قبلا زیر کیا خوابیدی. با دستش ضربه ی محکمی به رون پام زد و گفت: -یالا، بازش کن واسم. دوباره صورتم از اشک خیس شده بود‌. چطوری دلش میومد باهام اینطوری حرف بزنه؟ من فقط با اون خوابیده بودم... قبل اینکه پاهامو باز کنم، صدای جیغ بیتا، زن اولش، بلند شد. -بهزااااد، دیار بهت دروغ می گه‌. حامله نیست، بچه رو سقط کرده‌... -تو، بچه ی من و سقط کردی؟ https://t.me/+JHyveW6LXKs1OWU8 دیار، رحمشو به بهزاد و زنش اجاره میده. با کتکی که از زن بهزاد می خوره، بچه سقط میشه‌ ولی چون جایی برای رفتن نداره و عاشق بهزاد شده، میخواد هرطوری شده دوباره حامله بشه اما زن بهزاد میفهمه و همه چیز و بهش میگه. حالا بهزاد باید تصمیم بگیره که میخواد با دیار چیکار کنه... https://t.me/+JHyveW6LXKs1OWU8 https://t.me/+JHyveW6LXKs1OWU8 این رمان به دلیل صحنه های باز و کلمات رکیک، مخصوص بزرگسالان است‼️
Показати все...
#پیشنهاد_ویژه💯 [جدیدترین ترجمه ما] Mindf*ck series - منم دوستت دارم، لنا مایرز. و توی اون لحظه، من کاملاً متعلق به اونم هیچ انتقامی در کار نیست. خونی روی دستام نیست. من فقط دختریم که عاشق مردی شده که وقتی حقیقت رو بفهمه ازم متنفر میشه. [عاشقانه بزرگسال دارک اروتیک]
Показати все...
اون‌ها چیزهای زیادی رو ازم گرفتند. و چیزی پس ندادند. چیزی برای از دست دادن نداشتم... تا قبل از اون. [عاشقانه ♥️ جنایی ♨️ دارای محتوای خشونت‌آمیز🔞] •لَنا• انتظارش رو نداشتم. نمی‌خواستم عاشق بشم. اما نمی‌تونم هم رهاش کنم. لوگان بنت دنیا رو جای امن‌تری می‌کنه. اون درخشانه. یک قهرمانه. آدم‌های فاسد و مریض رو سرجاشون می‌شونه. اما همونطور که اون زندگی‌ها رو نجات می‌ده، من اون‌ها رو می‌گیرم. بدهی‌هایی که بهم دارند رو می‌گیرم. ده سال قبل، اون‌ها ازم گرفتند. من رو گذاشتند که بمیرم. باید مطمئن می‌شدند من مرده‌م. حالا من ازشون می‌گیرم. هر بار یک اسم. مدت‌هاست آماده‌ شده‌م. خیلی صبوری کرده‌م. نمی‌تونم الان دست بکشم. انتقام بهتره سرد سرو بشه. ابدا اومدنم رو نمی‌بینند، تا وقتی دیوارهاشون رو قرمز کنم. لوگان نمی‌‌دونه اون‌ها چطور بهم آسیب زده‌ند. از جیغ‌هایی که نشنیده گرفتند خبر نداره. نمی‌دونه این شهر، واقعا چقدر شیطانیه. فقط می‌دونه که مردم دارند می‌میرند. نمی‌دونه عاشق قاتلشونه. هیچکس به یه دختر مرده مشکوک نیست. و لوگان به دختری که توی تختشه مشکوک نیست. اون‌ها دنبال یک هیولاند. نه دختری که عاشق قرمزه. نه دختری که عاشقه. من یک کابوس بی‌چهره‌م. حداقل تا زمانی که داستانی "که وانمود می‌کنند ابدا اتفاق نیفتاده" رو براشون تعریف می‌کنم. اما در آخر لوگان اون‌‌ها رو انتخاب می‌کنه؟ یا ما با هم سوختنشون رو به تماشا می‌شینیم؟ https://t.me/+SEitnKod3703N2Zk https://t.me/+SEitnKod3703N2Zk https://t.me/+SEitnKod3703N2Zk
Показати все...
