ماری‌‌

تو جنگل آسفالت (اسپویل) به‌نظرتون میشه یه آدم حسابی پولدار هی بهتون محبت‌های بزرگ و بی‌ادعا کنه و هی شما ریجکتش کنید؟ بعد در حالیه که استاندارتون در دوست‌پسر یه پسر یه‌لاقبای قبلا معتاد زشت بوده ^_^

نیازمند یه بلاگرم که هر روز صبح بگه امروز غذا چی می‌پزه

دیروز به پیج این دختر زیبا برخوردم که یکهو وقتی به قول خودش رفت تست بازیگریشو داد، فرداش رفت جلسه تئاتر و یکهو یه لخته افتاد وسط زندگیش. حالا فوت کرده امروز هم خبر فوت نیلوفر امرایی رو شنیدم؛ هنوز استوریش توی پیجش هست که عکس از غذاش گذاشته و گفته: انگار ملائکه بهشت پختنش. مرگ هر روزه داره بهمون تلنگر میزنه که نزدیکه، که همین زیست کوتاه‌مدت ما کاملا محتمل "نبودن"ه و باز انگار یادم میره آیسا جان که حرص چیزی رو نخورم و زندگی کنم...

بدعادت شدیم متاسفانه. همه‌ش منتظریم ببینیم این هفته چه سوپرایزی برامون‌ می‌تونه داشته باشه.

طرف واسه یه لقمه نون که داره مستقلا زحمتشو می‌کشه تو پلتفرم فیلتر شده تن به خفت سانسور داده، ولی باز این حروم‌لقمه‌ها تنبونشون می‌جنبه!

اومدن خصوصیات رئیسی رو تو بنرها رو نوشتن بعد چند تاش رو دیدم که "سخت‌کوش، خستگی‌ناپذیر، خدمت‌رسان" حالا همین رو ما با یه عکس مرتبط بذاریم تهدید میشیم :)) در واقع من واسه جیگر مهمونی می‌تونم خصوصیات انسانی بیشتری ردیف کنم 😁🤦🏻‍♀

دیدی پژمان جمشیدی همه‌جا هست؟ تبلیغ، بنر، فیلم، راهرو، تو خواب و رویامون، تو بنر تسلیت‌هامون و... من میگم ملامتش نکنید شاید این بدبخت هم نمی‌تونه "نه" بگه :)))

از بزرگترین معایبم ناتوانی در "نه" گفتنه. داشتن این صعف و حضور فعال در فضای مجازی باعث شده هر روز با این تله‌ی روانیم گرفتار میشم و واسه اینکه کمتر اذیت شم تنها راهی که به ذهنم رسیده اینه که راه‌های ارتباطی با خودم رو محدود کنم که کسی از من چیزی نخواد😁 شما با یه اکانت ناشناس بیا از من کلیه‌م رو بخواه! ته مقاومتی که می‌کنم با یه استیکر 🥹 میگم: آخه سنگ‌سازه. اصلا نصف کارهایی که تو زندگیم کردم صرفا بخاطر اینه که نتونستم اون "نه" ضمنی رو بگم و مطمئن باشید اگه دو روز قبل محمود گیر حبیب لیسانسه‌ها میفتادم تنها کسی می‌شدم که بهش بله گفتم. حالا این مقدمه رو گفتم بگم امشب تو جمع دوستام یکی بهم گفت لینک tapswap من رو بذار تو کانالت، من یه مِن منی کردم گفتم آخه من از این کارا تو کانالم نمی‌کنم. گفت خب این‌بار بکن. بدون هیچ مقاومتی گفتم باشه :))) اومدیم بیرون محمود شاکی نگاهم کرد که: چرا باز به کاری که خوشت نمیاد تن دادی؟ با تحکم گفتم: من نمی‌تونم دو بار پشت هم مِن‌مِن کنم 😭 حالا این مقدمه برای این بود که بیاید ملامتم نکنید و لینک دوستمو کلیک کنید و اگه دوست منید قول بدید من رو تو شرایط رودروایسی دار نذارید، چون من نه نمی‌گم شما بگید :))))))) https://t.me/tapswap_mirror_1_bot?start=r_111678274 + اگه دوست مراوده‌دارمم هستید تو رو خدا تو مکالمه بعدی به‌روم نیارید و نگید :تو رو خدا تو رودرواسی نمون، چون اونجا دیگه از خجالت و تصور اینکه فکر نکنید تو رودرواسی موندم، علاوه بر خواسته‌تون، کلیه‌مم بهتون میدم

بعد من چند روز پیش بدون هیچ حرفی تو پیج اینستاگرامم خواب‌آلود که بودم پاشدم و رقصیدم. ببین حرفی نزدما رقصیدم :)))) همین یه ماتحتی سوزونده از همه‌شون که علاوه بر تهدید به قتل، ندا جون پاشده رفته داییمو تو بلاد کفر پیدا کرده چغولی کنه😂 بابا داییم خودش تو مرگ بر آمریکاست، داری کی رو تهديد می‌کنی؟

ندا محمدی‌زاده حیف شد قبل اینکه ریمووت کنم یادم رفت بهت بگم، الان صرفا جهت تخلیه روانی خودم میگم که "خیلی پوفیوزی عزیزم"