𝐒𝐮𝐧 & 𝐌𝐨𝐨𝐧‹𝟹

● اگر دنبال بهترین دیلی های #کیدراما و #سیدراما هستید و دنبال مدرن ترین و پرمخاطب ترین چنل های #کره‌ای ، #کیپاپ ، #مانهوا و #انیمه میگردید ، این لیست برای شماست🦋🪄˚⋆ پس حتما قبل منقضی شدنشون ، همه شونو چک کنید و کلی لذت ببرید🫰🏻💙𓏲 ᳝᭝ ๋

 ~•سریال های کره ای🪼•~ ~•کاپل گی ییجان🧊•~ ~•میکاپ و رقص چینی🐳•~ ~•سریال ممنوعه کیدراما🩵•~ ~•با کیدراما کُره‌ای یادبگیر💧•~ ~•آموزش زبان ژاپنی💎•~ ~•تم‌ِمدرن کیپاپ و کیدراما🦋•~ ~•منبع میکس‌های کیدراما🪼•~ ~•گی بی‌ال +18🧊•~ ~•مانهوا یائویی +21🐳•~ ~•کیدراما سریال فیلم🩵•~ ~•تیک‌تاک ویدیو کلیپ💧•~ ~•فیلم خاکبرسری هالیوود💎•~ ~•مانهوا مانگا حرمسرا🦋•~ ~•فیک جنایی کوکمین🪼•~ ~•آموزش رقص‌کره‌ای رایگان🧊•~ ~•میکس سیدراما و کیدراما🐳•~ ~•والپیر باکیفیت بی تی اس🩵•~ ~•عاشقانه خیس کوکـ+21ـمین💧•~ ~•رابطه‌ی زوری با برادرناتنی💎•~ ~•استری‌کیدز گی +18🦋•~ ~•فایل سریالای درحال‌پخش🪼•~ ~•فیلم ممنوعه کره‌ای+21🧊•~ ~•منبع فن‌فیک هات🐳•~ ~•فن‌فیک چانهوی اسکیز🩵•~ ~•معرفی‌بی‌ال و کاپل‌گی💧•~ ~•فیکشن ترسناک بنگتن💎•~ ~•سریال برومنس چینی🦋•~ ~•ترجمه فارسی آهنگ🪼•~ ~•سریال بی‌ال و کیدراما🧊•~ ~•فیکشن امگاورس خاکبرسری🐳•~ ~•سناریو اسمات ممنوعه🩵•~ ~•بی‌تی‌اس آرمی لند💧•~ ~•منبع کیدرامر و سیدرامر💎•~ ~•میکس و فیلم و سریال🦋•~ ~•آرشیو کنسرت و اجرا🪼•~ ~•کاپل اسکیز مینسونگ🧊•~ ~•حواشی سریالای چین🐳•~ ─── ‧ ִ ✭ ִ ‧ ─── ׅ ૮₍⑅˶•▿•˶⑅₎ა ₊ ׅ ֹ =( ๑๑ )= ᴋ.ᴀ ᴛᴀʙ ʟɪsᴛ u u

𓄳𝗩𝗶𝗱𝗲𝗼 این ادیت قلبمو سوراخ کرد🥺🤔 انگار واقعاً ازدواج کردن:) ╰💚 #JMhdse ˔ #Moment ˔ #Vid ˔ ╰✨ @Jimeo_kookliet13

