cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

آرامِ جآنم

Больше
Рекламные посты
4 096
Подписчики
-624 часа
-967 дней
-38430 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

00:44
Видео недоступно
🔮ناگفته ها و حقایق آینده رو پیش روتون میارم 🔴رفع مشکلات و گشایش در کار ها 📜 پست موقت 👇🏼 http://t.me/joinchat/AAAAAEupBgU2osTzcYN8-A
Показать все...
- داد داد دیدید داد، اونی که یه روز نمیداد! با خجالت هینی کشیدم و نگاهم به ماشین کناریمان افتاد که داشتند قش قش به شعر بی پایه و اساس ایمان می خندیدند. دسته گلم را محکم به سرش کوبیدم و جیغ کشیدم: - مرگ، رو آب بخندی بی حیا تو خجالت سرت نمیشه. حتما باید بفهمن امشب قراره چه غلطی بکنی؟ فرمان را چسبید و انگار نه انگار که سرش داد کشیده ام. با خنده و چشمانی براق از شیطنت ابرو بالا پایین کرد و گفت: - مگه نمیدونن؟ اوخ اوخ... امشب شب مراد منه. تا خود صبح سرمو از میون لنگات بیرون نمیارم، انقدر میخورم که آبت کل خونه رو با خودش ببره. سرخ شدم. - ایمان خودتی واقعا؟ پس اون آقای سربه زیر و خجالتی من کجاست؟ هییین... نکنه هیولایی چیزی هستی و ایمان چشم و گوش بسته‌ی منو خوردیش؟ - خودمم عشقم. دیگه خرم از پل گذشت چرا خجالت بکشم؟ قراره امشب تا خود صبح بکن بکن راه بندازم... بلندتر جیغ کشیدم و او با قهقهه سرش را بیرون برد و همراه با ریتم بوق دوباره خواند: - داد داد دیدید داد اونی که یه روز نمیداد؟! - گوه خوردی، من امشب نمیدم. با خونسردی سرش را داخل آورد و شیشه را بالا کشید. - غلط کردی عزیزم. من به معده ام قول دادم که آب بهشت به خوردش بدم امشب. قلبم به تپ و تاب افتاده بود. - ایمان تو رو خدا، من خجالت میکشم. - ای جونم. دانشجوی فراریم از دادن خجالت میکشه؟ زنم شدی، دیگه طاقچه بالا گذاشتن نداریم. هزار تا پوزیشن آماده کردم که روت پیاده کنم. - به خدا میزنم تو دهنتا... بی توجه به تهدیدهای توخالی من، با صدایی خش دار پچ زد: - زبونمو میکنم توت... اول با زبونم به اوج میرسونمت. - وای وای وای... - انقدر لیس میزنم اون بهشت تپلتو که از لذت به گریه بیفتی. - بی ادب... من جیغ زدم و او با عشق نگاهم کرد و دستم را گرفت. داغ کرده بودیم. هر دویمان. با حرص و شرم نگاهش می کردم که دستم را صاف وسط پایش گذاشت. تنم لرزید از حجم زیاد و باد کرده اش و با التماس نگاهش کردم. - وای ایمان چرا انقدر بزرگه؟ من جر مبخورم که... - ای جون ایمان... نفسم... آروم آروم پیش میرم. عشق من... من قراره همه تنتو بخورم، توام برام میخوریش؟ نفس بریده لب گزیدم و او با عشق گفت: - نخوری هم اشکال نداره، من نمیذارم عشقم به چیزی زبون بزنه که دوست نداره. ولی باید بذاری تا صبح لای پاهات باشم... دلم میخواد بهشتت تا صبح تو دهنم باشه عشقم!... https://t.me/+Wo51YjDy1g1hYjY0 https://t.me/+Wo51YjDy1g1hYjY0 ایمان و آروشا، استاد دانشجویی که تشنه‌ی خون همدیگه ن. ایمانی که به شدت مذهبیه و آروشای شیطون قصه دل این آقا پسر محجوب رو با دلبریاش میبره و یهو از دشمن تبدیل میشن به عاشق و معشوق. حالا شب عروسیشون از شدت حشری بودن کم مونده جفتشون قش کنن🥲😂 اونم چی؟ ایمان خان با یه سالار قد علم کرده و چه شود؟... آبرو و حیثیت بر باد می رود😂😂 https://t.me/+Wo51YjDy1g1hYjY0 https://t.me/+Wo51YjDy1g1hYjY0
Показать все...