attach 📎

به دوربین مراقبتی آنتونی هم نگاه می‌کنم. قربانی بعدیم! تا حالا فقط تونستم دو تا دوربین رو نصب کنم. قصد دارم به نزدیک خونه‌ش برم. وقت فرار رسیده. به اون شهر مریض و درهم پیچیده که برسم، برای ادامه شکنجه‌هام باید خلاقیت به خرج بدم. اف‌بی‌آی کاملاً روی من تمرکز کرده. و دوست پسرم پلیس‌ها رو فرستاده که مراقب خونه‌م باشند. خونه‌ای که من وسایل قتل مورد استفاده‌ام رو اونجا نگه می‌دارم. پلیس‌هایی که وقت خرید شیر تا مغازه دنبالم میان. معلومه که نمی‌تونند تا منطقه قتل با من بیان و حینی که دارم قربانی‌ها رو شکنجه می‌کنم، نگهبانی بدن. مرد شیطانی ابله. آهی می‌کشم. از اتاق مخفی خارج میشم. کتابخانه خالی رو حرکت می‌دم تا به جای اولیه‌ش برگرده و در مخفی رو بپوشونه. بعد در اتاق واقعی رو قفل می‌کنم و اون اتاق رو توی اتاق دیگه مخفی می‌کنم. الان همه چی مرموز شده. وقتی یه قاتل سریالی باشی و با نمایه ساز اف‌بی‌آی قرار بذاری که کارش شکار قاتل‌های سریالیه، همین میشه. به نحوی، زندگی ساده من خیلی پیچیده شده https://t.me/+IsLB7TLVuFI1YTU0 https://t.me/+IsLB7TLVuFI1YTU0 https://t.me/+IsLB7TLVuFI1YTU0 #عاشقانه #اروتیک #دارک
Показати все...
#پیشنهاد_ویژه💯 [جدیدترین ترجمه ما] Mindf*ck series - منم دوستت دارم، لنا مایرز. و توی اون لحظه، من کاملاً متعلق به اونم هیچ انتقامی در کار نیست. خونی روی دستام نیست. من فقط دختریم که عاشق مردی شده که وقتی حقیقت رو بفهمه ازم متنفر میشه. [عاشقانه بزرگسال دارک اروتیک]
Показати все...
#پارت_صدو‌چهل‌پنجم -حاج خانوم التماست می کنم من و نبر دکتر. تو رو جون یدونه پسرت منو نبر دکتر. اگه آقا بفهمه منو بردی دکتر، میکشه منو. مادر و خواهرشوهرم با ترس نگام میکنن. باورشون نمیشه عروسشون اینطوری گریه و التماس کنه‌‌. بیتا غرغر میکنه: -این کولی بازیا چیه؟ پاشو جمع کن خودتو. آبرومونو بردی. دستمو محکم رو شکمم فشار میدم‌. مطمئنم بچم سقط میشه ولی کاری ازم بر نمیاد. بهزاد تهدیدم کرده. -آخه شما که نمی دونین. آقا بهم گفته حتی اگه خونه آتیش گرفت، پامو نذارم بیرون. بخدا من نمیتونم بیام بیرون. اگه بیام ب‌‌.‌.. از درد یه جیغ ناخواسته میکشم که صدای بهزاد و میشنوم: -چه مرگته توله سگ؟ صدای جیغات تا سر کوچه میاد. مگه نگفتم خفه خون بگیر؟ حاج خانوم فوری میپرسه: -این دختره میگه تو بهش اجازه نمیدی بره دکتر، آره  مادر؟ چرا پسرم؟ یه وقت واسه بچت اتفاقی میفته زبونم لال. به سمتم جلو میاد. -آره مادر. من گفتم‌. الانم به شما میگم. این خونه اگه آتیشم گرفت، این هرزه پاشو از در خونه بیرون نمیذاره. بیتا هینی میکشه و مادرش میزنه تو صورت خودش. -چرا داداش مگه چی شده؟ ببین خونریزی داره. بچتون چیزیش میشه ها. بهزاد منو بلند میکنه. محکم میکوبه به دیوار و میگه: -بچه ی تو شکم این هرزه، بچه ی من نیست. بیتا جیغ میکشه و من کم کم دارم هوشیاریمو از دست میدم. -پاهاتو زخمی کردی دلم به حال تو و بچه ی حرومیت بسوزه ببرمت دکتر، آره؟ با هق هق سرمو تکون میدم. -بخدا من بهت خیانت نکردم بهزاد. جواب آزمایش دی ان ای امروز اومد. ببین اونجاست‌. بخدا بچه ی... دوتا ضربه ی محکمی که با زانوش به شکمم میزنه، نفسمو بند میاره. روی زمین پرت میشم و آخرین چیزی که میشنوم صدای بیتاعه. -راست میگه داداش‌. اینجا نوشته بچه نود و نه درصد با تو نسبت داره... وای داداش، زن و بچه ی خودتو کشتی... https://t.me/+rQj-8fy6pWI1Y2Y0 https://t.me/+rQj-8fy6pWI1Y2Y0 یعنی سر زنش چه بلایی میاد؟ 😢😢 https://t.me/+rQj-8fy6pWI1Y2Y0 https://t.me/+rQj-8fy6pWI1Y2Y0
Показати все...
#پارت_صد‌و‌نود‌ -می دونی تو این خونه، هر اشتباهی یه تاوانی داره و که باید با جسمت پرداختش کنی؟ -می دونم آقا. -نمی خوام فعلا صورتت رو کبود کنم. وگرنه، سیلی زدن به این صورت خوشگل وقتی با اون دوتا چشمای گردت بهم نگاه می کنی، خیلی لذت بخشه. دست می اندازد زیر شکمم و به شکم روی زانوهای مردانه ی او میفتم. شورتم را پایین می کشد و تشر می زند: -شل کن. و شروع به اسپنک کردنم می کند. پس از ده ضربه ی محکم دستش به باسنم، فریاد می کشم: -بسته‌. غلط کردم آقا. ضربه ای محکم تر از قبل را حس می کنم. به گریه میفتم. -دفعه ی آخرته که صداتو جز برای ناله، اینطوری بلند می کنی. مرا بلند می کند. جاهایی که زده بود را لمس می کند و یک سمت باسنم را میان انگشت هایش فشار می دهد. درد توی وجودم‌ می پیچد. -گفته بودم رنگ قرمز به پوستت میاد. می بینی؟ بهت میاد، نه؟ آهسته سرم را به تایید تکان می دهم. با دستش، دو ضربه ی نسبتا محکم دیگر به باسنم می زند. نزدیک گوشم نجوا می کند: -وقتی سوال می پرسم، سرت رو تکون نده هرزه. زبون بی خاصیتت رو به کار بنداز. می ترسم. از لحنش و از اوج گرفتن سادیسمش وحشت می کنم و‌ با عجله می گویم: -چشم آقا. مرا به آینه می چسباند و پشت سرم می ایستد. -گفته بودم تا التماس نکنی، نمی ذارم لذت زیر من خوابیدن رو بچشی. تا وقتی التماست رو نشنوم، سهم تو از من فقط کتک و تحقیره هرزه. باید نشونم بدی چه قدر تشنه ی سکس با منی دیار... پس از لیسیدن گردنم، به سرعت از من دور می شود و مثل تمام چند ماه گذشته مرا تحریک شده و ناراحت، تنها می گذارد... https://t.me/+NjvTJ43BQNs4OTNk https://t.me/+NjvTJ43BQNs4OTNk بهزاد سادیسم داره و بخاطر یه اشتباه ساده، زنشو تنبیه کرده و به جای اینکه باهاش سکس کنه همش کتکش می زنه و تحقیرش می کنه... دختره هم چون فهمیده که حامله ست نمی تونه ازش جدا شه و مجبوره تحملش کنه:))) https://t.me/+NjvTJ43BQNs4OTNk
Показати все...