𓄳𝗦𝗰𝗲𝗻𝗮𝗿𝗶𝗼 نیم ساعتی می‌شد که از دور به جسم لرزون و خمیده‌ی رو تخت خیره شده بود. لعنتی به خودش فرستاد که نتونسته بود به درستی برگه‌های آزمایشش رو قایم کنه و حالا به خاطر خودش باید جیمین شوکه‌ای رو با بغض نگاه می‌کرد که انگار قصد حرف زدن نداره. با احساس سوزش زیادی از کنار انگشتش بالاخره دستش رو پایین آورد و بیخیال کندن باقی پوستش شد. نمی‌دونست واکنش جیمین می‌تونه چی باشه و دیگه بیشتر از این تحمل نداشت تا روی مبل بشینه و فقط پاهاش رو از استرس تکون بده. تصمیم گرفت به حرف بیاد چون می‌ترسید همسرش به خاطر شوک این خبر حالش بدتر بشه. با صدایی که سعی می‌کرد لرزشش رو پنهان کنه و لبخندی روی صورت بی‌روحش بکاره به حرف اومد. _ ج... جیمین... عزیزم؟! یک قدم جلوتر اومد و به در نیمه باز اتاق خواب مشترکشون نزدیک شد. لعنتی به خودش فرستاد؛ اون الان باید قوی می‌بود. با لحن بغض‌دار قبل ادامه داد. _ س... سخت نگیر... خودت می‌دونی که... که چیز خاصی نیست. اما برگشتن ناگهانی صورت جیمین به سمتش و دیدن اون چشم‌هایی که با اشک پر شده و چهره‌ی شکسته‌ی اون تمام حرف‌هاش یادش رفت. اجازه شکستن بغض خودش رو نداد و شجاعانه جلوتر اومد اما فریاد عصبانی مرد بزرگ‌تر اون رو سر جاش نگه داشت. _ چ... چیزی نیست جونگ‌کوکا؟! این هه... این برگه‌های آزمایش کوفتی دارن میگن به شکل جدی‌ای آلزایمر گرفتی و مغزت داره تحلیل میره اونوقت‌‌‌... اونوقت داری... هقی زد و با عصبانیت بیشتری به موهای لخت مشکی رنگش چنگ زد. با درد صداش رو بالا برد و ادامه داد. _ اونوقت داری میگی چیزی نیست لعنتی؟ جونگ‌کوک لبخند ترسیده‌ش رو سر جاش برگردوند. محبت و التماس رو صادقانه توی چشم‌هاش ریخت. _ نه... ببین... این ممکنه برای همه پیش بیاد و خب دیگه آدم‌ها سنشون بالا میر- با صدای فریاد همسرش فهمید به جای درست کردن وضعیت حتی خراب‌ترش هم کرده اما خودش هم به قدری خوب نبود که بتونه همه چیز رو کنترل کنه. _ سنشون؟! توی لعنتی همش چهل سالته بعد داری از چی حرف می‌زنی؟ برای همه؟ خب چرا وقتی می‌تونه برای همه پیش بیاد دقیقا باید برای تو پیش بیااااد؟ چرا باید برای کسی پیش بیاد که نفسم به نفس‌هاش بنده، ها؟ چنگ انگشتش روی چهارچوب در اتاق محکم‌تر شد. این درد نگاه جیمین تمام بدنش رو به لرزه می‌انداخت. مرد بزرگ‌تر جلو اومد و با دست‌های بی‌جون و لرزونش یقه‌ی هودی جونگ‌کوک رو گرفت. _ جوابمو بده عوضی، ها؟ چرا؟ چرا نمی‌فهمی تو همه نیستی، تو تمام منی لعنتی می‌فهمی؟! جونگ‌کوک لبخندی زد که متضاد اشک‌های روی صورتش بود. تن لرزون معشوقه‌ش رو بغل گرفت و با تمام وجود بغلش کرد. حرف زدن چیزی رو درست نمی‌کرد باید با زبان بدنش به جیمین می‌فهموند که هنوز کنارشه و نباید به خاطر از دست دادنش بترسه؛ حداقل نه از الان. روی موها و لاله‌ی گوش مرد رو بوسید و بازوهاش رو دور تن شکسته‌ی همسرش محکم‌تر کرد. خودش رو تکون داد و با محبت زمزمه کرد. _ شششش... من پیشتم. قرار نیست چیز خاصی بشه. فقط قراره هی زمان قرص‌هامو یادآوری کنی یا- صدای شکسته‌ی جیمین باعث شد حرفش رو نیمه کاره رها کنه. مرد با بغض و درد روی قفسه‌ی سینه‌ش لب زد. _ وقتی چشم‌های ستاره بارونت با نگاه غریبه‌ای بهم خیره بشه چجوری نمیرم و وانمود کنم چیز خاصی نشده؟ وقتی که خاطراتمون رو- جونگ‌کوک سرش رو پایین آورد و با بوسه‌ای رو لب‌های همسرش خواست نگرانی رو ازش بیرون بکشه. _ خاطراتمون رو با حوصله برام تعریف می‌کنی و بعد باز هم نگاه شیفته‌م رو برای خودت داری. پارک جیمینی که با یک نگاه می‌تونه معبودم بشه براش کاری نداره تا هر روز هی مخمو بزنه که با عشق و خواستن بهش نگاه کنم، هوم؟ ما از پس اینهمه چیز براومدیم از پس این هم برمیایم عزیزدلم. چنگ محکم‌ انگشت‌های جیمین روی هودیش بعد از شنیدن صحبت‌هاش و هق‌هق‌های بی‌پناه مرد قلبش رو به درد می‌آورد اما توی زندگی انتخابی جز دووم آوردن نداشت؛ حداقل برای مردی که اینطور به خاطرش بهم ریخته بود باید قوی می‌موند. ╰💚#JMhdse ˔ #scenario ˔ ╰✨@Jimeo_kookliet13

