cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

#رمان #دژاوو

رویای صادق یاهمان دژاوو اتفاق نادری است که، زمان رخ دادن به خوبی میتوان آن راحس کرد. حس آشنایی با امری کاملا تازه است، که دراعماق مغز ما پنهان شده است.

Больше
Рекламные посты
538
Подписчики
-224 часа
-107 дней
-4230 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

Repost from N/a
من نامدارم ، رئیس یک باند مافیا ، مردی که همه از شنیدن اسمش وحشت دارن ... همه جا چشم و گوش دارم ، وفادارترین آدما برام کار میکنن... بعد از چند سال در خفا زندگی کردن ، دوباره برگشتم تو بازی ، اینبار قوی تر و زخمی تر از قبل ... اولین طعمه هم ملکه بود ... همون آذی فرهانی که همه ملکه‌ی افعی صداش میزنن ، چرا که اون تنها زنیه که تونسته بین این جماعت گرگ قد بکشه ، تنها زنیه که بی رحمیش زبون زد این آدم هاست ... دست تقدیر و حرص و کینه مارو سر راه هم قرار میده ، دو تا آدم قدرتمند و سلطنت طلب ... اون دنبال انتقام مرگ دخترش و من دنبالِ ... https://t.me/+tfR-_gU_8UpmNGE0 #عاشقانه_درام_معمایی #بزرگسال ۱۴
Показать все...
Repost from N/a
#معرفی_رمان_آنلاین 📌 #سپردم_به_فراموشی 👫🏻 لیلی و بهداد 📝 #سمیه_عبدی 🪧 چکیده: قصه ی ما از جایی شروع شد که لیلی میون مثلث عشقی گیر کرده، عاشق بهداد ولی ویهان از دختر عموی نشون کردش نمیگذره، تجاوز و آخرین راه حل میدونه تا جایی که کار به جایی می‌کشه که ... https://t.me/+xBlT9mc13UwxZmNk ۱۰صبح
Показать все...
Repost from N/a
Фото недоступно
امیر سلطانی پسری جذاب و خوشتیپ....😮‍💨 پسری که یک اتفاق تلخ باعث تغییر زندگی و آینده اش میشه .... با کشته شدن برادرش توسط رفیقش مجبور به جدا شدن از نامزدش میشه و باید با خون بس ای که وارد عمارتشون میشد تن به ازدواج میداد....😮❗️ خون بس ای که پدر امیر برای گرفتن انتقام از قاتل پسر کوچیکش وارد عمارتش میکنه و امیر هم به دلیل گرفتن انتقام خون برادرش و سرد شدن دل سوختش قبول میکنه و از عشقش جدا میشه و با اون دختر ازدواج میکنه و شبش باید دستمال خونی که رسمشونه تحویل مادرش بده و....🔞💔 https://t.me/+xwLaZCLhCmRjM2M0 ۲۴ عضویت محدود است🚷
Показать все...
Repost from N/a
بهش میگن ملکه ی افعی ... چون داغدار مرگ دختر ۴ سالشه ، هرکسی که کوچکترین سهمی توی مرگ ماهی عزیزش داشته رو نیش میزنه ، عهد کرده که قاتل ماهی رو بکشه ... ملکه قدرتمنده ، هزاران آدم براش کار میکنن ، همه ازش حساب میبرن ، با اعتبارش آدم میخره و آزاد می‌کنه ... زخم خوردس و برای درمون پیدا کردن برای این زخم دست به هرکاری میزنه ... ماه نشین روایت زندگی یک زنه ... زنی که زنانه برای انتقام میجنگه ، زنی که توسری خور نیست ، ضعیف نیست ، ترسو نیست برعکس زیادی جسوره ، زیادی نترسه ، اصیله ، افعیه ، زیادی شبیه ملکه هاست ... و در این راه با مردی آشنا میشه سرشار از راز ، غیر قابل اعتماد ، دیوانه تر از خودش و ... https://t.me/+tfR-_gU_8UpmNGE0 ۲۰
Показать все...
Repost from N/a
من لیلی ام دختری که تو مثلث عشقی میون بهداد و ویهان گیر میکنه🥺 ویهان  متجاوزی که تن و روحمو با هم درید کی فکرشو می‌کرد کسی که عاشقش بودم به من تجاوز کنه!؟ ویهان بی خیال دخترعموش نمیشه حتی اگه شده بزور باهاش ازدواج بکنه یک ازدواج اجباری... اما این وسط واسه لیلی تصادف میکنه و حافظش رو از دست میده! آیا بیاد میاره چه به سرش آمده؟ https://t.me/+xBlT9mc13UwxZmNk بیا ادامه شو اینجا بخون لینکش محدوده❌🫠 ۱۶