- دختره‌ی دهاتی پیش خودت فکر کردی کی هستی که پاشدی اومدی شرکت من هان؟ قفسه‌ی سینه‌اش از شنیدن فریادهای گوش‌خراش او بالا و پایین می‌شود و زبانش قفل می‌کند. - با توام! لالی؟ آوردمت تو خونه‌ام بهت جا و مکان دادم زیرخواب ملت نشی فکر کردی خبریه؟ صدای ضعیف دخترک به گوشش می‌رسد: - ببخشید، به خدا… پشت دستش را محکم در دهان دخترک می‌کوبد: - دهنت رو ببند دختره‌ی دوزاری! پیش خودت چی فکر کردی؟ میای شرکت من می‌گی زنشم همه برات خم و راست میشن؟ اشکش را با پشت دست پاک می‌کند و زانوانش را از روی زمین جمع می‌کند ولی عماد اجازه‌ی بلند شدن نمی‌دهد و روی تنش خیمه می‌زند. - هاااااا؟ بدبخت عقدت کردم که بابای مفنگیت زیرخواب موادفروشا نکنتت! رغبت نمی‌کنم تو ریخت نحست نگاه کنم بدبخت. - ن…نزن… دستش را روی گلوی دختر می‌گذارد و فریاد می‌کشد: - آشغال من توی اون شرکت آبرو دارم! با این لباسای کهنه حال بهم زن و این قیافه چندشت پاشدی اومدی میگی زنشم؟ جرت بدم بفهمی زنم بودن یعنی چی؟ - تورو خدا… غلط کردم… غلط کردم. ناگهان از روی تنش بلند می‌شود که دختر بیچاره حجم عظیمی از هوا را برای باز شدن راه تنفسش می‌بلعد. - ببخشید… من… نمی‌خواستم… نمی‌… - صداتو نشنوم. دستش را به گلوی دردناکش می‌گیرد. باید از اینجا برود… - بدبخت تو چی‌داری که خودت رو لایق این می‌دونی که بگی زن منی؟ من اصلا به توی یلاقبا نگاه می‌کنم؟ زیر تحقیرهای او خرد شده است. دیگر نمی‌تواند حرف‌هایش را تحمل کند. با پشت دست چشمان خیسش را پاک می‌کند. - چرا پس اون شب… اون شب که منو بردید توی تختتون بهم گفتین… خواست بگوید که گفتی دوستت دارم ولی عماد حرفش را قطع کرد: - مست بودم یه کسشری گفتم نکنه فکر کردی واقعا دوست دارم؟ بغضش را فرو می‌دهد و دلش به حال نطفه‌ی شکل گرفته از آن شب می‌سوزد. - طلاقم بدید. - هه معلومه که طلاقت میدم. هری!!! جول و پلاست رو جمع کن و گورت رو از خونه‌ام گم کن. لبش را از درون می‌گزد. به خودش قول می‌دهد که آرزوی به دست آوردنش را به دل عماد بنشاند… به سمت اتاق می‌رود و شکمش را نوازش می‌کند: - مامانی خودم مراقبتم… قول میدم که مراقبت باشم. هق می‌زند و با ساکش از خانه بیرون می رود. زیر لب زمزمه می‌کند: - آرزوی دیدن بچتو به دلت می‌ذارم حسامhttps://t.me/+HAlNxOrGXqhkYmQ0 https://t.me/+HAlNxOrGXqhkYmQ0
Показать все...
