|و قسم به اشک هایت...🍃|
"به نام خـــــالق من" «یک روز دو دلباخته بودیم من و تو اکنون تو ز من دلزدهای من ز تو دلتنگ...!❤️🩹🌱» گیلاو؛ انتقامی؛ مافیایی؛ ددی لیتلبوی اینجا باهام حرف بزن📬: https://telegram.me/TeleCommentsBot?start=sc-428254-iJkZjaq
Больше3 246
Подписчики
-2124 часа
+1067 дней
+17930 дней
- Подписчики
- Просмотры постов
- ER - коэффициент вовлеченности
Загрузка данных...
Прирост подписчиков
Загрузка данных...
Repost from 🐇گسترده نگاره( دومی)🐣
00:02
Видео недоступно
قویترین موجود تاریکی که خوناشامها طلسمش میکنن..بعد از پانصد سال ولیعهد خوناشامها اسیر آرگوت میشه ولی آرگوت نمیدونه ولیعد یک دورگه ست و همون امگاییه که سالها منتظرش بوده...😨🔞🔞
#گی #انتقامی🔞 #امگاورس🐺🐺
با لکنت گفتم:
_من...من چرا...لباسهام کجاست؟!
آلفا به آرامی سرش را بالا آورد رگهای بزرگ گردنش تا شقیقه هایش برجسته شده بود پوزخندی زد
_ فکر نکنم به لباس نیاز داشته باشی🔞
بلند شد خودم را عقب کشیدم ولی دیگر راهی نداشتم عقب برم..زانویش را روی رختخواب گذاشت
_ بهت گفته بودم فرار نکن نگفته بودم..؟؟
گفتم به خونت تشنه ام که دنبال یه بهانه ام یه بهانه برای تکه پاره کردنت..
بهت گفتم جوری#می_کنمت🔞 نتونی راه بری
_دیگه فرار نمیکنم قسم میخورم...این کارو نمیکنم
_ دیگه دیره خطا کردی...
پتویی که دور خودم پیچیده بودم را پرت کرد وحشت زده گفتم:
_ چکار میکنی..این کارو نکن..😨🔞🔞
https://t.me/+5-obFqg_AJNmNDFk
https://t.me/+5-obFqg_AJNmNDFk
لئو #ولیعهد خوناشامها که دورگه امگا و خوناشامه اسیر آرگوت#آلفای گرگینه ها و قدرتمندترین موجود میشه و هر شب آرگوت برای انتقام..🔞🔞🔞
0.12 KB
1410
Repost from تبادل (اکانت بزرگه)💖
#گـــیلـــاو 😍🩸🎀
- باسنتو بالا ببر سوراخ کونت معلوم بشه میخوام بکنمت...
دستم رو روی لمپرای باسنم گذاشتم تفی به کونم زد
- رایان دوست داری ازم حامله بشی؟
چشم هام گرد شد نعره زد
- اسپرمم رو میریزم توی تنِ شیرینت...
