cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

عشق یا انتقام 2

رمان های 🌀 عشق یا انتقام 2( در حال تایپ )🌀 🌀عشق یا انتقام ۱ ( تکمیل شده ، فروشی )🌀 🌀قمار به شرط عاشقی ( تایپ،آف )🌀 🌀شهرزاد قصه گو ( تایپ ، آف ) 🌀 ✨به قلم فاطمه . ن ✨ °•تمامی شخصیت ها و اتفاق ها در این رمان ساختگی و ساخته ی ذهن نویسنده می باشد •°

Больше
Иран166 597Фарси160 676Категория не указана
Рекламные посты
481
Подписчики
Нет данных24 часа
-27 дней
-2130 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

پر پر کردم گل باغ غرورم را ....💔
Показать все...
شده آیا که نفهمی که چه مرگت شده است؟ من دقیقا به همین درد دچارم امروز... #علیرضا_آذر🌱
Показать все...
با من چه کرده ای؟! که این همه عجیب دوستت دارم... حتی با شوخی نبودنت هم قلبم از حرکت می ایستد... میفهمی که حتی قدرت فکر کردن به جای خالی ات را ندارم؟! اعتراف میکنم که ضعیفم... من شاید قوی ترین زن دنیا باشم ولی در مقابل تو ضعیفم... آنقدر که حتی با افتادنِ خطِ ظریفِ بین ابروهایت به گریه می افتم... یا با تصور نشنیدن صدایت سرگیجه میگیرم... چشمانت را باز کن... ببین وقتی هستی همه وجودم چشم میشود تا همه ی وجودش را نظاره کند... حالا تو بگو... عجیب نیست؟ منُ این همه دوست داشتن؟! چرا من؟! منی دیگر نیست... اکنون هرچه در من است تنها تویی... 💐 ⃟⸙•••
Показать все...
Фото недоступно
🖤
Показать все...
01:00
Видео недоступно
🤍
Показать все...
#عشق‌یا‌انتقام‌2 #پ_484 °• ماهور •° عصبانی بودم . از دستم خودم از دست کیمیا و از همه بیشتر از دست اون پسر عوضی . اگه دستم بهش می رسید خفه اش می کردم با همین دستای خودم . شدیدا میل به نوشیدن ویسکی داشتم که چند تقه به در خورد ، لئو یک گوشه دست به سینه به دیوار تکیه داده بود و به من نگاه می کرد . خدمتکاری با سینی که داخل دستش بود اومد داخل و بعد از گزاشتن اون ها روی میز رفت . از سیگاری که داخل دستم بود کامی گرفتم و در بطری شیشه ای رو باز کردم و لیوانم رو پر کردم و سر کشیدم ‌. طولی نکشید که بعد از پنج دقیقه کل اتاق رو دود و بوی مشروب گرفت . لئو بلاخره زبون باز کرد . + انقدر خودت رو تو گند و کثافت خفه کن تا آخرش جنازه ات بمونه رو دستمون . _ اومدی اینجا بری رو اعصابم لئو ؟ اگه برای این کار اومدی سریع تر بزن به چاک . بطری ویسکی رو به لب زدم و داشتم سر می کشیدم که با چند گام بلند خودش رو بهم رسوند و بطری رو با خشونت از دستم کشید . مقداری از ویسکی روی لباسم ریخت . صدای عصبیش بلند شد . + داری با خودت چیکار می کنی احمق ؟ دستم رو به سمتش دراز کردم تا بطری ویسکی رو ازش بگیرم . _ بطری رو بده به من لئو . تو صورتم خم شد و گفت : + دردت چیه ماهور ؟ اونو بگو . حالم ابدا خوب نبود ، سردرد وحشتناکی گریبان گیرم شده بود که فقط خودم می دونستم درمون لعنتیش چیه . سر دردناکم رو بین انگشت هام گرفتم و کمی ماساژ دادم . _ ازش متنفرم لئو ، از کیمیا متنفرم که داره همه چیز رو به هم می ریزه ، از اینکه داره زنجیر میشه به دست و پام و دلم نمیاد دیگه ازش انتقام بگیرم ، از اینکه زانوهام سست شده متنفرم لئو ، از اینکه دل دادم به دختری که هیچ جوره رسیدن بهش امکان نداره ، متنفرم. مشت محکمی به رون پام زدم و با صدای بلندی گفتم : _ از اینکه نمی تونم بی شرفی کنم و آخرش ولش کنم متنفرم لئو ، از اون پسر دایی دی*وثش از همه بیشتر متنفرم . حالم بد بود . هیچوقت تا این حد عاجز و درمونده نشده بودم ، من از این عاجز بودن متنفر بودم . 🥀
Показать все...
Фото недоступно
🔥🔥🔥شروع عضو گیری vip🥳🥳🥳 ما در vip بیش از 500 پارت از کانال اصلی جلو هستیم و اتفاقات زیادی تو داستان افتاده که ممکنه شما ۵ الی ۶ ماه دیگه اون ها رو بخونید یا حتی نخونید 😁 اگه تمایل به خرید عضویت vip رو داریم مبلغ 20000 تومان رو به شماره کارت زیر واریز کنید👇🏻 6037997282816207 پرور نصیری ارسال شات واریز به 👇🏻 @nina_richii
Показать все...
🦋
Показать все...