cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

Рекламные посты
4 026
Подписчики
-1624 часа
-637 дней
-18630 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

00:08
Видео недоступно
فقط اگه جرأت شنیدن حقایقی در مورد سرنوشتت داری ❌👇(( کـــلـیک کــُــن ))👇 ♧ متولدین فصل بــهـــار ♡ متولدین فصل تابستان ♤ متولدین فصل پـایــیز ♢ متولدین فصل زمستان سمانه جون آینده رو پـیشگویی میکنه 🤯 همین الان ارتباط بگیر تا بـاورت شه✋ 🆔@mohamade56 خانم سمانه محمدی ✆ 09126509413 ✆  09126598767
Показать все...
1.69 MB
sticker.webp0.00 KB
Repost from N/a
تنها فیلترشکنی که با این وضعیت داغون اینترنت ایران بدون قطعی کار میکنه رایگانم هست به اشتراک بذارید❤️ اینم لینک گوگل پلیش👇 https://play.google.com/store/apps/details?id=com.sorenvpnapp.vpnpro
Показать все...
Soren VPN(v4.0).apk60.99 MB
_ خانم کجا؟ پول خوراکی ها رو حساب نکردی پروا با تشر مرد به عقب چرخید دخترک سه ساله اش لب برچیده خوراکی های توی دستش رو محکم تر به سینه ش چسبوند نفهمیده بود چه موقع اونها رو برداشته بود فقط چند اسکناس ده هزار تومانی ته کیف پولش داشت گذاشته بود دارو هایش را بخرد اما دلش نمی‌آمد خوراکی ها را از دست دخترکش بگیرد او را از پدر ثروتمندش که خود صاحب ده ها مغازه و شرکت بود پنهان نکرده بود که حالا حسرت چند خوراکی را به دلش بگذارد به درک که دکتر گفته بود داروهایش را سروقت بخورد دار و ندارش در این دنیا دخترکش بود و جان او در برابر چشم های به اشک نشسته ی تنها فرزندش که ارزشی نداشت اسکناس ها را تحویل مرد داد و همان لحظه از کنار داروخانه گذشتند دخترک که بارها با مادرش برای خرید داروهایش به این داروخونه آمده بود معصومانه پرسید _ داروهاتو نمیخری مامان؟ _ داروهام رو تموم نکردم مامانی لازم نیست بخرم دخترکش بغ کرده جواب داد _ خودم دیشب دیدم ورق خالی رو دور انداختی امروز هم به شهلا جون میگفتی باید دارو هات رو بخری چون واسه من خوراکی خریدی نتونستی دارو بخری؟ اخم تصنعی کرد و در حالی که در خانه را باز میکرد جواب داد _ نه عزیزم ربطی به خوراکی های تو نداره راحت بخور وارد خانه شدند دخترکش که باز بهانه گرفته بود چرا مثل دختر همسایه با پدرش زندگی نمی‌کنند را با هزار مکافات راضی کرد و خوابیدند نیمه های شب با درد عمیقی که در قفسه سینه اش پیچید چشم باز کرد چهار ساعت می‌گذشت که قرصش را نخورده بود دکتر بارها تذکر داده بود شرایط خوبی ندارد اما گوش نداده بود و حال از شدت درد داشت جان میداد اگر بلایی به سرش می‌آمد چه بر سر دخترک تنهایش می‌آمد؟ او از پدر تنها اسمش را شنیده‌ بود با یادآوری پدر دخترکش ... حسام خان، همان که با بی‌رحمی از عمارتش بیرونش کرده بود قلبش با شدت بیشتری کوبید او با این تن مریض و دست خالی لیاقت نگه داری فرزند حسام خان را نداشت اصلا معلوم نبود تا کی زنده باشد! او که پول دوا و درمان نداشت. باید دخترکش را نزد پدرش میفرستاد حسام خان او را نخواسته بود اما قطعا دخترش را لای پر قو بزرگ میکرد https://t.me/+HAlNxOrGXqhkYmQ0 https://t.me/+HAlNxOrGXqhkYmQ0
Показать все...