Показать все...
Repost from N/a
Фото недоступно
داستان به روایت دختری که برای زنده موندن مَعشقوش مجبور به قبول کردن کاری میشه که آینده اش و در برمیگیره..... باید از معشوقش که ناخواسته روز نامزدیشون قاتل شده بود جدا میشد و به عنوان خون بس وارد عمارتی میشد که همه اونجا به خونش تشنه بودن...🥺 عمارتی که میدونست قراره کلی اذیت شه توش و زندگی رو براش سیاه کنن... و شبش رو باید کنار کسی میخوابید که دوسش نداشت و باید تن میداد به خواسته هاش و بازیچه اش میشد و...🔞❗️ https://t.me/+xwLaZCLhCmRjM2M0 ۱۳
Показать все...
Repost from N/a
پناهی برای آغوشم باش ... من اشکانم، اشکان خانزاده پسر جذاب و پولداری که همراه خانواده اش مهاجرت نکرد و به تنهایی تو عمارت بزرگش توی تهران زندگی می‌کنه درست وسط تنهایی‌ هاش دختری و به اجبار و با دوز و کلک و دروغ وارد خونه زندگیش می‌کنه... دختری که حتی حق خروج از خونه ی اشکان و هم نداره ولی درست وقتی که فکر میکنه قلبشو بدست آورده  با برملا شدن اون دروغ جوری داستان تغییر می‌کنه که فکر شو هم نمی‌کرد بیا و ببین چجوری جنگ و دعواهاشون تبدیل به دلبستگی و عاشقی میشه🤤🙈🔞🔥 https://t.me/+xBlT9mc13UwxZmNk ۱۰صبح
Показать все...
Repost from N/a
یک رمان عاشقانه و مافیایی انتقامی پر از هیجان میخوای؟ 😃 → link که دختر داستان توسری خور نباشه بر عکس خیلی جسور و قدرتمند باشه؟❤️‍🔥💪 که پسره خیلی جنتلمن و عاشق پیشه باشه؟ 😌 یک عاشقانه ی خاص 🔥⚡️ با قلم قوی؟؟؟ از اونا که از خوندنشون سیر نمیشی ؟ اگر تو هم مثل من عاشق این سبک رمانی بزن رو لینک زیر و سریع جوین بده قبل اینکه لینک باطل بشه ‼️ https://t.me/+tfR-_gU_8UpmNGE0 https://t.me/+tfR-_gU_8UpmNGE0 ۲۴
Показать все...
Repost from N/a
داستان از یک #کینه ای که دیرینه است شروع میشه....😔 کینه ای که باعث تغییر #سرنوشت و آینده خیلیا میشه... کینه ای که قراره با #انتقام سرد بشه.... انتقامی که باعث #کشته شدن پسر کوچیک سلطانی ها میشه....😭 و حال وقت گرفتن انتقام #خان اردلان سلطانی از قاتل پسرش میشه....🥲 اون با #بی رحمی و دل آتیش گرفته درخواست خون بس شدن رو به مَعشوقِهٔ قاتل پسرش میده و دختر #مظلوم داستانمون هم مجبور به قبول کردنش میشه... و در این حین امیر #سلطانی پسرِ بزرگ #خان اردلان سلطانی باید شبش رو کنار اون دختر که به عنوان #خون بس وارد عمارتشون شده بود میخوابید و اون #دستمالِ سفید که رسم خان و #خانزاده است رو #خونی تحویل مادرش میداد🔞🫣... https://t.me/+xwLaZCLhCmRjM2M0 ۲۱
Показать все...
Repost from N/a
- چند سالته ؟ - هفده. - خوبه. - #دختری؟ قهقهه ای زد! - نه بابا... - یادت اولین بار با کی این اتفاق افتاد؟ - مهمه؟ - معلوم که نه! محض کنجکاوی. - اولین بار #شوهر مامانم بعد از یه بد #مستی سراغم اومد، حالش دست خودش نبود، نمی دونم چی خورده بود یا کشیده بود!  فقط 13 سالم بود،  بعدش خیلی ابراز پشیمونی کرد حتی به گریه افتاد،  اما بارهای بعد، نه دیگه پشیمون بود نه اشکی تو چشماش... https://t.me/+iedVt8VPC982OTE0 لینک فقط برای ۱۵نفر فعاله😰 ⚠️لینک ساعت ۱۲شب باطل میشه دوستانی که لینک این ذخیره کردن سریعی عضو بشن⚠️ این رمان حاوی صحنه‌های باز است لطفا فقط افراد بالا ۱۸+ عضو بشن🚷🚸 ۲۱
Показать все...