𝗦𝗰𝗵𝘂𝗺𝗽𝗲𝘁𝗶𝘂𝘀
عه سلام عزیزم حالت چطوره؟ خوبی؟ مامان و بابات چطورن؟ بشین بشین برات قهوه دم کنم حرف بزنیم الهی فدات بشم من! کافه سر کوچمون ☕️ ● @CafeSchumpet شت پست و دیلی 💌 ● @Schumpet
Больше852
Подписчики
-324 часа
-107 дней
-1430 дней
Архив постов
Фото недоступноПоказать в Telegram
۳۱م آبان ماه ۱۳۶۵، محمود خاتمپور در راه برگشت از شهر به روستای خود بود. او میگفت که در راه متوجه ۴ حیوانی شد که بر روی هم ایستاده بودند. محمود که از ترس و شوکه ایستاده بود حرف های آنهارا شنید. الاغ میگفت "اولا ما در ایران همجنسگرا نداریم." سگی که بالای او بود میگفت "دومتر قد دارم ده تا هفتتیر" گربه بالای او داشت آرام دستورپخت زرشکپلو با تنماهی را نجوا میکرد و در این حال خروس روی او میگفت "مهمون داریم چه مهمونی، تاحالا عاشق شدی؟"
محمود که بشدت ترسیده بود فورا به سمت روستا فرار کرد و اوضاع را برای رعیا شرح داد. بسیاری از ریشسفیدان روستا از جمله کدخدا این واقعه را تایید کردند. یکی از آنان میگفت که در راه متوجه گاوی شده بود که میگفت :"نه نمیشه از تو دست کشید و بدون تو نفس کشید و نمیشه بی تو زندگی کرد مگه کسی هست با عشقشم بتونه بد شه از این همه علاقه رد شه نمیشه آخه بچگی کرد مگه دسته توئه دیوونه دیگه اخماتو واکن منو عشقم صدا کن توی چشمام نگاه کن دیوونه دیگه دارم هواتو دلم آرومه با تو نبینم گریه هاتو دیوونه دیگه اخماتو واکن منو عشقم صدا کن دیوونه دیگه دارم هواتو دلم آرومه با تو نبینم گریه هاتو"
👍 7😱 5🤯 4👏 2
فرض کن یکی از شاگردات برگرده بگه تو این میم رو ساختی؟ چون صدات شبیهشه
00:08
Видео недоступноПоказать в Telegram
این ویدئو رو از جا های تاریک گوشیم پیدا کردم
8.23 KB
🥰 6😐 2
Выберите другой тариф
Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.