اگه از چنل لفت بدید درجا بن همیشگی می‌شید، ممنون می‌شم بخاطرش ربات پیام ندید که آنبن کنیم😂🧡

𓄳𝗦𝗰𝗲𝗻𝗮𝗿𝗶𝗼 جونگ‌کوک که مربی باله بود و از وقتی که اون شاگردِ بالرین خاص رو دیده بود، نمی‌تونست مثل قبل غیبت کنه و دیر برسه تا حتی یک لحظه بالرین خاصش‌ رو کمتر ببینه. بالرین کوچولو، با اون اندام ظریف و خوش نقشش جلوی مربی کله شق و رمانتیکش می‌رقصید و می‌رقصید. اون می‌تونست ساعت‌ها مربیش رو سرگرم کنه و به دنیای دیگه‌ای ببره ! _مربی کوک ! آیا من بهتر شدم؟! صدایی از مربی کله شقش نمی‌شنوه و دوباره با اون لحن عشوه‌گرانش صداش می‌کنه: _مربی کوک صدامو می‌شنوی؟! جونگ‌کوک تحملش تموم می‌شه و با یه حرکت کمر بالرین کوچولوش رو می‌گیره و اون رو به سمت خودش می‌کشه. تو چشم‌هاش زل می‌زنه و با لحن مردونه‌ش جواب بالرینش رو می‌ده! _تو همیشه بهترین بالرینِ من بودی.... مربی کله شق پارتنر ظریفش رو برمی‌گردونه و اون رو به خودش می‌چسبونه، سرش رو به گردنِ اون نزدیک می‌کنه و باهم وارد دنیای خودشون می‌شن.. ╰💚 #kooki˔ #scenario ╰✨ @Jimeo_kookliet13

𓄳𝗧𝘄𝘁 بیبی صورتی فداش بشیم🐇💗 ╰💚#Ian ˔ #Twt ˔ ╰✨@Jimeo_kookliet13

جا نمونید ها :)))) https://t.me/hamster_Kombat_bot/start?startapp=kentId553735060

𓄳𝗩𝗶𝗱𝗲𝗼 چی باعث شده هایب فراموش کنه رو این ویدیو استیکر بذاره و سانسورش کنههه یه چیزی میدونستن نمیذاشتن ما ببینیممم😂♥️ ╰💚#ghost ˔ #Vid ˔ #jhope ╰✨@Jimeo_kookliet13

𓄳𝗙𝗮𝗻𝗮𝗿𝘁 ❤️𝐆𝐨𝐨𝐝𝐦𝐨𝐫𝐧𝐢𝐧𝐠ྀ ╰💚#Mary ˔ #Fanart ˔ ╰✨@Jimeo_kookliet13

𝐆𝐨𝐨𝐝𝐧𝐢𝐠𝐡𝐭ྀ ╰ 💚#kooki ˔ #Music ˔ ╰ ✨@Jimeo_kookliet13