پارت جدید
Показать все...
#پارت249 از لحن صداش می‌فهمیدم که حالش خوب نیست با همون صدای گرفته گفت : تازه می پرسی چی شده ؟ اینو ما باید از تو بپرسیم مارال که یک کلمه حرف نزد . نگران لب زدم : چرا همش داری در مورد گذشته صحبت می‌کنی مارال رفته یا چیزیش شده ؟ همین حرف کافی بود که بزنه زیر گریه و هق هقش شروع بشه ... داشتم از نگرانی می مردم واسه همین دوباره گفتم : افسون حرف بزن تو که کشتی منو بگو ببینم مارال چی شده ؟ تو واسه چی اینجوری داری گریه می‌کنی ؟ همین طور که از گریه کردن زیاد نفس نفس میزد گفت : نمی‌دونم تو چیکار کردی که یهو تصمیم گرفت از اون خونه بره ما رفتیم که جلوشو بگیریم داشت چمدونشو جمع می کرد و به سوالای ما جواب نمی‌داد . بیچاره یه چشمش اشک بود یه چشمش خون یهو حالش بد شد و اوردیمش بیمارستان . _افسون حالش خوبه ؟ بچه ها چی ؟ دلخور بود ازم و این از تک تک کلماتش مشخص بود . _مگه واسه تو مهمه ؟ تو به جز خودت به هیچ کس دیگه ای اهمیت نمیدی اگه واست مهم بود الان پیش زنت بودی نه اون طرف دنیا دنبال کثافت کاری ... عصبی داد زدم : افسون بنال ببینم حالشون خوبه ؟ _بردنش اتاق عمل بچه ها زودتر به دنیا میان احتمالا از حالشم هیچکس خبر نداره... یه قطره اشک از گوشه ی چشمم پایین چکید لعنت به من که این دختر رو انقدر اذیت کردم . صدامو آوردم پایین و گفتم : تا اومدن من نگهشون دارین پیش خودتون هم مارال رو هم بچه ها رو .... _یعنی نمیخوای الان برگردی ؟ کلافه نفسی گرفتم و گفتم : تا کارم تموم نشه برنمی‌گردم تو فقط کاری که گفتم رو انجام بده . منتظر جوابی از طرفش نموندم و گوشی رو قطع کردم . https://t.me/+zPEm4VgaweBlMDQ8 https://t.me/+zPEm4VgaweBlMDQ8 همگی عضو شین #رمان_دوم_نویسنده_پرستارشیطنتهایم ❤️👆
Показать все...
00:32
Видео недоступно
🟡کسب درآمد دلاری با راه اندازی کسب و کار تولیدی پرسود در صنعت ساختمان  ✔️ تامین ۱۰۰٪ مواد اولیه  ✔️ تضمین خرید ۱۰۰٪ کالاهای تولید شده  ✔️ آموزش تولید و بهره‌برداری  ........................................................... جهت اطلاع از نحوه سرمایه گذاری و اخذ نمایندگی همین حالا تماس بگیرید 👇👇 📞09912079978 📞09912079980 📞09936801104 📞09936801109 ‌📞02188645296-9 لینک ثبت نام برای مشاوره رایگان👇 https://b2n.ir/s43230 ‌ گروه صنعتی فیبو عمان(دفتر ایران) instagram.com/fiboiran H ¹⁹
Показать все...
IMG_5710.MP411.14 MB
00:09
Видео недоступно
⭕️ هشدار ⭕️ با دیدن این پُست دیگه حرف مردم برات اهمیت نداره..☺️🦋 سوره یس؛ آیه ۷۶ 🩵       
Показать все...
2.71 MB
00:37
Видео недоступно
اخذ مدارک دانشگاه آزاد واحدهای معتبر تهران کارشناسی، کارشناسی ارشد، دکترا با استعلام Telegram : 👇👇👇👇 @irantahsilat Instagram : 👇👇👇👇Ba ¹⁹ Https://instagram.com/irantahsilat.ir
Показать все...
15.96 MB