لیتل طرد شدهاش رو حامله می کنه تا بتونه بگرده به خونه...🥹🧸🤍
https://t.me/+_JoXt3zvMc1iYjA0
https://t.me/+_JoXt3zvMc1iYjA0
2000
خب بچه ها ازین به بعد ریاکشن هر پست باید بالای صد تا برسه قطعا یه ریاکشن زدن هیچ تایمی از شما نمیگیره و خب ریاکشن که بالا نره پارت نمیزارم دیگه!🙌🏼
پس حواستون به عشق دادن به پست هایی که میزاریم باشه جیگرا🫰🏼🌸🎀
❤🔥 4
5600
Repost from 🐇گسترده نگاره( دومی)🐣
کلی فایل ص*کصی جدید از هر ژانری رو که توی گذاشته شده 🌸👠💦
ددی لیتل مامی گرل لزبین گی لاو اجتماعیی🍌💦
یه عالمه رمان با متن هایی خیس کننده و تحریک کننده واسه حشری های عزیز🍓💧
عاشقانه🔥
انتقامی و ممنوعه🔞
سک..سی اتاق قرمز خون بازی💧🤤
هر رمانییی از فروشی چاپی توی چنل ممنوعه پیدا می کنی با هر ژانری رمان بخوای میذاریم🤝🫂
رمان هایی که سالیان سال دنبالشونم بگردی پیدا نمی کنی تو چنل ماست🦧💫
https://t.me/+wuXva6Bl76g2NDBk
https://t.me/+wuXva6Bl76g2NDBk
2910
Repost from گسترده نگاره سومی😍🧿
00:03
Видео недоступно
#رمانلزبین🍆. #خیانتانتقامی
#بکنبکن🍌
#bdsm🔞🔞
موهامو محکم کشید و بیشتر دی🍆لدو رو توم فرو کرد
-هرزه ی خیابونی یجوری میکنمت که نتونی رو پات وایسی
+آخ غلط کردممم دیگه نمیتونمممم….
چک دیگه ای به باس🍑نم زد و من و برگردوند
-بیشتر از حدت حرف میزنی #جن🔞ده کوچولو
و کوسن مبل و روی صورتم فشار میداد و دیلدو رو محکم تو #نازم فشار میداد
از شدت درد چشام داشت در میومد
دیگه نمیتونستم نفس بکشم و اون محکم تر به صورتم فشار میورد که نتونستم تحمل کنم و از حال رفتم
دختره خیانت میکنه دوس دخترش برای اینکه تنبیهش کنه حسابی بهش #تجاوز🔞 میکنه و حسابشو میرسه
https://t.me/+7bHooczQBO40NjI0
https://t.me/+7bHooczQBO40NjI0
https://t.me/+7bHooczQBO40NjI0
animation.gif.mp40.81 KB
4010
Фото недоступно
اوج میگیرم
با یک دوستت دارمت
تا آنجایی که
دست هیچ غمی به دلم نمیرسد.... 🦋💎✨
❤ 2
10300
|و قسم به اشک هایت...🍃|
#پارت192
تک خنده ی معین پر از تمسخر بود دست به کمر گرفت و از سر تا پای نازنین را تحقیر بار نگاه کرد که نازنین از نگاهش یکه خورد
_پلیس؟؟
من و از چی میترسونی؟!
از معین بیزار بود عامل بدبختی اشان و دور شدن از برادرش را معین میدید
_حق داری خب!
ادمی که روح خودش و به شیطان بفروشه از خدا هم وهم نداره!
بندش که پیشکش
اوستا نگران معین بود به سمت خواهرش برگشت و نگاهش کرد غرید به دختر طفلی
_بهت گفتم پاشو نازنین
گوه نزن به اعصاب نداشتم
زن با حرص نگاهش کرد چطور رویش میشد در چشم هایش نگاه کند
_خاتون و کشتی حالا نوبت من و بچه هامه!
تیره شد نگاهش و تار شد وجودش نقطه صعفش بود خاتون چطور میتوانست انقدر بی رحم باشدبی توجه به وضعیت حساس و حال بد نازنیت دست دور مچش انداخت و به سینه ی پهنش کوبیده شد دخترک مریض حال
_بهت گفتم اماده شو
گوش ندی همینجوری انداختمت تو ماشین بردمت ناز شوخی ندارم باهات سعی نکن با خاتون من و تحریک کنی
دختر قلبش پر از درد شد با شنیدن ناز گفتنش؛ یک زمان نازش بود قطره اشکی که از چشمش چکید خنجر شد در قلب اوستا دست پشت گردنش گذاشت و به سینه اش چسباندش یاد بچگی اشان افتاد؛ بوسش عمیق شد روی موهایش و حواسش به نوزاد داخل اغوشش بود
🔥 18❤ 11🥰 1
9900