- دختره‌ی دهاتی پیش خودت فکر کردی کی هستی که پاشدی اومدی شرکت من هان؟ قفسه‌ی سینه‌اش از شنیدن فریادهای گوش‌خراش او بالا و پایین می‌شود و زبانش قفل می‌کند. - با توام! لالی؟ آوردمت تو خونه‌ام بهت جا و مکان دادم زیرخواب ملت نشی فکر کردی خبریه؟ صدای ضعیف دخترک به گوشش می‌رسد: - ببخشید، به خدا… پشت دستش را محکم در دهان دخترک می‌کوبد: - دهنت رو ببند دختره‌ی دوزاری! پیش خودت چی فکر کردی؟ میای شرکت من می‌گی زنشم همه برات خم و راست میشن؟ اشکش را با پشت دست پاک می‌کند و زانوانش را از روی زمین جمع می‌کند ولی عماد اجازه‌ی بلند شدن نمی‌دهد و روی تنش خیمه می‌زند. - هاااااا؟ بدبخت عقدت کردم که بابای مفنگیت زیرخواب موادفروشا نکنتت! رغبت نمی‌کنم تو ریخت نحست نگاه کنم بدبخت. - ن…نزن… دستش را روی گلوی دختر می‌گذارد و فریاد می‌کشد: - آشغال من توی اون شرکت آبرو دارم! با این لباسای کهنه حال بهم زن و این قیافه چندشت پاشدی اومدی میگی زنشم؟ جرت بدم بفهمی زنم بودن یعنی چی؟ - تورو خدا… غلط کردم… غلط کردم. ناگهان از روی تنش بلند می‌شود که دختر بیچاره حجم عظیمی از هوا را برای باز شدن راه تنفسش می‌بلعد. - ببخشید… من… نمی‌خواستم… نمی‌… - صداتو نشنوم. دستش را به گلوی دردناکش می‌گیرد. باید از اینجا برود… - بدبخت تو چی‌داری که خودت رو لایق این می‌دونی که بگی زن منی؟ من اصلا به توی یلاقبا نگاه می‌کنم؟ زیر تحقیرهای او خرد شده است. دیگر نمی‌تواند حرف‌هایش را تحمل کند. با پشت دست چشمان خیسش را پاک می‌کند. - چرا پس اون شب… اون شب که منو بردید توی تختتون بهم گفتین… خواست بگوید که گفتی دوستت دارم ولی عماد حرفش را قطع کرد: - مست بودم یه کسشری گفتم نکنه فکر کردی واقعا دوست دارم؟ بغضش را فرو می‌دهد و دلش به حال نطفه‌ی شکل گرفته از آن شب می‌سوزد. - طلاقم بدید. - هه معلومه که طلاقت میدم. هری!!! جول و پلاست رو جمع کن و گورت رو از خونه‌ام گم کن. لبش را از درون می‌گزد. به خودش قول می‌دهد که آرزوی به دست آوردنش را به دل عماد بنشاند… به سمت اتاق می‌رود و شکمش را نوازش می‌کند: - مامانی خودم مراقبتم… قول میدم که مراقبت باشم. هق می‌زند و با ساکش از خانه بیرون می رود. زیر لب زمزمه می‌کند: - آرزوی دیدن بچتو به دلت می‌ذارم حسامhttps://t.me/+HAlNxOrGXqhkYmQ0 https://t.me/+HAlNxOrGXqhkYmQ0
Показать все...
Фото недоступно
انواع ساعت مچی برای همه سليقه ها تا 50% تخفيف ⚠️حراج جمعه بازار رو از دست نده 👇🏻 @unikwatch @unikwatch
Показать все...
00:12
Видео недоступно
محصولات ممنوعه که تو داروخانه پیدا نمیشه از کانال دکتر مکس میتونی بخری 🔞 ورود به کانال دکتر مکس کلیک کنید 👉🏼 موقت تا چند ثانیه دیگه پاک میشه ⁉️ ¹³
Показать все...
00:06
Видео недоступно
بازگشت فوری معشوق در ۳ روز تضمینی😳 ☠️دفع فوووری سحر و جادو و چشم نظر 🏠فروش ملک ۳ روزه تضمینی🏠 افزایش رزق و روزی و ثروت در کمترین زمان تضمینی 🚚ارسال ۴۸ ساعته کاملاً محرمانه🚚 💯بیا تو کانال با مشاوره رایگان خیلی فوری و تضمینی مشکلتو حل کن👇🏻👇🏻👇🏻 https://t.me/+6MQkYLFmXQkxMGQ0 🫵🏻سفارش و مشاوره👇🏻 @Allah_yaar @Allah_yaar
Показать все...
Фото недоступно
💫احضار برای درخواست پول از شخصی به مبلغ دلخواه شما 💫احضار در چند ساعت.معشوقتان در به در کوچه به کوچه دنباله شما میوفتد و آتش میگیرد تا شمارا نبیند میسوزد و سرگردان شما میشود 💫احضار مال از دست رفته.فروش ملک.بدست آوردن پول تا هر مبلغی از موکل.در چند ساعت 🔥 اولین بار با متخصصین یهودی ما🔥 💫احضار برای رضایت ازدواج و رضایت♣️👇👇 https://t.me/joinchat/8qbpbfgEvfIxZWYx جهت سفارشات👈 @Pishkesvatyhuud
Показать все...
Фото недоступно
📍اخذ اقامت قبرس شمالی تنها با پرداخت ۳۰ درصد از ارزش ملک (تحصیل رایگان، بیمه درمانی رایگان، افتتاح حساب بانکی و ...) ایدی تلگرام 👉 @nima_misaghii واتس اپ 👉 Wa.me/905338471990 شماره تماس مستقیم(دفتر ارومیه)؛ 09143463085 پیج اینستاگرام 👇: https://instagram.com/missaghi.armfa?igshid=YmMyMTA2M2Y=
Показать все...